خاطرات من و استاد ۴
"می دونی می خوام کجا برم؟"
اوایل آشنایی من با حاج محمدرضا آقاسی بود.
شبی با تلفن منزل ایشان تماس گرفتم. خودش گوشی را برداشت و به محض اینکه سلام کردم و گفتم فلانیام بدون هیچ مقدمهای پرسید:
میدونی میخوام چکار کنم؟
من قدری سکوت کردم و داشتم با خودم میگفتم حاجی ممکن است قصد انجام چه کاری را داشته باشد؟!
چند ثانیهای بیشتر نگذشت و من همچنان ساکت و در فکر بودم که ادامه داد:
میدونی میخوام کجا برم؟
تعداد سوالها داشت بیشتر میشد و من که هنوز متوجه ماجرا نشده بودم با لحنی تردید آمیز پرسیدم:
کجا میخوای بری حاجی؟!
که ادامه داد:
میخوام برای کفترا
یه خورده گندم ببرم...
من هنوز هم گیج بودم و فقط حدس میزدم شاید قصد سفر به مشهد را داشته باشد!
همچنان مبهوت و ساکت بودم و داشتم به سوالها فکر میکردم که باز هم ادامه داد:
اونجا که گنبدش طلاست....
به اینجا که رسید بغضش ترکید و صدای هق هق گریهاش از پشت گوشی بلند شد....
گریهای طولانی!
و پس از لحظاتی با همان لحن آمیخته با بغض و گریه ادامه داد:
با کفتراش پر بزنم...
(باز هم بغض و اشک...)
دوسش دارم، اماممه!
در خونهشو در بزنم!
من تازه اینجا بود که اصطلاحا دو زاریام افتاد و متوجه شدم که حاجی دارد شعر میخواند!
من اغلب اشعار استاد را از حفظ بودم و یا حداقل یکبار شنیده بودم و تقریبا از بین اشعاری که برای خواندن در پشت تریبون استفاده میکرد شعری نبود که نشنیده باشم، لذا فهمیدم که شعر جدیدی سروده است.
حاجی ادامه داد:
بعضی شبا تو خونهمون
بابام به مادرم میگه
میخوام برم امام رضا
بخدا دلم تنگه دیگه
بابام میگه امام رضا
مریضا رو شفا میده
دوای درد مردمو
از طرف خدا میده
میخوام برم به مشهدو
یه هفته اونجا بمونم
تو حرم امام رضا
نماز حاجت بخونم
بهش بگم امام رضا
مریضا رو شفا بده
دوای درد مردمو
از طرف خدا بده
حاجی به اینجا که رسید سکوت کرد و من از فرصت استفاده کردم و شروع کردم به تعریف کردن از شعر که بد جور با دل آدم بازی میکرد.
پرسیدم حاجی جان اینو نشنیده بودم، تازه سرودی؟
ولی حاجی که انگار تو عالم دیگهای بود به شعر خواندن ادامه داد:
آقا جون میخوام بیام به مشهدت
به طواف کفترای گنبدت
براشون یه کیسه گندم بیارم
خبر از دردای مردم بیارم
بهشون بگم برام دعا کنن
اونقدر تا که تو رو رضا کنن
باز هم بغض حاجی ترکید و بعد از خواندن این ابیات شروع کرد به گریه کردن!
من هم بغضی گلویم را فشرده بود و حلقهی اشک در گوشهی چشمم جمع شده بود ولی حال من کجا و حال او کجا؟!
از آن به بعد شاید به جرات ادعا کنم برنامهای نبود که همراه حاجی باشم و این شعرها را نخوانده باشد!
یه جورایی این ابیات عضو ثابت برنامههای شعرخوانی حاجی شده بودند و معمولا هم در اواخر برنامه سراع این ابیات امام رضایی میرفت.
حاجی چندین بار برای اجرای برنامههای شعرخوانی به سایر کشورها دعوت شده بود. یکی از دعوتها مربوط به چند کشور اروپایی از جمله هلند و دانمارک بود.
یادم هست حاجی بعد از بازگشت از سفر اروپا تعریف میکرد که در جمع فارسی زبانان که اغلب دانشجویان ایرانی بودند داشت شعر میخواند ولی حس میکرد مجلس هنوز اصطلاحا نگرفته و سرد است!
ناخودآگاه به دلش میافتد که دلها را به سوی مشهد پر یدهد!
شروع میکند به خواندن همین ابیات:
میدونی میخوام چکار کنم؟!
میدونی میخوام کجا برم؟!
و به ناگاه یخ مجلس باز میشود...!
