eitaa logo
بسلام آمنين
2.3هزار دنبال‌کننده
224 عکس
34 ویدیو
18 فایل
وَسَدَّ الأَبْوابَ إِلّا بابَ #عَليٍ وَقالَ: أَنا مَدينةُ العِلْمِ وُعَليٌ بابُها #تمدن_مدرن، بالهای پرواز انسان را شکست و پاهایش را زخمی کرد، آنگاه با منت به او عصا داد @Haj_ghasem_y یادداشتهای سبک زندگی اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۱ اسفند ماه ۱۴٠۳/سال چهارم حدیث خوانی در باشگاه کیوکوشین!! این تلخ ترین یادداشت عمر من است!! تابستان سال ۸۶ بودُ نوبت کنکور ما که از بچه های بودیم. برهه ای که طرح صهیونیستی ، دکتر مرندی و ولایتی، هنوز کمر جمعیت ایران عزیز را نشکسته بود. به همین دلیل رشته انسانی ۵٠۲ هزار نفر متقاضی داشت. رتبه من ۵۷۶ شد و روزانه دانشگاه دولتی مازندران و شهر بابلسر قسمت ما. ولی بعد از اتمام کارشناسی و به شرحی که اینجا نوشته ام، تصمیم گرفتم به بیایم. تمام خانوادهُ فامیلُ درُ همسایه مخالف بودند. ولی نوری که در دلم روشن بود، جوشش عشقی عمیق به بود. خاطرم هست همان سالِ پیش دانشگاهی، ماهیانه به زیارت حضرت آقا امام رضا علیه السلام مشرف می شدم. در این سفرها کتابی خریده بودم به اسم ، که مجموعه ای از احادیث نبوی بود. خواندن فرمایشات سراسر نور حضرت نبی الله الاعظم، آنقدر برایم شیرین بود که حد نداشت. القصه اینکه سی شهریور ۱۳۹٠ وارد تهران شدم. بماند که چه داستانهای تلخی برای ثبت نامم پیش آوردند. فی المثل خاطرم هست تابستان بودُ ماه مبارک رمضان و اوج کارهای کشاورزی ما که زنگ زدند. از مرکز مدیریت که در روند ثبت نامتان مشکلی ایجاد شده! در آن وضعیت روحی منهدم با خود می گفتم: یعنی چه کار مهمی پیش آمده که مرا از هزار کیلومتر آنطرف تر فرا خوانده اند؟ وقتی رسیدم، تست شخصیت شناسی ریموند کَتِل، روانشناس آمریکایی را به من دادندُ گفتند: چند سؤال را پاسخ نداده اید، آنها را تکمیل کنیدُ به سلامت!!! به هر حال دنیای علم بودُ مگر می شد برای شاگردی علیه السلام، از فیلتر شخصیت شناسی کافر گذر نکنی؟!؟!؟! دیگران را نمی دانم ولی من، آمده بودم که را بنوشم و را مشق عشق کنم. آمده بودم که جوانی ام را خرج کنم. اما وقتی وارد حوزه شدیمُ شروع کردیم، هرچه بیشتر می رفتیم کمتر می رسیدیم! سه سال نخست که به جای قرآن، مشغول سنگین ترین و پیچیده ترین کتابهای صرفُ نحو اعراب شدیم که اکثرشان را اهل سنت نوشته بودند! بویژه کتاب که بیشتر به چیستانی سراسر ابهام می مانست تا کتاب درسی! ذوب شدن حسُ و دغدغه های علمی ام را مثل روز روشن نظاره گر بودم. فصل امتحانات که میشد، دو جزوه ی بیست سی صفحه ای تحویلمان می دادند. یکی تفسیر فلان سوره، دیگری تاریخ زندگی فلان امام معصوم! و این تمام جایگاه ثقلین در سه سال اول حوزه بود. یکی دو ساعت وقت می گذاشتیم جزوه ها را میخواندیمُ تمام. سال ششم حوزه تصمیم گرفتم در یک باشگاه کاراته ثبت نام کنم. استاد گفتند: شما که طلبه هستید، برای هر جلسه یک حدیث آماده کنیدُ آخر باشگاه بخوانید. خدا میداند که پس از شش سال طلبگی، اولین باری بود که از من می خواستند در قالب یک برنامه منظم حدیث بخوانم! همین الان هم می توانید طلبه هایی که ده سال است دروس حوزه را می خوانند امتحان کنید. ببینید چند آیه قرآن را می دانندُ چند روایت را؟ ببینید اصلا نام چند را بلدند! یا تمام اطلاعاتشان از زندگی ائمه علیهم السلام به چند صفحه می رسد؟! اگر طلبه ای معلوماتی دارد، ثمره تلاشهای شخصی خود اوست، نه حاصل ساختار عمومی حوزه. بعدها شنیدم که گفته اند: دروس حوزه به گونه ای تنظیم شده که می توانید در تمامی آنها مجتهد شوید، بدون اینکه حتی یکبار نیاز به مراجعه قرآن داشته باشید!!!!(تفسیر المیزان ج۵ ص۲۷۶). غرض اینکه روز به روز افسرده تر میشدم. کم نبودند دوستانی که حوزه را ترک کردندُ رفتند. استعدادهای گرانقدری که هر کدام می توانست نوری باشد و گرمایی در ظلمات سرد زمانه ی اکنون! گذشتُ تا به لطف خدا پس از حدود هفت سال سرگردانی در طلبگی، با مباحث تمدنی الگوی پیشرفت آشنا شدم. مجموعه مباحثی که بر محور ناب، به ارائه راه حل مشکلات جامعه می پرداخت. لبیکی به فرمایش رهبر عزیز انقلاب که «طراحی الگوی پیشرفت اسلامی، دستور کار قطعی نظام است». و این همان چیزی بود که سالها به دنبالش بودم. با همه این تلخی ها، امروز بیش از پیش معتقدم که تنها راه حل سعادت دنیوی بشریت، باز هم از همین می گذرد. به شرطی که علوم قرآنُ حدیث را(طب، معماری، اقتصاد و...) احتکار ساختاری نکنند! آتش قلبم از سر دلسوزی و حسرتی همیشگی است. برای جوانیِ بی بازگشتی که در غیاب قرآن و حدیث آقا امیرالمومنین علیه السلام گذشت. این را خطاب به مدیران حوزه نوشتم که بگویم: طلبه ها بزرگترین سرمایه های این نظامند و خدا می داند که ، تاکنون نعمت و فرصتی مانند این نظام به خود ندیده. از ما که گذشت، فکری به حال دیگران کنید! به بهانه سخنان اخیر امام خامنه ای درباره در حوزه های علمیه! @besalamen_amenin
۲۷ اسفند ۱۴٠۳/ سال پنجم روغنهای قرآن، حیوانات خانگی قرآنی و بی برنامگی محفل! اولا این را بگویم که بنده از طرفداران جدی برنامه خوب و جریانساز محفل هستم. هر روز بخشهایی از این برنامه را دیده ام، با بسیاری از صحنه هایش گریسته و دلم برای عظمت پر کشیده. اما سخن در این است که چگونه قرآن را وارد لایه های عمیق تر زندگی کنیم؟ گنجینه ای که حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آن فرموده اند: وَ بُحُورُه: کتاب چشمه ها و دریاهای دانش(خطبه ۱۸۷ نهج البلاغه شریف) می توان گفت بهترین راه برای آموزش و استفاده از دریاهای دانش قرآن، است. یعنی مسائل و مشکلات مان را به محضر قرآن ببریم و پاسخ بگیریم. حضرت ، امام باقر علیه السلام فرموده اند: آیات قرآن، مخازن علم، و کلید آن است(الکافی ج۲ص۶٠۹/ الخصال ج۱ص۲۴۴). در واقع انسانی که بدون پرسش به محضر قرآن رسد، به صیادی ماند که بدون قلابْ ماهیگیری کند! جلسات قرآنی با این مبنا، باید محفل گفت و گو از بشریت، و راه حل های کتاب خدا باشد. اساسا در این منظر است که بودن کلام الله معنا می شود(آیه۸۲ إسراء/آیه ۴۴ فصلت). اگر دردی و مشکلی در این سوی نباشد، چگونه قرآن می تواند گره گشایی کندُ شفا باشد؟ حال تنها چیزی که با این توضیحات باقی مانده، تهیه است. در واقع به میزانی که این نقشه، جامع تر و به مشکلاتی بزرگ تر بپردازد، قرآن را کمّاً و کیفاً وارد زندگی اصناف بیشتری از مردم می کند. در اینجا و از باب نمونه به چند مورد از مسائل بنیادین عصرمان اشاره می کنم. ۱. : برنامه و طراحی خالق انسان برای معیشت برترین مخلوق چیست؟ در این زمینه حداقل ده سرفصل وجود دارد که یکی از گرانقدر ترین آن رهنمودها، است. این آیه در تضاد بنیادین با تمامی ارکان نظام ظالمانه است و می فرماید: ثروت نباید در دست اغنیاء در تداول و گردش باشد!(اینجا) ۲. : تمدن مدرن، یک سبک زندگی زباله ساز را به بشر تحمیل کرده(اینجا). راهکار آیات قرآن برای حفظ آیات طبیعت خدا چیست؟ در این زمینه هم بحثهای فراوانی در کتاب الهی موجود است. مثلا چه خوب بود اگر پانزدهم اسفند و ، برنامه محفل به محوریت معرفی برگزار می شد(اینجا). آنهم وقتی قرار است که یک میلیارد درخت در ایران عزیز کاشته شود. ۳. بشر مدرن یک موجود مریض است. انسان بی پناهی که اسیر شده. و چه غوغایی در قرآن خدا برای مسئله سلامت برپاست. در این زمینه یکی از دهها سرفصل بسیار جذاب دریای دانش وحی، موضوع است: روغن زیتون عظیم الشان، روغن شحم گاو و روغن دنبه گوسفند که در صریح آیات الهی معرفی شده(اینجا). ۴. : یکی دیگر از بحثهای جذاب و داغ دنیا، موضوع همزیستی انسانُ حیوان است. حیوانات خانگی هم یکی از مهم ترین ابعاد این مسئله هستند. چقدر می توانست جذاب، نو و مفید باشد، اگر دو سه روز را در محفل، به قرائت و بررسی آیات قرآن در این زمینه اختصاص می دادند. حیوانات بسیار پربرکتی مانند گاو، اسب، شتر، بز، بلدرچین، گوسفند و (آیه۵نحل/۶۶نحل/۲۱مؤمنون/ کتاب شریف کافی ج۱۳ باب الدواجن). وقتی این حیوانات بسیار پر خیرُ برکت را به مردم معرفی نمی کنیم، عده ای گمان می کنند که جز انتخاب دیگری ندارند! به این فهرست می توان مسائل متعددی را افزود. مثلا مشاغل برتر در قرآن، و آینده بشریت، مقایسه تاریخ بشری در قرآن به محوریت انبیاء علیهم السلام، با قرائت نادرست کنونی از تاریخ به محوریت پادشاهان، شاخصه های خوشبختی در قرآن با تمرکز بر اصطلاح ، در مقایسه با شاخصه های ناقص توسعه انسانی سازمان ملل، زمین و مالکیت آن+ احکام گرانقدر ، پول در قرآن و دیگر موضوعات. اگر محفل این سرفصل ها را طرح کند، قرآن را در جایگاه حقیقی خود، وارد یک خواهد کرد. تازه در آن زمان است که فریاد قارون ها و جریانهای داخلُ خارج، از دست قرآن بلند خواهد شد. در حال حاضر اما اینگونه نیست. چرا که تمرکز اصلی محفل بر مباحث اخلاقی است، آنهم از نوع فردی و بریده از زیرساختهای اجتماعی. قرائتی از قرآن که ، ترامپ ها و قارونها مشکل چندانی با آن ندارند، و این برای من بسیار تلخ است. محفل باید کارشناسانی که نگاه تمدنی دارند را جذب و از تعداد قُرّاء بکاهد. همینطور در شاخصه های انتخاب میهمان برنامه هم تجدیدنظر کند. فی المثل در کنار مهمانان کنونی، کسانی که به صورت خُرد _نه کارخانه ای_ در کار تولید و سلامتْ آفرین حیوانی هستند هم، می توانند یک مهمان قرآنی عالیُ جذاب باشند و قص علی هذا. @besalamen_amenin
۹ فروردین ۱۴٠۴/سال پنجم سلام من به توووووووو یار قدییییییییییییمی منم همون هوااااااااااااااادار قدییییییییییمی!!!! چقد بلند! از کجا میاد خدایا؟ برگشتمُ دنبال صدا رو گرفتم تا رسیدم به آقا جعفر، شاطر محل. بنده خدا ی لحظه پیکان قدیمی شو روشن کردُ ضبطشم باهاش خوند. بعدشم سریع خاموش کردُ برگشت تو نونوایی. رفتم سمتشُ همینکه منو دید، با لبخند همیشگی گفت: سلام حاج آقااا خیلی مخلصیم😊! بعدشم سریع به شاگردش گفت: ازون نون خوبا به حاج آقا بده🥰! داستان رفاقت ما با آقا جعفر، به همیشگی من یعنی برمیگرده😍. ی روز صبح زود رفته بودم نون داغ بخرم برا صبحونه. طبق معمول اولین نفر بودمُ کسی تو صف نبود! خیلی گرررررم و بلند سلامُ احوالپرسی کردم. بین منُ تنور نونوایی، پنج شیش متر فاصله بود. برا اولین بار دیدم آقاجعفر منو خطاب قرار دادُ گفت: ببخشید حاج آقا این چه عطریه میزنید؟ جالبه با اینکه خیلی وقتا ندارم، اما همه میفهمن طلبه هستم🤔🤦‍♂️😅. منم حُسن سوءاستفاده رو کردمُ ی منبر مفصل درباره جایگاه مهم عطر براش رفتم. اینکه عطر زدن از اخلاق همه انبیای پیشرفته الهی بوده. عطر یکی از بهترین داروها برا سلامت و آرامش . اینکه پیامبر عظیم الشأن ما، پولی که برا عطر هزینه میکردن، بیشتر از پول غذاشون بوده. یا اینکه ایشون اووووونقدر معطر و خوشبو بودن که بوی خوبشون، تا دو سه روز از جاهایی که رد میشدن باقی می مونده(مکارم الاخلاق الباب الثانی فی التنظیف و مایتعلق به ص۴۸). البته منظورم عطرای طبیعیه که خداوند مهربان برامون خلق کرده ها، نه مضر! عطرایی مثل گل محمدی، گل نرگس، زعفران، مشک، عنبر، عطر شکوفه سنجد، عطر گل یاس، بهارنارنج و... حرفام که تموم شد، شیشه عطرمو درآوردم و گفتم ببخشید ی خُردشو استفاده کردم. ممنون میشم به عنوان ازم قبول کنید! اول که گفت نههههه حاج آقا فقط ی سؤال کردم. گفتم نه دیگه! این مال شماست. خیلی خوشحال شد، عطرُ گرفت و خیلی هم تشکر کرد. ازون به بعد جوری با من رفتار میکنه انگار چه کار بزرگی براش انجام دادم. فکر کنم که این تحقق وعده پیامبر سلام الله علیه باشه که فرمودن: ، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ: به هم هدیه بدین تا همدیگرو دوست داشته باشین، هدیه بدین چرا که کینه هارو میبره(الکافی ج۵ص۱۴۳) از آقاجعفر خداحافظی کردمُ رفتم میوه فروشی. سلاااااااام آقا داود عزیز، خوبستیییییین؟؟ الحمدالله خداروشکر.... حاج آقا کی بیام برا ؟ اتفاقا الان بهترین وقتشه! خبرتون میکنم ان شاءلله. از میوه فروشی اومدم بیرون ولی تو ذهنم، خاطرات تلخ حجامت رو مرور میکردم. بلایی که سر این یادگار گرانقدر رسول الله آوُرد(الخصال ج۲ص۶۱۲). حبس شش ماهه حکیم سر این داستان، حجامت کردن حضرت آقا به وسیله ی ایشون(اینجا). اینکه تا همین اواخر دهه هفتاد، وزارت بهداشت حجامت رو ممنوع کرده بود(اینجا)!! بعد ی سی ثانیه به خشکبار آقا امیر رسیدم. اساسا مزیت اینه که میتونی نیازهای اساسی زندگی رو به راحتی اونجا تامین کنی. چیزی که تو ای مثل تهران، به دلیل مبنا بودن نظریات آمریکایی کلا از بین رفته، و صدها مشکل به زندگی مردم تحمیل کرده(مطالعه بیشتر).وارد خشکبار فروشی که شدم، دیدم که بله اینجام بساطی به پاست🤦‍♂️: بااااااااااااز ای الااااهه ی ناااااااااااز سلااااااام آقای امیر😊خوب هستین ان شاءلله؟ به به حاج آقاااااا در خدمتیم. آقای امیر: ، گُل ختمی و سدر میخوام. خودِ سدر ها نه شامپو صدر صحت😂 بعد خرید خواستم بیام بیرون که آقا امیر گفتن: حاج آقا پس کی عطر میاری برامون؟ میای اینجا هی دل ما به این عطرا میره😍. ان شاءلله میارم براتون. ی ده تایی بیارید حاج آقا! خواستم ازش خداحافظی کنم گفتم: البته آقای امیر عزیز، میشه به جای این آهنگا بزاریا، خیلی فایدش بیشتره. بازم هرجور که صلاح میدونید! لبخندی زدُ گفت: حق با شماست! واقعا اینا فقط آدمو ناراحت میکنه. چند وقت قبل که رفتم ماشینو درست کنم، مکانیکه میگفت: حاج آقا اینقدر بوی خوبی میدین، دوست دارم همش پیش شما باشم💐😍 به خودم میگم خدایا: وقتی با یک تکنیک ساده که یادگار الهیه، اینقدر راحت میشه با مردم ارتباط گرفت، اگر عامل به همه چیزایی باشیم که از به ما رسیده، یقین دارم که هیچ کدوم از جذابیتها و زرقُ برقای پوشالی دنیای مدرن، نمیتونه جای رو تو قلب مردم بگیره(مطالعه بیشتر). به شرطی که اسلام رو فقط تو نماز روزه خلاصه نکنیم! الانم تو هیئت نوجوانان که ترجیح میدم اونو یک کوچیک خطاب کنم، هرکسی که بپرسه، بهش عطر هدیه میدم. البته الان عطرام تموم شده و باید در اسرع وقت بخرم😅😅 @besalamen_amenin
۱۲ فروردین ۱۴٠۴/ سال پنجم أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّـهِ واسِعَةً؟(آیه۹۷نساء) بله، ولی دست اداره منابع طبیعی بود!!! در منطقه ذی قار ایشان را دیدم. صحنه ای که بعید می دانم مثل آن بر زمینُ زمان گذشته باشد: حاکمی در حال وصله زدن به کفشهایش! حاکمی که سرزمین پهناور مصر، یکی از استانهای حکومتش بود و ، دیگر نقطه ثروتمند دولت او. مرا که دیدند فرمودند: این کفش چقدر می ارزد یَابن عباس؟ عرض کردم هیچ یا ! فرمودند: به خدا قسم که این کفش کهنه را بیش از حکومت بر شما دوست دارم، مگر آنکه حقی به پا دارمُ باطلی بردارم(نهج البلاغه خطبه۳۳) عین همین معنا در کلمات فرزند خلف حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام هم تکرار شده: اگر اسلام نباشد، احکام قرآن نباشد، مذهب جعفری در کشور از رسمیت بیافتد، اصلاً نمی‌خواهیم که هم وجود داشته باشند (صحیفه امام خمینی جلد ۱ صفحه ۱۵۹) همین بود که دقیقا یک روز بعد از ، سازندگی تمدنی امام هم شروع شد(اینجا). به همین دلیل است که دوست دارم درباره تمدنی ایشان کتابی بنویسم. در آن صورت، بخش مهمی از کتاب را به پیام تاریخی امام درباره زمین و مسکن اختصاص خواهم داد. پیش از آن بگویم که مسئله زمین یا ، یکی از پرتکرارترین موضوعات کتاب خداست. واقعا عجیب نیست که قرآن بیش از ۴۵٠ بار از زمین سخن گفته؟! مثلا صفت که سیزده بار در کلام الله ذکر شده. هشت مرتبه درباره حضرت حق که: إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ! دوبار هم برای رحمت و مغفرت الهی(انعام۱۴۷/نجم۳۲). جالب اینکه زمین، تنها مخلوقی است که مفتخر به دریافت این صفت شده. این موضوع آنقدر مهم است که قرآن سه مرتبه بر آن تاکید کرده. حتی در آیه۵۶ سوره عنکبوت و در بیانی بسیار قابل تأمل می فرماید: اساسا چون زمین واسع است، پس فقط خدا را بپرستید!!!!!! به راستی چه نسبتی میان سبک زندگی مبتنی بر واسع بودن أرض و ، به عنوان هدف اصلی خلقت وجود دارد(۵۶ذاریات)؟ زمین در قرآن جایگاهی بس والا و مقدس دارد، آنقدر که حضرت خالق، آنرا به خود نسبت داده و پنج بار فرموده اند: أَرْضيٖ و . یکی از ابعاد بسیار مهم مسئله زمین در اسلام، قانون طلایی است. حضرت به صراحت فرموده اند: مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ! هرکه زمین مرده ای را _با ساخت خانه، کشاورزی و یا جاری کردن آبْ_ زنده کند، مالک آن زمین خواهد بود!!!(تهذیب الاحکام ج۷ص۱۵۲) این یعنی در اسلام پیشرفته، با رعایت شرایط مذکور، زمین برای همه رایگان است. غم انگیز اینکه در حال حاضر، تمامی ساختُ سازهایی که در ارض واسعه ایران انجام شده، مساحت کشور است(اینجا). جالب اینکه ۱۵ درصد اراضی کشور، قابلیت سکونت دارد و برای ساخت یک طبقه‌ای برای مردم، تنها به دو درصد از این مساحت نیازمندیم(اینجا). حال به پیام تمدنی حضرت روح الله بازگردیم. پیامی که تنها سه ماه پس از صادر شد، آنهم در بحبوحه نا امنی ها، ترورها و بحرانهای کمرشکن: مشکل زمین باید حل شود و همۀ بندگان محروم خدا باید از این موهبت الهی استفاده‏‎ ‎‏کنند.‏ همۀ محرومان باید خانه داشته باشند. هیچ کسی در هیچ گوشۀ مملکت نباید از داشتن‏‎ ‎‏خانه محروم باشد(متن کامل). کاش در زمانه ای که کارشناسان بیسواد و بی درد ، از ساخت خانه های ۲۵متری دفاع می کنند، برای حقیقی کشور، به مطالبه ۴۶ ساله حضرت امام لبیک می گفت. یعنی در قالب یک طرح حساب شده فنی، مشکل زمین را حل می کرد. چرا که با ، علاوه بر خانه دار شدن همه مردم و پایان دادن به سازی، به دهها خاصیت بنیادین دیگر هم می رسیم. فوایدی مانند تسریع و تسهیل ازدواج ها، کاهش قیمت زمین، کاهش قیمت خوراکیها به دلیل تولید خود مردم، رشد کشاورزی و دامداری به عنوان برترین و مفیدترین مشاغل عالم، تولید فراوان که در ۲٠ آیه قرآن تاکید شده، افزایش سلامتی، کاهش بیماری ها، افزایش ضریب امنیت غذایی کشور، عدم تخریب محیط زیست به دلیل بسته بندی کارخانه ای، کاهش نیاز به حملُ نقل و سوخت، کاهش جدی بیکاری، ثروتمند شدن مردم، رشد جمعیت، بسترسازی ، پشتیبانی و رضایت مردم از حکومت و... در واقع میزان وابستگی عمیق با رایگان بودن زمین، اظهر مِنَ الشمس است. و شاید ارتباط جدی هدایت با واسع بودن أرض هم، مستور در همین نکته باشد(۵۶عنکبوت/۹۷نساء). متاسفانه در حال حاضر هشتاد درصد مساحت کشور، به اسم اراضی ملی در اختیار اداره منابع طبیعی است(اینجا). اداره ای که از یادگاران در این مملکت است. در این ، خدایش امام را بیامرزد که می فرمود: مراتع ما را ملی کردند، یعنی از دست ملت گرفتند!!(۵/۱۲/۵۷) @besalamen_amenin
