#پویش_کتابخوانی_پرسمان
برای معرفی اولین کتاب از شهدا شروع میکنیم که چراغ خوبی برای مسیرهای تاریک این روزهامون هستند.
💎 نام کتاب : #شانزده_سال_بعد
📖 موضوع کتاب : زندگینامه #شهید_محمدرضا_شفیعی
📝 نویسنده : زهرا حسینی مهرآبادی
📥 راههای خرید یا مطالعه اینترنتی کتاب:
1⃣ انتشارات حماسه یاران
https://hamasehyaran.ir/book/%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B9%D8%AF/
2⃣ دیجی کالا
https://www.digikala.com/product/dkp-1490028
3⃣ پاتوق کتاب فردا
https://bookroom.ir/book/73202/%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B9%D8%AF
#پویش_کتابخوانی_پرسمان
📖 برش هایی از کتاب #شانزده_سال_بعد
(زندگینامه شهید محمدرضا شفیعی)
📌 یک دروازه ری بود و یک قطار بچهی قد و نیم قد. عصرهای داغ تابستان(قم) هم توی خانه بند نمی شدیم.
⚽️ میریختیم وسط کوچه و با یک توپ پلاستیکی و چهار دانه آجر، مسابقه برگزار میکردیم؛ آن هم در حد جامجهانی.
🏃♂ عکس فوتبالیستها را دیده بودیم که لباس یکدست میپوشیدند. وسع خانوادههایمان به قدری نبود که برایمان لباس ورزشی بخرند.
برای اینکه یک دست شویم و حسرت به دل نمانیم، همه زیرپیراهن می پوشیدیم. حالا یکی راه راه بود و یکی ساده؛ ولی رنگ همه سفید بود.
👟 کفش نداشتیم و پابرهنه روی خاکها میدویدیم. عرق میکردیم و به نفس نفس می افتادیم.
🥅 به چه جانکندنی توپ را از آجرهای دروازه تیم مقابل رد میکردیم؛ ولی تا میآمدیم سر ذوق بیاییم و دور زمین چرخ بخوریم، محمدرضا شروع میکرد:
«نه آقا، گل قبول نیست، آفساید بود».
📣 صدا که صدا نبود. انگار بلندگو قورت داده بود. وسط دعوا و بگومگو فقط هوار میکشید و داد میزد.
بقیه هم هرچه میگفتند، بین جار و جنجالش گم میشد. کسی حریفش نبود. آنقدر جر میزد و یکی به دو میکرد که برای نیمه تمام نماندن بازی، از خیر گل صددرصدمان می گذشتیم و حرفی نمیزدیم...
💻 لینک خرید اینترنتی این کتاب :
انتشارات حماسه یاران
https://hamasehyaran.ir/book/%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B9%D8%AF/
🔹🔸
پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
#پویش_کتابخوانی_پرسمان
📖 برشهایی از کتاب #شانزده_سال_بعد
💔 دلم آشوب بود. یک روز در میان، به پسرخالهاش محمدتقی ؛ میگفتم برو سپاه ببین میتونی از محمدرضا خبر بگیری یا نه؟!
میرفت و برمیگشت، میگفت خبری نیست.
🖤 بعد از یک هفته این در و آن در زدن، چند نفر از سپاه آمدند و گفتند پسرت مفقودالاثر شده و فعلا وضعیتش مشخص نیست.
❣ دیگر شده بودم مادر مفقودالاثر. ولی نه جایی را بلد بودم و نه پایی داشتم که دنبال گمشدهام بگردم. نمیدانستم زنده است یا نه.
🌧 باد به در میخورد، میگفتم محمدرضا اومد.
پرده عقب میرفت، میگفتم محمدرضا اومد.
✨ دو تا اتاق داشتیم. محمدرضا بینشان پرده کشیده بود. و وقتهایی که مرخصی میآمد، آن طرف پرده نماز شب و زیارت عاشورا میخواند.
گاهی حس میکردم صدایش از داخل اتاق میآید، پرده را کنار میزدم، میدیدم کسی نیست.
🌔 تا هشت ماه، روز و شب نداشتم. غصهام که زیاد میشد، وضو میگرفتم و میایستادم به نماز.
🍃🥀🍃🥀🍃
لینک خرید اینترنتی کتاب :
دیجی کالا
https://www.digikala.com/product/dkp-1490028
🔸🔹🔸🔹
پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
#پویش_کتابخوانی_پرسمان
📖 برشهایی از کتاب #شانزده_سال_بعد
براساس زندگینامه #شهید_محمدرضا_شفیعی
📌 هنوز حسرت رفتن تا کاظمین، تا چند کیلومتری محمدرضا و زیارت نکردنش به دلم بود که مادرش راهی شد.
به امید رفتن سر مزار محمدرضا بار سفر بست. درست مثل من.
آدرس قبرش را برداشت، درست مثل من.
با مامور عراقی جر و بحث کرد، درست مثل من.
نت.انست پسرش را زیارت کند، درست مثل... نه!نه! اینجا را مثل هم نبودیم.
از اینجا به بعد ماجراهایمان شبیه هم نشد.
رفتنش برای خودش هم باور کردنی نبود. این را میشد از لحن پر اضطراب و هیجانش هنگام تعریف از آن روز فهمید.
❣ روزی که تا الکرخ رفت و اولین زائر محمدرضا شد.