حاجی میگفت آرام آرام صدای نالهها بلند و بلندتر شد و تبدیل به فریاد و ضجه شد و قطرههای اشک به پهنای صورت حاضرین سرازیر میشد!
ایرانیان خارج از وطن که سالها در غربت به سر میبردند بدجور دلتنگ امام رضا بودند و حاج محمدرضا روی نقطهی درستی انگشت گذاشته بود و دلها را به خوب صحن و سرایی پر داده بود.
حاجی میگفت از بین تمام مجالسی که این شعر را خواندم آن برنامه که در کشور هلند یا دانمارک برگزار شده بود یک چیز دیگری بود و حالی متفاوت با سایر مجالس داشت.
به راستی که امام رئوف آقا علی بن موسی الرضا غریب الغرباست و غریبان را انس و الفتیست با او و پیوندیست میان دلهای غریب و عاشق با کبوتران گنبدش و مشبکهای ضریح و پنجره فولادش که ناگسستنیست تا قیامت!
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونی میخوام کجا برم؟!
شعرخوانی زنده یاد حاج محمدرضا آقاسی
و ذکر خاطرهای از ایشان درباره همین شعر
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
بسم رب العشق...
بسم رب العشق... آغاز سخن
السلام ای يوسف بی پيرهن
السلام ای سومين مولای ما
ای تو هم مجنون و هم ليلای ما
عشقت آتش میزند در سينهها
با تو روشن میشود آيينهها
شير مادر با غمت آميخته
در دل از روز تولد ريخته
ای غمت شیرازهی جانم، حسين!
مینويسم از تو میخوانم، حسين!
قصه از عشق و جنون آغاز شد
از كنار "شهر خون" آغاز شد
خون و آتش موج میزد هر طرف
آمدند از راه، ياران! صف به صف
روی در روی هم آمد خير و شر
كربلا تكرار شد بار دگر
کربلا جغرافیایی دیگر است
آسمانش را هوایی دیگر است
کربلا گفتم، دلم حساس شد
بیقرار حضرت عباس شد
آه ازین پروانهی پر سوخته
بازهم حلقوم اصغر سوخته
كربلا جاری ست بر روی زمين
"كل ارض كربلا" يعنی همين
كربلا جاری ست در طول زمان
كربلا يعنی نبردی جاودان
كربلا يعنی سرافرازی، غرور
عزت و مردانگی، عشق و شعور
كربلا يعنی عطش، يعنی گذشت
کربلا، "فتح المبين"... "والفجر هشت"...
ای برادرهای ايمانی، سلام!
با شمايم! نور چشمان امام!
يادتان هست آسمان دلتنگ بود؟
آری آری؛ جنگ بود و جنگ بود!
بر دهان، انگشت حيرت بود جنگ
آزمایشگاه غيرت بود، جنگ
هر كه در دل شور ديگر داشت، رفت
عاشقی را خوب باور داشت، رفت
رفت تا كاری اباالفضلی كند
رزم و پيكاری اباافضلی كند
بگذرد از خويش، بالاتر رود
بيشتر از پيش، بالاتر رود
سيرِ از خود تا خدا دارد شهيد
سر جدا، پيكر جدا دارد شهيد
آی مردم! شور عاشوراست اين
سوز و اشک و آه و واويلاست اين
نبض عاشوراست در دست غدير
ما همه هستيم سرمست غدير
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
فصل دوم شعر در ادامه:
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب العشق....
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
بسم رب العشق....
(بخش دوم)
باز تکرار غدیری دیگر است
حیدر ما نیز شیری دیگر است
با علی ما فتح خیبر داشتیم
فتنه را از پیش رو برداشتیم
با علی مصداق "جاء الحق" شدیم
مست، از آن بادهی مطلق شدیم
راه حق همواره راهی ایمن است
هر کجا خورشید باشد روشن است
استخوان در چشم و خاری در گلوست
فتنههای دیگری در پیش روست
عدهای از حال خود غافل شدند
از کمینگاه "اُحُد" غافل شدند
بر غنیمتها که چنگ انداختند
باختند این امتحان را باختند
در گناه آلوده دلاکی شدند
هتگ حرمت کرده هتاکی شدند
هر که با ایشان دو روزی بود، سوخت
غرق جهل و کینه توزی بود، سوخت
هر که بر این سفرهی رنگین نشست
شاخهای خشکیده شد، آخر شکست
خویش را از چالهای در چاه کرد
چوب لای چرخ خلق الله کرد
دست بر میدارم اینک از دهان
همچنین تاکید دارم همچنان:
باختید این امتحان را باختید
پیش پای خویش سنگ انداختید
لاجرم این جاده دست انداز شد
یک مسیر انحرافی باز شد
یک طرف نیرنگ عمروعاصها
یک طرف اما سکوت خاصها
هر دو بیرحمانه بر ما تاختند
قلب مولا را به درد انداختند
یا علی! ای مقتدای خاص و عام
یا علی! ای حجتت بر ما تمام
عدهای راه از تو کج کردند باز
با تو نه! با خویش لج کردند باز
از نفس افتاده در رخوت شدند
تا اسیر قدرت و ثروت شدند
همچنان در خواب خُرخُر میکنند
مهدویت را تمسخر میکنند
شمع بیت المال میسوزد هنوز
کیست آنکس کیسه میدوزد هنوز؟!