۱۶ فروردین ۱۴٠۴/سال پنجم و باز هم من، معجزه شگفت انگیز عطر😅 و رزقی «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ🤔»!!!! از مدتها قبل می خواستم این کارو بکنم ولی نمیشد. وقتی دیدم تو سخنرانی اول سالشون به این موضوع تصریح کردن، خیلی جدی تر شدم. ایشون گفتن: «وظیفه‌ی مردم این است که هر کس می تواند یک تولیدی ولو کوچک به وجود بیاورد، این کار را بکند». جالب اینکه ، تنها مثالی بود که برای طرحهای تولیدی مردمی و کوچیک گفتن. و این دقیقا چیزی بود که از مدتها قبل تو ذهن داشتم. راستش چقدر حسرت خوردم که این مثال آقا، توی غفلت و غوغای رسانه ها گم شد. من طلبه کمترین حاضر بودم برم تلویزیون😅، و دو ساعتی درباره اهمیت این مثال بسیار مهم، ابعاد و فوایدش حرف بزنم. ولی خب دیگه.... برگردیم به داستان: حدود ده بیست متر از فضای پشت بام رو نیاز داشتم. دو روزی به آخر ماه رمضون مونده بود. نقشه قفس رو تو ذهنم کشیده بودم و علاوه بر این، می خواستم تقسیم به دو یا سه بخشش کنم تا بتونم هم بیارم. آخه کبوتر یکی از زیباترین، آرامش بخش ترین و مفیدترین مخلوقات خدا برا آدماست. گوشت و تخم مرغش😅 جزء بهترین هاست! ضمنا، کود کبوتر هم یکی از بهترین جایگزینای مضره. تازه، کبوتر ضد جنُّ شیاطینه و یکی از حیووناییه که عاشق اهل بیت علیهم السلامه (کتاب شریف کافی، باب ) از خونه زدم بیرونُ تو مسیر چندتا جوشکاری دیدم. چون می خواستم ی اسکلت آهنی درست کنمُ روشم ورق فلزی بندازم. قیمت که گرفتم، سر هم به پنج شیش میلیون تومن می رسید. گرون بودنش ی طرف، آهنی بودنشم طرف دیگه! هی می گفتم آهن که بندازم رو سقف، خیلی داغ میشه و پرنده ها اذیت میشن. بعدش گفتم چرا اسکلت چوبی نزارم🤔؟ که خیلی بهتره! نزدیک اذان ظهر بود که به خیابون شهید داودی رسیدم! اونجا ی مسجد خوبی هست که محل برگزاری هیئت هفتگی . ی هیئت خیلی خوب که خودمم یکی دو بار اونجا سخنرانی کردم. نماز که خوندم و از مسجد اومدم بیرون، دیگه داشتم به قطعیت می رسیدم که همون اسکلت آهنی رو سفارش بدم. چون هرچی گشتم نجاری خوبی پیدا نکردم. شاید حدودای چهارصد پونصد متری از مسجدْ دور، و وارد میدون اصلی شهر شدم. حس کردم یکی داره غیرعادی پشت سرم میاد🤔😅😨اما برنگشتم و به راهم ادامه دادم. یهو شنیدم داره میگه آقا آقا ببخشید! برگشتم دیدم ی مرد میانسال با کلی جوراب در حال . سلام حالتون خوبه؟ علیک سلام، خیلی ممنون ببخشید این شما زدین؟ 😊با یک مکث گفتم بله، چطور؟ آها از کنارم که رد شدین، گفتم این عطر حتما مال شما بوده. میشه بپرسم چه عطریه؟ 🥰 میشه بدین ی خرده بزنم؟ بله حتما. بعد که ی خرده عطرُ زد گفت: ان شاءلله علیه السلام ظهور کنن🤔😊 خواست عطرو پس بده، گفتم نه دیگه این مال شماست. گفت نهههه، گفتم قابلتون رو نداره. خیلی تشکر کرد، خودش رو معرفی و شمارشو هم داد. اگر کمکی چیزی نیاز داشتید در خدمتم. ممنون. راستی سراغ دارین؟ برای چی؟ میخوام ی جا برا کبوترام درست کنم. ی خرده فکر کردُ گفت: فلانی فلان جا مورد مناسبیه. باز فکر کردُ یهو گفت: عه البته همین جام یکی هست! اشاره کرد به اونطرف میدونُ گفت: اون گاراژ بزرگ رو می بینی؟ همون اولش ی نجار خیلی خوبه که اتفاقا خودشم کبوتر داره🥰🕊 گفتم ای چقد تو محشری. رفتمُ دیدم که بله! ی قفس بزرگ تو محل کارش درست کرده و تقریبا ده تایی هم کبوتر داشت. خدا میدونه چقدر آرامش می گرفتم به این کبوترا نگاه می کردم. ی خرده که صحبت کردیم، آقای نجار گفت: ؟ 🥰🤦‍♂️😅 کساییکه یادداشت قبلی رو خوندن، دلیل خندمو میدونن. خیلی راهنمایی کرد و گفت: برای اینکه ارزون دربیاد، میتونی ازین چوبای خام ببری خودت درست کنی. ی لحظه تو ذهنم اومد که خودمون تو روستا کلی داریم🤔چرا ازونا استفاده نکنم؟ بلافاصله گفتم وای خدایا، برای سقف هم از همون شاخه های سپیدارُ آلبالوهای تو باغچه استفاده می کنم. هم رایگانه هم طبیعیه داغم نمیشه. خیلی خوشحال شدم و از آقای نجار خداحافظی کردم. روز بعدش رفتم و به پدرم گفتم میخوام برم فلان باغچه برای اینکار. گفت که اونجا اصلا سپیداری نمونده! همه رو بریدیم. ولی دلم روشن بودُ گفتم حالا میرم ی کاریش میکنم. رفتمُ خداروشکر دیدم از اوووون همه سپیدار، فقط دوتا باقی مونده که اتفاقا یکیش خشک شده. انگار خدا برا من نگهش داشته بود. ی درخت حدودا ده متری که بشددددت برام کافی و مناسب بود😅🤲 دست به کار شدمُ همه چیزو آماده کردم. بچه ها رو هم با خودم برده بودم و حسسسابی کردن. زنگ زدم برادرم با وانتش اومدُ چوبارو بار زدیم به مقصد پشت بام. و اکنون پیگیر ادامه ماجرا هستم. بفضله تبارک و تعالی😊 یادداشت مشابه درباره عطر طرح عطر کتاب مسجد و اداره جامعه @besalamen_amenin
۳٠ فروردین ۱۴٠۴/سال پنجم چوپانی و ما أدراک ما چوپانی؟!؟ یک سوم پول نفت ایران را صرف خرید علف می کنیم!! یکی از مؤثرترین عوامل ضلالت ابنای بشر، موضوع نظام مشاغل است. و از کارهای بسیار مورد تاکید بسته شغلی قرآن، مشغولیت شریف . خداوند متعال حداقل پنجاه بار به این شغل شریف اشاره کرده!! چه آنجا که به صراحت می فرماید: كُلُوا وَ أَنْعامَكُمْ، از گیاهان زمین استفاده کنید و حیوانات خود را بچرانید( آیه۵٠ سوره طه). چه وقتی که خدا را به آدمیزادگان معرفی می کند، و در بیانی شگفت انگیز می فرماید: خدا همان کسی است که چراگاه را آفریده(مطالعه بیشتر). افسوس می خورم که اولین مواجهه ی ما بچه های با نظام مشاغل، از تحقیر این کار گرانمایه شروع شد. سال دوم دبستان و درس ! البته که انتظار داشتن از محتوای آموزشُ پرورشی که به تصریح ، برای بی دین کردن مردم به این سرزمین آمده ناصحیح است(اینجا). اما می پذیرم که نقطه زنی بی نظیری بود. تحقیر شغلی که اتفاقا، پیشه پیشرفته ترین و مفیدترین انسان های تاریخ، یعنی علیهم السلام بوده(علل الشرایع ج۱ص۳۲) این موضوع آنقدر مهم است که اسوه بشریت، وقتی مسئولیت انسان ها نسبت به هم را تبیین می کنند، از چوپانی مدد گرفته می فرمایند: وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه. همه شما چوپانید و همگی مسئول زیردستان خود(ارشاد القلوب ج۱ص۱۸۴). اما به راستی دلیل اهمیت این شغل بی بدیل در چیست؟ برای فهم جایگاه استثنایی چوپانی، ابتدا باید مسئله را درک کنیم. به بیان دیگر، تا زمانیکه ارزش حیواناتی مانند گاو، گوسفند، شتر و بز، در سبک زندگی هدایت محور مشخص نشود، چوپانی هم در جایگاه واقعی اش نخواهد نشست. چرا که این پیشه مقدس، شغل نگهداری، پرورش و مدیریت این حیوانات پر فایده است. از این منظر، هرجا که خداوند متعال از راهبرد گرانمایه ی سخن گفته(۳۳ بار در قرآن)، در واقع به ذکر چوپانُ چوپانی هم پرداخته. همانطور که می دانید: شتر، گاو و گوسفند از اقلام اصلی زکاتند. اما نکته مهم اینجاست که حیوانات مذکور، باید باشند تا مشمول زکات شوند. یعنی تمام سال را در مراتع چرانده شوند. به همین دلیل نمی توان را، به عنوان مدل مطلوب اسلام پذیرفت. اولا به دلیل حذف مسئله سُوْم و چریدن در مرتع، به نوعی دور زدن حکم پر فایده زکاتند. ثانیا نگهداری متمرکز و بی تحرک این حیوانات و محروم کردن آنها از مراتع، مضرات فراوانی بر سلامت خود دام و انسانی که از آن تغذیه می کند دارد. از همه مهم تر، حذف پیشه شریف چوپانی به واسطه دامداری های صنعتی کلان، نیازمند تامین کلان است. این روضه را باورتان می شود که یک سوم پول نفت ایران، برای واردات علوفه صرف می شود(اینجا). یعنی روزی یک میلیون بشکه نفت می دهیم برای تامین علوفه دامداری ها (اینجا). می دانید چرا در علوفه نداریم، تا جاییکه هفتادُ پنج درصد نهاده های دامی کشورمان وارداتی است؟ به این دلیل که هشتاد درصد از زمینها و مراتع کشور را به اسم حصارکشی کرده و اجازه چرای دام نمی دهیم(مطالعه بیشتر). جدای ازینها، برنامه ریزی برای رشد چوپانی و دامداری پیشرفته غیر صنعتی، علاوه بر اینکه کشور را از واردات چند میلیون دلاری نهاده های دامی بی نیاز میکند، بسترساز بسیاری از ابعاد سبک زندگی قرآنی است. فی المثل در جامعه ای که زمینه های آموزشی پرورشی و قانونی آن، مهیای چوپانی باشد، فراوانی تولید و در دسترس خواهد بود. طیباتی که در ۲۱ آیه قرآن بر آن تاکید شده و ، از مهم ترین مصادیق آن است(المحاسن ج۲ص۴۵۲/ الکافی ج۶ص۳٠۸). توسعه چوپانی به صورت مردمی، زیرساخت تولید انبوه گرانقدر، سلامت آفرین و رشد صنعت پارچه بافی کشور است(آیه۵ و۸٠ سوره نحل). در روایات اهل بیت علیهم السلام، نسبت مستقیمی میان تعادل اخلاقی انسانها و خوردن گوشت گوسفند وجود دارد. بنابراین رشد چوپانی و دامپروری مردمی، باعث رشد اخلاقی هم می شود. علاوه بر اینها مسئله چَرا و چریدن، راه و رایگان به مراتع است. همینطور باعث حفظ محیط زیست از آتش سوزیهای فراوان. متاسفانه در حال حاضر، مراتع کشور به دلیل عدم استفاده حیوانات، خشک شده و با اندک جرقه ای تبدیل به آتش سوزی می شود. توسعه چوپانی، زیرساخت امنیت غذایی کشور است. همینطور راهکاری برای حل مصیبت . چرا که خیلی از اینها را می توان به عنوان سگ گله استفاده نمود. زیرساخت رفع فقر و ثروتمند شدن افراد جامعه است(الکافی ج۶ص۵۴۴). و دهها فایده بنیادین دیگر... ضمنا، نگارنده سالهای مدیدی از عمر را مشغول پیشه مقدس چوپانی بوده. یادداشت مرتبط: نگاه شگفت انگیز امام خمینی به زندگی عشایری @besalamen_amenin
۱۷ اردیبهشت ۱۴٠۴/سال پنجم برای خودکشی به سمت پل می روم! اگر در راه یک نفر به من لبخند بزند، نخواهم پرید!!! جمله ای به جا مانده از دهه ۱۹۷٠ میلادی در روسیه است و بسیار قابل تأمل. چرا که درباره یکی از مهم ترین مسائل جامعه انسانی، یعنی نوع ربط و است. و چه غوغایی در قرآن برای این موضوع به پاست. تقریبا هر کارُ فعالیتی از هر حزبُ گروهی، برای کردن دیگران است. چه اینکه آدمی فطرتا همه را شبیه خود می خواهد. جالب اینکه از اصلی ترین پرسشهایی که همیشه از بنده کمترین هم شده مربوط به این داستان بوده: من با نوجوونا کار میکنم، چطور جذبشون کنم؟ من معلمم، چه جوری با بچه ها ارتباط بگیرم؟ این موضوع آنقدر محوری است که اگر ارتباطات حقیقی را از زندگی انسان حذف یا کم کنید، تقریبا همه چیز او را گرفته اید. یکی از اصلی ترین خطرات و مجازی کردن امور هم، حذف حداکثری روابط واقعی میان انسانها و تبعات جبران ناپذیر آن است(فَتَأَمَّلْ جَیِّدا). ما ، به دلایلی در ارتباط گرفتن بسیار ضعیف هستیم، بویژه با کسانی که مانند ما نمی اندیشند. اصلی ترین مانع هم، دوری از اصول ارتباطی قرآنُ روایات و در نتیجه، محض با انسانهاست! یعنی مردم را گوشی هوشمند یا رباتی فرض می کنیم که برای تغییر، فقط نیازمند مجموعه ای از اطلاعات جدیدند! اما پرسش بسیار مهم و مورد غفلت این است: بر فرض که هزاران استدلال در صحت مسیرمان داشته باشیم. وقتی کسی حاضر به گوش دادن نیست چه کنیم؟ راستش را بخواهید تا حد زیادی هم طبیعی است. چرا که انسانها درباره شان بسیار حساسندُ تلاش می کنند به هر نحوی آنرا حفظ کنند. دقیقا مثل خود ما که باورهایمان تمام هویت ماست! در واقع مسئله اصلی و ابتدایی برای جذب انسانها، از سنخ استدلالُ ذهنیات نیست. البته که قصدما تحقیر این عرصه ها نبوده. اما باید از جایی به خط زد، که نه تنها مورد حساسیت و دفاع نباشد، بلکه همگان با آغوشی باز، پذیرای شما باشندُ به استقبالتان آیند. باید از جایی ارتباط را کلید زد که تمامی ابنای بشر، نسبت به آن فقیرندُ محتاج! تا آنجا که عده ای برای دریافت یک لحظه آن، حاضر به خودکشی اند! ، شاه کلید ارتباطی بی نظیری است که قرآن معرفی می کند. این شراب طهور را بارها و بارها بنوشید: فَبِما *رَحْمَةٍ مِنَ اللَّـهِ *لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظ الْقَلْبِ، لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ *فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ *اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ *شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ(آیه۱۵۹ آل عمران). خطاب به اولْ جذاب عالم می فرماید که ای پیامبر: اگر تمام ویژگی های نبوت را داشتی اما سنگ دلُ نامهربان بودی، همگان از اطرافت پراکنده می شدند! این تعبیر بزرگترین متخصص قلب عالم را هم ببینید: قُلُوبُ اَلرِّجَالِ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ(نهج البلاغه حکمت۵٠). عجب تعبیر شگفتی: قلب آدمی را به حیوانی وحشی مانند کرده که باید رام شود و راه آن، الفت استُ محبت. هر که ازین در وارد شد، مردمان به او رو کنند. ذکر این نکته بسیار ضروری است که نباید گرفتار کلی گویی ها شویم. بلکه باید محبت را به صورت کاملا جزئی و در قالب طرحهای کاربردی مشخص ارائه دهیم. در همین خصوص به ذکر برخی عناوین در قرآنُ روایات بسنده می کنم. ۱. ، البشاشة، حُسن اللقاء یا خوشرویی: کینه ها را می برد و دام محبت است. ۲. که به تنهایی، لشکری بی رقیب در جذب و آغاز ارتباط است(اینجا) ۳. که متاسفانه از احکام ورافتاده ی اسلام است. روایات شریف می فرمایند که افشا کردن سلام، یعنی به احدی از مسلمین بدون سلام گذر نکنید! آیا در عمرتان چنین شخصی دیده اید؟!؟! ۴. و گوش بودن! ما بسیار کم گوش می دهیم. همیشه دوست داریم بقیه حرفهایمان را بشنوند. برای رام کردن قلوب، تا جاییکه می توانید حرفها و انتقاداتشان را استماع کنید. نگران نباشید نظام سقوط نخواهد کرد!(آیه۶۱توبه). ۵. دادن که از برترین تکنولوژی های ارتباطی عالم است. اخیرا در راه مسجد، با بچه های یک آرایشگر با کلاس رفیق شده ام. خرجش یک عطر محمدی طبیعی بود. روی دیوار آرایشگاه، یک اسکلت بزرگ نقاشی کرده اند! 😅 ۶. و غذا دادن! و تو چه دانی که سفره انداختن چه ها که نمی کند!! ۷. و گره گشایی از کار مردم، بدون توجه به نوع تفکراتشان. با این دست اقدامات به راحتی ارتباط ما با دیگران وصل میشود. البته که به این راهبردهای گرانقدر می توان در سطح تمدنی و حکومتی هم نگریست. فی المثل همین گره گشایی از کار مردم، به تنهایی می تواند بسیاری از دشمنی ها و سوء تفاهم را برطرف و یک حکومت را محبوب قلوب مردمانش کند. نمونه اش قانون بسیار گرانقدر احیای موات که اینجا درباره اش نوشته ام. @besalamen_amenin