🍃🌹🍃🌹🍃
لینک خرید اینترنتی کتاب :
پاتوق کتاب فردا
https://bookroom.ir/book/73202/%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B9%D8%AF
🔸🔹🔸🔹
پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
#پویش_کتابخوانی_پرسمان
📖 برشهایی از کتاب#شانزده_سال_بعد
💔مادر شهید :
قبرستان انگار تمامی نداشت. تقریبا به انتهایش رسیده بودیم که مامور اشاره کرد : آدرستون همین اطرافه.
🌕 دور و بر را نگاه کردم. قبر شهدای ایرانی ، برعکس بقیه، یک تکه سنگ کوچک و آفتاب خورده داشت.خیلی دلم گرفت.
✨ سواد نداشتم و نمیتوانستم روی قبرها را بخوانم. مامور به نوشتهای اشاره کرد و گفت: اسیر ایرانی، محمدرضا حسین.
💗 نفهمیدم چطور خودم را از بالای ویلچر روی زمین انداختم. بعد از سیزده سال به آرزویم رسیده بودم... گریه میکردم و قبرش را میبوسیدم؛ که یاد حرفش افتادم:
- مادر حواست باشه با گریههات دشمن شادم نکنی.
🖤 سربلند کردم. مامور عراقی داشت نگاهم میکرد...
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
لینک خرید اینترنتی کتاب :
دیجی کالا
https://www.digikala.com/product/dkp-1490028
🔸🔹🔸🔹
پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
#پویش_کتابخوانی_پرسمان
📖 برشهایی از کتاب #شانزده_سال_بعد
( براساس زندگینامه #شهید_محمدرضا_شفیعی )
- همرزم و دوست دوران کودکی شهید، در لحظه دفن:
🔓 خودم را به خدا سپردم و دستهایم را جلو بردم. قفل شانزده سال دوری و انتظار را باید میشکستم. «بسمالله» گفتم و گره کفن را باز کردم.
💗 قلبم تند تند میزد و کم مانده بود از جا کنده شود. نفسم بالا نمیآمد.فریادی که از ساعتها پیش بغض شده و راه بروز نداشت، گلوگیرتر شده بود.
♨️دستهایم به رعشه افتاده بود و گوشه کفن بیآنکه بخواهم، میلرزید. مغزم قفل شده بود. آنچه جلوی چشمهایم بود، با تمام دیدهها و حتی شنیدههایم تا آن روز تفاوت داشت.
💥 به چشمهایم شک کرده بودم.مگر میشود باور کرد؟! محمدرضا با همان محاسن، با همان لب و دندان شانزده سال پیش جلوی چشمهایم بود.
همان موهایی را میدیدم که قبل از عملیات کربلای۴ جلوی خودم دست به قیچی شده و کوتاهشان کرده بود...
🔥 با صدای رضا به خودم آمدم. بین همهمه جمعیت به زحمت صدایش را میشنیدم : «حسین، باورم نمیشه، بدنش سالم سالمه». گفتم: «آره، انگار همین دیروز جون داده».
🌟 سرش را جابجا کردم و صورتش را روی خاک گذاشتم. نمیدانستم کجای بدنش را ببوسم...
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
لینک خرید اینترنتی کتاب :
پاتوق کتاب فردا
https://bookroom.ir/book/73202/%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B9%D8%AF
🔸🔹🔸🔹🔸
پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
#پویش_کتابخوانی_پرسمان
سلام 🌹
🙏 با تشکر از همراهی شما در طول هفته در مطالعه بخشهایی از کتاب #شانزده_سال_بعد .
🔔 لازم به ذکر است ، براساس برنامهریزی صورت گرفته در #گروه_کتابخوانی #کانال_پرسمان_اعتقادی_تربیتی
📖 از #شنبه تا #چهارشنبه برشهایی از کتاب معرفی شده قرار داده میشود.
📚 و در روز #پنجشنبه ، بنابر ضرورت و نیاز قشر جویای دانش ، #سیر_مطالعاتی مباحث مختلف ارائه میشود.
🌠 لازم به ذکر است که این سیر مطالعاتی های پیشنهادی ، از سوی مراکز علمی حوزوی یا دانشگاهی ارائه شده است. و تا حد بسیار زیادی ، قابل اعتماد است.
🎇 پس اگر در هر یک از علوم مشغول به تحصیل هستید و تمایل دارید که در علوم اسلامی - انسانی نیز اطلاعات لازم را کسب کنید ، حتما از سیر مطالعاتی های که از طرف #گروه_کتابخوانی کانال ، ارائه میشود ، استفاده کنید 👌
آهسته و پیوسته حرکت کردن، بهترین روش برای انتقال مفاهیم به ذهن و روح است.🎁
🔸🔹🔸🔹
کانال پرسمان اعتقادی تربیتی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
🙏 سلام و ادب خدمت اعضای محترم گروه
دومین هفته از فعالیت #گروه_کتابخوانی هم به اتمام رسید.
🌾 در هفته اول معرفی کتاب #شانزده_سال_بعد رو داشتیم و در هفته دوم معرفی کتاب #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم .
📚 از طرفی ؛ قرارمون بر این هست که هر ماه یک #سیر_مطالعاتی رو خدمتتون معرفی کنیم و در طول ماه، پنجشنبهها به بررسی سیر مطالعاتی معرفی شده بپردازیم.
📌 پنجشنبه گذشته #سیر_مطالعاتی علم #کلام رو به محضرتون معرفی کردیم و این هفته نیز قصد بررسی آن را داریم.
با #گروه_کتابخوانی همراه باشید.
🔸🔹🔸🔹
#پرسمان_اعتقادی_تربیتی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0