کیسه میدوزند ثروتمندها
پایشان درگیر قید و بندها
بند قدرت بند شهوت بند مال
گشته دور گردن ایشان وبال
بود اول چهرهها شان در حجاب
دست حق برداشت از ایشان نقاب
دستشان رو گشت و وا شد مشتشان
خورد بر خاک عدالت پشتشان
وای بر اینها که پیمان بشکنند!
این نمک خورها نمکدان بشکنند!
حوریانِ دیو سیرت کیستند؟
این خواص بیبصیرت کیستند؟
خام چون طفل دبستانی شدند
غرق در خواب زمستانی شدند
کیستند اینان؟ علی را منکرند!
هم ولایت هم ولی را منکرند!
کیستند این نارفیفان، کیستند؟
ظاهرا از ما و با ما نیستند!
شهوت قدرت به دل گر ریشه کرد
کی خدا را میشود اندیشه کرد؟
آه، ای ناباوران خیره سر!
ای کج اندیشان از خود بی خبر!
قطره قطره جمع شد گر جمعتان
آب شد دریا به دریا شمعتان
از درون پاشیده تا از هم شدید
«شیر بی یال و دم و اشکم» شدید
گر که حزب الله یاری کردتان
ذیل بودید و به صدر آوردتان
گر بسیجیها به میدان آمدند
مردم از هر قشر، هم پیمان شدند
جمله از مهر ولایت بود و بس!
نه شما نه دیگران نه هیچکس!
خلق، با امر ولی شد یارتان
تا گره را باز کرد از کارتان
تا شما اینگونه قدرت یافتید
وای من! روی از علی برتافتید
زخم خورد از تیغتان احساسها
شرمتان باد ای نمک نشناسها
قلب مولا را نشاید خون کنید
پنبه را از گوش خود بیرون کنید
جز ولایت راه دیگر باطل است
هر که زین ره دور شد پا در گل است
یا علی! صفین را تکرار کن
چشم خواب آلوده را بیدار کن
باز کن پیوند این شالوده را
مشت این قوم ریا آلوده را
جاده را هر چند شد صعب العبور
باز کن هموار کن بهر عبور
یا علی چشم دو عالم مست توست
شاکلید قفلها در دست توست
یا علی! مستان سلامت میکنند
امر فرمایی، قیامت میکنند
سرخوش از جام الستت میشوند
خورده و ناخورده مستت میشوند
یا علی جان! با تو پیمان بستهایم
عهد، با شیرازهی جان بستهایم
با سرانگشتت به جوش آییم ما
مثل طوفان در خروش آییم ما
چون تمام مقصد ما مکتب است
راه ما راه حسین و زینب است
پس نه جای خوف باشد والسلام
تا ابد این راه باشد مستدام
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اربعین
شعر و اجرای محمد زمان گلدسته
ضبط: موسسه فرهنگی زنده رود
با تشکر از حوزه هنری انقلاب اسلامی
و موسسه فرهنگی شهرستان ادب
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
گل همیشه بهار
درین خرابهی آباد اشک میریزم
برای حضرت سجاد اشک میریزم
اگر به لرزه در افتاد کاخ ابن زیاد
زبان گشود علی وار حضرت سجاد
امیر قافله بعد از حسين سجاد است
همان اسیر که از هر چه بند آزاد است
همان که بانگ علی از صداش بر میخواست
حماسهای ازلی از صداش بر میخواست
چهل شبی که گذشت باز در خروش آمد
دوباره خون حسین اربعین به جوش آمد
چهل شب است که خون موج میزند در دل
چهل شب است جنون موج میزند در دل
چهل شب است که پروانهها گرفتارند
اسیر شعلهی آتش ولی سبکبارند
چهل شب است که اهل خیام بیدارند
چهل شب است غریبانه اشک میبارند
چهل شب است زمین تیره آسمان تار است
حسین _ خون خدا _ میهمان دلدار است
چهل شب است که در عرش و فرش ولوله است
چهل شب است که زینب امیر قافله است
جهل شب است که در تاب هستم و در تب
دخیل بستهام امشب به حضرت زینب
گل هميشه بهار حسين، يا زينب
عزيز فاطمه يار حسين يا زينب
سلام مرد عمل شير عرصهی ايثار
سلام دختر زهرا و حيدر كرار