٠۱ ۲٠ خرداد ۱۴٠۴/سال پنجم کوروش کبیر می فرماید: ای مالک!!! مردم را ببخش و بر آنان آسان گیر!!! متاسفانه نگاه بخشیُ غیر جامع و یا به تعبیر قرآن، شده(آیه۹۱سوره حجر) به معارف الهی اسلام، چه مصیبتها که بر ما وارد نکرده. هرچند در مقام شعارهای ذهنی، این مسئله را قویّا نفی می کنیم اما در عمل، سرتا پای زندگی ما برساخته ی این وصله پینه های ناجور است. در این زمینه می فرمایند: مفهوم عدالت، آزادی و تکریم انسان، با معانی اسلامی آن مد نظر ماست نه غربی. یکی از مشکلات ما در طول این سالها، این بوده که افرادی آمده اند را با مفاهیم غربی ترجمه کرده اند. حرفهای غربی ها را تکرار و به دنبال تحقق آن بوده اند، در حالی که انقلاب اسلامی برای این نیست!(۲۴مهر۱۳۹٠). نتیجه این وصله پینه های معرفتی، همانطور که مورد اشاره رهبری معظم انقلاب قرار گرفته، پیشبرد حقیقی کفر با پوشش و ظاهر اسلام است!! آنها حرفهای ناب اسلام را به خودشان نسبت می دهندُ ما، حرفهای پوسیده و متعفّن آنها را به اسلام! یکی از فاجعه بار ترین مصادیق این مسئله به باز می گردد. در بسیاری از موارد، این و بی اطلاعی از مجموعه معرفتی دین الهی را می بینیم. یعنی مهر تایید زدن بر شِبْه علم های کفار، به استناد آیاتُ روایات فراوانی که درباره اهمیت داریم. غافل ازینکه وقتی اسلام عزیز سخن از علم می کند، به تفصیل درباره چندُ چون آنهم بحث کرده. اینکه اساسا علم چیست؟ ریشه های آن از چه نشأت می گیرد؟ معدن آن کجاست؟ عالم و علما چه کسانی اند و دهها مسئله بنیادین دیگر. در همین زمینه حدیث «اُطْلُبُوا العِلْمَ وَلَو بِالصین» یکی از اصلی ترین بازیگران این نگاه است که درباره آن، چند نکته را عرض می کنیم. نکته اول اینکه هرگاه می خواهیم نظر اسلام را درباره یک مسئله بیان کنیم، باید گرانقدر را با هم ببینیم نه یک بخش آنرا. یا در مواردی فاجعه انگیز مانند این مسئله، فقط یک حدیث را!!! در غیر اینصورت به آن رند بی نماز شبیه هستیم که پرسیدند: چرا نماز نمی خوانی؟ گفت قرآن فرموده «لاتَقْرَبُوا الصَلاة»!!!! راست هم می گفت(آیه۴۳نساء). دوم اینکه روایت کاملا حالت شرطیه دارد و می فرماید: دانش را بجویید حتی اگر در باشد. یعنی علم به قدری مهم است که برایش تا چینِ دور و کفر هم بروید می ارزد، نه اینکه دانشی در آنجا وجود داشته باشد. سوم اینکه از روشهای بسیار راهگشا در فهم آیات و روایات، بررسی ها و موارد مشابه است. اتفاقا در روایات دیگری که با همین عنوان: اُطْلُبُوا العِلْمَ وَلَوْ... شروع می شود، اهل بیت علیهم السلام فرموده اند: دانش را بجویید ولو با خونریزی یا فرو رفتن در گردابها(کافی شریف ج۱ص۳۵). بدیهی است که مقصود امام علیه السلام این نیست که خونُ خونریزی کنید یا خودتان را در گردابها غرق! بلکه همانطور که گفته شد: این قبیل فرمایشات، می خواهد اهمیت والای علم را بیان کند، نه محل اخذ آنرا. چهارم اینکه قدیمی ترین کتابی که این حدیث را نقل کرده است که در انتساب آن به معصومین، اختلافات جدی وجود دارد. از جمله این مخالفان می توان به محدّث بزرگ شیعه، مرحوم و همینطور امام خمینی ره اشاره کرد(شیخ حُرّ، هدایه الأمه ج۸ص۵۵۱/امام خمینی مکاسب محرمه ج۱ص۴۸۱) پنجم اینکه ولو در چین کفر یا غرب و اروپای امروز باشد، به تصریح روایات، نتیجه تعالیم پیامبران و از خانه حضرت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در عالم منتشر شده(بصائر الدرجات ج۱ص۴۱٠/کافی ج۱ص۳۹۹) ششم اینکه کاش مروجان این نگاه بسیار غلط، اگر زحمت بررسی تمام آیاتُ روایات را به خود نمی دادند، حداقل همین یک حدیث را به صورت کامل مطالعه می کردند. ادامه حدیث می فرماید: اُطْلُبُوا اَلْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ وَ هُوَ عِلْمُ وَ فِيهِ مَعْرِفَةُ اَلرَّبِّ(مصباح الشریعه ج۱ص۱۳). تصور کنید دریای بی نهایت خداشناسی یعنی امام صادق علیه السلام بفرمایند: برای اینکه خود و خدایتان را بشناسید به کافرستان چین بروید!!!!!! هفتم اینکه در قرآن عزیز و منابع روایی گرانقدر ما، صاحبان، خزینه ها، دریاها و معادن انحصاری تمامی علوم نافع و صحیح را اهل بیت علیهم السلام دانسته اند. برای مطالعه بیشتر در این زمینه، شما را به ۱۹۱۱ حدیث کتاب شریف « فی علوم آل محمد» ارجاع می دهم. و پیام حقیقی عید غدیر همین نکته است و لاغیر: . انقلاب اسلامی آمده که پرچم علوم بی منتهای امیرالمؤمنین علیه السلام را بلند کند، نه اینکه با این نگاه های ناقصُ کور، دهها امیرالمؤمنین قلابی دیگر بسازد! @besalamen_amenin
٠۲ ۲۱ تیرماه ۱۴٠۴/سال پنجم حاکمیت مطلقه کاهنان معبد آمون بر سیلوهای جمهوری اسلامی! اهمیت نان در زندگی هدایت محور اسلامی، بیش از اندازه ایست که تصور شود. آنقدر که علیه السلام می فرمایند: نان، اساس بنا و استحکام بدن است(کافی ج۶ص۲۸۷). دقت در این حدیث طلایی به ما می گوید: ، به ساختمانی می ماند که پِیْ و اسکلت آن لرزان استُ سست. بدیهی است که چنین بنایی را نه امکان اقامت استُ نه امید تعمیر. نتیجه اینکه انسانی که نانش سالم نباشد، گرفتار انواعُ اقسام بیماریهای متعددُ مستمر خواهد شد، تا اینکه اجل خلاصش کند! باز حضرت می فرمایند: راس و سرچشمه زندگی انسان، است(بحارالانوار ج۳ص۸۶). در واقع انسان بدون این دو، از سرچشمه همه نعمات محروم خواهد شدُ در بند اسارت مصائب مختلف!! نهایت اینکه حضرت نبی الله الاعظم برای موجود متشخص دعا کرده می فرمایند: خدایا بین ما و نان سالم جدایی مینداز که اگر نان نبود، نه نماز می خواندیم، نه روزه می گرفتیم و نه ادای فرائض الهی می کردیم( الکافی ج۶ص۲۸۷) داستان از اینجا شروع شد که چندی پیش از یک بازدید کردم. حقیقتا عمق فاجعه غیرقابل تصور بود. مدل نگهداری و نادرست گندم، باعث مشکلات متعددی میشد. اوضاع آن اداره و مدیریت طلای گندم، به ساختمانی مانا بود که هر طرف را درست می کردند، مصیبت از چند سوی دیگرش بیرون میزد. بذرهای گندم که معمولا ، عقیم و نتیجتا ضعیفُ غیر ماندگار بودند، در کندوهای بتنی ۲۵ متری انباشته می شد و گنجایش هر کندو، حدود پانصد تن. نتیجه اینکه این ، بهترین فضا را برای تولید انواعُ اقسام شپش ها و آفات گونه گون پدید می آوُرْد. مسئولان سیلو برای سالم ماندن گندمها از آفات و از بین بردن شپشها، ناچار بودند که حجم انبوهی از ها را در فضای کندوی گندم منتشر کنند. سمّ فسفید آلومینیوم، با نام تجاری که در ایران ما با نام هم شناخته می شود!!!! بله همان قرص برنجی که در موارد متعددی برای.... استفاده شده است. در هم سازُ کارهای علمی وزارت بهداشت، سازمان غذا دارو و اداره جهاد کشاورزی حاکم بود!! را که اصلی ترین بخش این غله است جدا می کنند و گندمی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، با بینوایی تمام راهی نانوایی ها می شود. البته که نانوایی های ما هم بی بهره از روشهای علمی وزارت بهداشت نیستند!! نانوایی که به تنهایی مسئول پخت نان یکی دو محله است. حجم انبوه کار در این مدل متمرکز باعث می شود که برای زود ورز آمدن ، گاهی به آن اضافه کنند. ماده ای که برای تمیز کردن و جرم گیری از سنگ دستشویی و... بسیار مفید است! نهایتا نمی دانم این چه سمّی است که در سفره های ما قرار می گیردُ شبیه نان است. نتیجه این سونامی غیرعلمی جاهلانه، بنابر اعتراف مدیر دفتر بهبود تغذیه ، کشته شدن سالانه شصت هزار نفر از مردم این سرزمین است(اینجا). آنهم در شرایطی که در بدترین اوضاع و اقتصادی قرار داریم. روضه بسیار غم انگیز دیگر اینکه: از همین نانهای بینوا هم سی درصد اسراف و دور ریخته می شود و چرا که نه؟ وقتی نانها آنقدر بی کیفیتُ بی حالند که به خانه نرسیده خشک می شوند(اینجا). از دیگر مصائبی که این نحوه تولید نان سمی بی سبوس در آن مؤثر است، سونامی ابتلای بیش از هفت میلیون ایرانی به است(اینجا). اینها و دهها مشکل دیگر. اما راه حل چیست؟ طبق معمول تنها چاره ی بشریت، پناه بردن به گنجنامه دانشی قرآنُ روایات است. راه حل توبه کردن از روشهای فوق منسوخ چندهزار ساله کاهنان شیطان پرست مصری است. راه حل بازگشت به دانش لایزال انبیاء علیهم السلام است. عظمت قرآن در همین است که با دو کلمه، باب یک علم بسیار بسیار عظیم الشان را باز می کند و هزاران هزار زندگی را از مصیبت نجات می دهد. حضرت رب العالمین در آیه۴۷ سوره یوسف از زبان این پیامبر دانشمند می فرماید: ! اگر می خواهید گندم را به صورت طولانی نگهداری کنید، بگذارید که در سنبلش بماند. این اصلُ اساس یک باب علمی گرانقدر است و تمام مراحل بعدی، باید با توجه به این مدل علمی قرآن بازطراحی شود. حقیقتا هرکدام ازین مصائب برای زمین گیر کردن یک حکومت کافی است. فی المثل وحشی های خونخوار اسرائیلی در یکُ نیم سال گذشته، حدود شصت هزار نفر از را به شهادت رسانده اند. ما هم در شرایط صلح و تنها در یک سال، شصت هزار داشته ایم. بماند که جدای از مشکلات جسمی و بیماری ها، مدل نگهداری متمرکز گندم در سیلوها، بهترین هدف برای دشمنان است و به لحاظ امنیتی، بسیار معیوب. کما اینکه در همین حملات اخیر، اسرائیل تهدید به هدف قرار دادن سیلوهای گندم هم کرده بود. @besalamen_amenin
٠۳ ۸ مرداد ۱۴٠۴/ سال پنجم 🫤😵‍💫یاااااااااازده میلیاااااارد تومن🫤😵‍💫 اجاره یک مغازه پونزده متری امروز صبح زیارت حضرت علیهم السلام، رزق این کمترین شد. ازونجایی که حرم امام رضا علیه السلام یکی از راهبردی ترین و مهم ترین نقاط عالمه، بشدت سر چندُ چون حرم و اطرافش حساسم. داشتم پیاده از خیابون امام رضا علیه السلام سمت حرم می رفتم. سوژه امروزم رو های اطراف حرم قرار دادم. از ی آبمیوه فروشی دقیقا قبل میدون منتهی به زیرگذر حرم _ اسمش بیت المقدس بود اگر اشتباه نکنم_ شروع کردم. ببخشید داداش اینجا بخوایم ی مغازه اجاره کنیم چنده؟ هفت تومن! بله؟ یعنی چی؟ ! من: 😝😭😕🤪🥺😵‍💫😵🤒👹🥴 یعنی هفففففت میلیارد رهن کامل؟ گفت نه داداش اینجا رهنی نیست که آخر سال دوباره پولتو برگردونن. همون اول سال هفت تومن رو کامل ازت میگیره و تمام! با مغزی آشُ لاش که انگار پِنجاه تا خیبرشکن بهش زده، به راه خویشتن ادامه همی دادم🤕🤒 اومدم اینطرف میدون که دیگه نزدیک گیت های بازرسی حرم میشه. دقیقا سر نبش ی کفش فروشیه که حدودا پونزده متر میشه. پرسیدم داداش اینجا اجاره مغازه چطوره؟ اینجا بخوای باید با هتل صحبت کنی. یعنی این مغازه ها همش مال هتله؟ بله خب الان مغازه شما چنده اجارش؟ یازده میلیارد تومن اول سال دادیم و تمام. دوباره من: 🤕😵‍💫👹🥺🤪😩😖😣😵😵‍💫 اینبار حالت کسی رو داشتم که ازون موشکایی بهش خورده که امیرعلی هنوز برای هم استفاده نکرده 😵‍💫🤕. ی حساب کتاب کوچیک کردم دیدم این کفش فروشه، باید روزی حداقل سی میلیون تومن بفروشه تا ی چیزی براش بمونه..... بعدش گفت اونطرف، هتل اترک مغازه داره از سه چهار تومن به بالا..... گفتم: آهااااااا! حالا من برم ی دوری بزنم😵‍💫 حالا معنای این حرفا چیه؟ اینه که تماااام سود فوق مغازه های اطراف حرم امام علیه السلام، میره تو جیب سرمایه دارا. مردم ضعیف هم کمترین بهره ی اقتصادی از وجود سراسر نور امام علیه السلام و حدود سی و پنج میلیون زائر سالانه ندارن. چرا که اساسا بازار و غرفه کمه و بی نهاااااایت گران. حالا راه حل چیه و چطور میشه طرحی جدید برای مدیریت حرم پیشنهاد کرد؟ یعنی از وجود نور مقدس حرم، چطور برای رفع فقر و استفاده کنیم؟؟ این یک دقیقه رو با دقت بخونید. @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۶ اسفند۱۴٠۲/ سال سوم موکب یا هتل؟ از قیام بالقسط مردمی تا قیام بالحرص سرمایه داری! هفته ای دو بسته خرما+ قهوه و چای+ یک میز و مقداری هیزم برای چای آتیشی! اینها تمام وسایل من است که هر هفته سه شنبه ها اینجا برپا می کنم. حرفهای یکی از جوانان انقلابی که سه شنبه ها موکبش را در صندوق عقب ماشینش می گذارد و در مسیر حرم تا جمکران، مشغول امامش می شود، وفای به می کند و خدمت رهروان مسیرش. دلایلش بماند اما یکی از بزرگترین ستمها به اسلام و مسلمین، این کلام مشهور است که اسلام فقط محتواست و درباره شکل و قالب حرفی ندارد. همین کژفهمی باعث شده که ضد اسلامی ترین قالب ها را از بگیریم و در انتظار نوشیدن محتوای اسلامی، سراب ها را یکی پس از دیگری بپیماییم. آیه ۲۵ سوره حدید یکی از مهم ترین آیات کلام الله زندگی است که از قضا جزء مهم ترین آیات قرآن هم به شمار می رود. در این آیه خداوند متعال هدف اصلی ارسال انبیاء علیهم السلام را به وسیله بیان می کند. این آیه بیش از اندازه مهم است. معنای این راهبرد بنیادین این است که هر نظام و ساختاری که بسترساز قیام به قسط مردم نباشد اسلامی نیست! هر قالبی که ایجاد کند و اجازه ورود مردم را در امور ندهد، ضد اسلام است و موجب بدبختی بشر. وضعیت مربع برمودای نظام سرمایه داری یعنی بانک، بورس، بیمه و بهداشت متمرکز و انحصاری را از این منظر هم می توان بررسی کرد. در همین راستا می توان مدل و قالب تمدن کفر را در مسئله مهمانی، ضیافت و مسافرت مورد بررسی قرار داد. وجه مشترک پدیده ی و موارد پیش گفته در انحصاری بودن آن است. اساسا نظام سرمایه داری با هنرمندی تمام، مردم و مشارکت های مردمی را به حاشیه رانده و در مقابل، فرعون ها و قارون هایی سرمایه دار را حاکم بر عرصه های مختلف زندگی بشر کرده. این به دست نیامده مگر از طریق همان قالبها. هتلداری به عنوان پدیده ای مدرن، امری انحصاری است و به همین دلیل کلان است و گران قیمت. نتیجه اینکه سود بسیار فراوان این امور، نصیب معدود اغنیایی می شود که توان تاسیس و راه اندازی یک هتل را دارند. حال آنکه دیگر آیه مهم قرآن می فرماید: ساز و کارهای اقتصادی جامعه نباید باعث شود که ثروت، تنها در دست اغنیاء در گردش باشد(سوره حشر آیه۷). این قالبهای متمرکز و انحصاری برآمده از عالم مدرن، بسترساز حرص و بلعیدن مستضعفین هستند. خطر این است که حرص، یکی از ارکان سه گانه کفر(کافی ج۲ص۲۸۹) است و کفر هم قرین ظلم(۲۵۴ بقره) و ظلم، ریشه همه هلاکتهای بشری(۴۷ أنعام). اما در مقابل و باتوجه به دو آیه ی قالبی و شکلی مذکور، می توان گفت که مدل اسلامی پذیرایی و مدیریت مسافران و زائران، غیرمتمرکز، سبک، آسان و در توان همه مردم است، حتی جوانی که هر هفته توان خرید یک بسته خرما دارد. مدلی که به زیباترین شکل ممکن در پدیده تمدنی ظهور کرده است. شکل و قالب فوق پیشرفته اسلام از لحاظ کارآمدی هم بی رقیب است. کما اینکه هیچ شهر توریستی توان پذیرایی بیست تا سی میلیون نفر آنهم در بازه زمانی دو هفته را ندارد. آنهم در فضایی که همه دنبال ایثار هستند نه بلعیدن و کندن و انباشتن! قالبی که به مرور می توان در مناسبتهای بین المللی مشهد و قم هم پیاده سازی کرد. در یک کلام می توان گفت: یعنی کوچک کردن واحدهای مدیریت و سپردن آن به همه مردم. @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۲۶ مرداد ۱۴٠۳/سال چهارم ماه، هم بر کازینوهای لاس وگاس می درخشد، هم بر حسینیه حاج همت در دوکوهه! دنیای عجیبی است مگر نه؟! آن طرف را میبینی که برترین شهرهای جهان را اعلام می کند و این طرف را، یکی از اسرار آمیزترین نقاط عالم و از چهار شهر برتر جهان در نگاه قرآن(اینجا). دنیای عجیبی است مگر نه؟! در آن سوی است و ، که خارهای سرسبد تمدن اومانیستی غربند و برای ایجاد امنیت، بیشترین دوربین های مداربسته جهان را در خود دارند. در این سوی است و و میلیون ها انسان که در اوج امنیت و آرامش، کیلومترها می روند و دوربینی نمی بینند. آنها کنترل حداکثری دارند و اینها آزادی حداکثری. دنیای عجیبی است مگر نه؟ آن طرف نوادگان را ببین که ندای «أنا ربكم الأعلى» سر داده اند و برای سلطه حداکثری بر بشر، سودای حذف مخلوقات گرانقدر الهی مثل گاو و گوسفند را در سر دارند و مفتخر به ساخت اند و این طرف، در ، روزانه دهها راس گاو و گوسفند ذبح می شود و به رایگان در اختیار زائران قرار می گیرد. دنیای عجیبی است مگر نه؟ آن طرف هتل «پالمز کازینوی لاس وگاس» قرار دارد با شبی چند ده هزار دلار حق اقامت، که تنها پذیرای های عصر مدرن است و این طرف، فراوان حسینی که به رایگان، پذیرای تمامی می شوند(اینجا). دنیای عجیبی است مگر نه؟! در آن سوی به نام علم و به پشتوانه انواع کدکس های غذایی علمی!!، کهنه ترین و کپک ترین غذاها را می کنند و با انواع و اقسام افزودنی های مضر به خورد بشر می دهند و در این سوی، در مسیر تمدن اربعین، در جریان است و سلامت. دنیای عجیبی است مگر نه؟! در آن سوی از تمدن شیطان، را می بینی که برای سلطه حداکثری بر بشر، تنها کردن و حذف می تازد و در این سوی، اربعین را، با واقعی ترین، زنده ترین و گسترده ترین روابط عمیق انسانی. دنیای عجیبی است مگر نه؟! دنیای قارونها و فرعونها را ببین که ثمره اقتصاد مریض و متمرکز نظام سرمایه داری اند و خیل عظیم بردگان بی اختیار را. و این طرف را نظاره کن! دنیای تمدن اربعین و خیل عظیم آزادگان مختار را. در اینجا هرکسی نقشی دارد و سهمی! آنقدر که یکی برای زائران می شود و آن مادر پیر، با تکه کارتنی رهروان را خنک می کند. دنیای عجیبی است مگر نه؟! آن طرف را ببین که در دنیای ظلمانی سند۲٠۳٠ و چه می گذرد. ابلیس را که در تدارک نبردی تمام عیار با خانواده و انسانیت است. از سویی به دنبال احیای است و از دیگر سوی، با انواع روشهای علمی! برای اختلاط نطفه ها و حرام زادگی و تغییر جنسیتها در تلاش. این طرف اما در دنیای تمدن نور، مردان و زنانی وجود دارند که در دانشگاه اربعین، مشق جوانمردی، غیرت، عفاف و حریم می کنند و برای واژه مقدس جان می دهند. دنیای عجیبی است مگر نه؟! آن طرف پاریس را می بینی که مدعی بر شهرهای عالم است و برای میزبانی کمتر از بیست هزار ورزشکار دچار مشکل می شود و این طرف، نجف و کربلا را ببین که بیش از بیست میلیون نفر را به رایگان پذیرا می شوند و پذیرایی می کنند و مشکلی هم ندارند. دنیای عجیبی است مگر نه؟! آن طرف را ببین که با انواع و اقسام دلایل علمی!! کندن از دیگران و له کردن شان را توجیه می کنند و این طرف را دل بده! هرچه دارند فدایت می کنند و باز خود را شرمنده و مدیون تو می دانند. دنیای عجیبی است مگر نه؟! مطالعه بیشتر: تمدن اربعین التماس دعا برای جاماندگان @besalamen_amenin