سلام ماه فروزنده در سياهی شب
سلام عمهی سادات حضرت زينب
بهار شمهای از عطر دامنت بانو
ستاره ذرهای از زخمهی تنت بانو
پر ملائكه سجادهی سحرگاهت
شرار آتش خورشيد، شعلهی آهت
حسين را به صدایی شكسته میخواندی
نماز نافلهات را نشسته میخواندی
حسين گفتم و آتش به سينهام افتاد
هزار شعلهی سركش به سينهام افتاد
حسين و زينب مثل دو بال پروازند
هميشه با هم و با هم هميشه هم رازند
حسين و زينب مثل ستاره و ماهند
هميشه باهم و باهم هميشه همراهند
پس از حسين، بگو هر چه هست زينب بود
علم به شانه و پرچم به دست، زينب بود
همان كه تا ابدالدهر گرد شمع حسين
هميشه مظهر پروانه است، زينب بود
همان كه بوسه به رگهای خون چكانش زد
از آن شراب، سبكبار و مست، زينب بود
همان كه گفت نديدم به غير زيبایی
و بر اریکهی قدرت نشست، زينب بود
همان که در همه جا بانگ زد به حکم امام
و مرد و زنده شد از ماتم خرابهی شام
چهل شبی که گذشت باز در خروش آمد
دوباره خون حسین اربعین به جوش آمد
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
خبر و گزارش شعرخوانی محمد زمان گلدسته
در همایش مجازی حماسه سرایان
نهاد کتابخانههای عمومی کشور
به همراه متن شعر
👇
جانِ عالم باد، قربانِ نماز آخرت - نهاد کتابخانههای عمومی کشور
https://www.iranpl.ir/news/29666/%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%AA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"گل همیشه بهار"
اجرای دیگری از مثنوی:
"گل همیشه بهار"
پخش زنده از شبکه جهانی ولایت
قم، استودیوی دفتر شبکه
در کنار شاعر و مجری توانمند آیینی کشور
استاد احمد علوی
اربعین ۱۳۹۲
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی محمد زمان گلدسته
در رثای رحلت جانگداز نبی اکرم حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
ویژه برنامه نقطه اوج
پخش زنده از شبکه گلستان
اجرای دو مثنوی:
"غریب اهل بیت" و "محمد(ص)"
منن کامل اشعار در ادامه
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh
غریب اهل بیت
پرچم قیام بر نداشتی
در دلت هزار درد داشتی
ای غریب اهلبیت، مجتبی
عندلیب اهل یت، مجتبی
صلح تو جهاد اکبر تو بود
شاهدش دو دیدهی ترِ تو بود
بر لبت سکوت و دردلت فغان
ای همیشه سربلند وجاودان
بر لبت سکوت و در دلت خروش
ای همیشه سرفراز و سبز پوش
بر لبت سکوت و دردلت غریو
یک فرشته بین بیشمار دیو
میوهی دل علی و فاطمه
صبر کردهای بدون واهمه
ای غریب در میان خانهت
من چگونه سر دهم ترانهات
ای غریب درمیان دوستان
آتشیست لابلای بوستان
آتشی که شعلهاش کمند شد
فتنه از شرارهاش بلند شد
آتشی که زهر شد به کام تو
صبر، شد نتیجهی قیام تو
صلح را جهاد نام دادهای
شیعه را به آن مقام دادهای
پایههای دینِ جدّ خویش را
با صبوریات قوام دادهای
شیر خوردهی بتول اطهری
سر به سایهی امام دادهای
کربلا نتیجه داد صبر تو
آبرو به آن قیام دادهای
لابلای صلح، درس جنگ را
برحسین تشنه کام دادهای
ای که از پیالهی شفاعتت
برهمه به لطف عام دادهای
ماه میهمانی خدای را
با تولدت سلام دادهای
من که لالم از بیان ذکر تو
برلبم تو این کلام دادهای
این گناهکارِ روسیاه را
شاه من! تو احترام دادهای!
#محمد_زمان_گلدسته
#محمدزمان_گلدسته
#زمان_گلدسته
#بسم_رب_العشق
#بسم_رب_القلم
کانال اشعار و آثار آیینی زمان گلدسته
@besme_rabbel_eshgh