eitaa logo
#به سوی نور(۷)
73 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
100 فایل
› اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و مسائلِ روز🍃 ‌ •ارتباط با ادمین : @ZAHRASH93
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اولین کلیپ تبلیغاتی ظریف برای اولین بار توسط رسانه ایران‌اینترنشنال! منتشر شد ◀️ ظریف تمام بار شکست برجام را گردن انداخت! 🔺 آقای ظریف! اشتباه بدی بود. بیشتر خودتان را خراب کردید. قدرت اینقدر ارزش ندارد. مشارکت_حداکثری @besooyenour
👈 از کانال‌ها و گروه‌های انقلابی در فضای مجازی بخواهیم که موضوع اولی و اصلی خود را موضوع ، با محوریت و وصیت‌نامه‌اش قرار دهند. کشور در موضوع انتخابات، نیاز به برای دارد. "علیه‌السلام" 💢اینجا رسانه گفتمان انقلاب اسلامی است🔻 https://eitaa.com/rasaneh_enqelab
✳️حرف از دهان آقا خارج نشده به‌دنبال انجامش بود 🔻 آقا و امام‌خمینی(رحمه‌الله) را خیلی قبول داشت. قسم جلاله می‌خورد که امام خامنه‌ای در هیچ جای جهان نمونه ندارد. اعتقاد داشت آقا به بالا وصل است. می‌گفت من این را درک کرده‌ام. مرید خاص آقا بود. در ولایتمداری واقعا در خط حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) فدایی ولایت بود. حرف از دهان آقا خارج نشده، به‌دنبال انجامش بود و به محض این‌که آقا می‌گفت فلان کار بشود، حاج‌قاسم تمام وجودش را برای تحقق همان حرف آقا می‌گذاشت. 👤 راوی: نصرالله جهانشاهی؛ راننده و یار همراه سردار رشید اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی @goftemansazan
❤️🍃رهبر معظم انقلاب: پایه‌گذاری امثال قاسم سلیمانی‌ها، در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد. ۹۹/۰۶/۳۱ 🌹🍃او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود و همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود.🇮🇷🍃 ۹۸/۱۰/۱۳ 🌹🍃آیدی جهت ارسال سوالات:👇 @Besooyenourr @besooyenour
🔰خبری که حاشیه ساز شد/مکتبی که خار چشم دشمنان است ✍همزمان با دومین سالگرد شهادت سرداران مقاومت دو خبر در فضای رسانه های جهان پیچید اول خبر ترند جهانی نام قاسم سلیمانی و دوم خبر گوشی آیفون زینب سلیمانی که خبر دوم در سطح برخی صفحات مجازی داخلی و شبکه های خارج نشین حاشیه آفرین شد. ❇️ گزاره های تحلیلی: 1⃣ترند نام سردار دلها حاج قاسم سلیمانی به عنوان چهره بین المللی مقاومت علیرغم سانسورهای صهیونیسیتی و آمریکایی صورت گرفت و خبر اول جهان شد. 2⃣این شکست برای موتوهای هوشمند گوگل ضربه سختی بود که برای جبران آن تنها راه حل را در انحراف اذهان از مفهوم واقعی جایگاه سردار دانستند. 3⃣خطبه قرای زینب سلیمانی و خط و نشان ضدصهیونیستی و ضد آمریکایی وی در تجمع فرودگاه بغداد، باعث وحدت هرچه بیشتر دو ملت ایران و عراق و گروههای مقاومت شد و این ضربه نیز برای طرف غربی بسیار دردناک بود. 4⃣ترس دشمن از شهید سلیمانی بیش از سردار سلیمانی است چرا که شهید سلیمانی نماینده مکتب انقلاب اسلامی در جهان است و انحراف اذهان از این شکست،حربه اصلی دشمن است. 5⃣ در صحنه فیلم حضور دختر سردار در تریبون فرودگاه بغداد،رنگ گوشی وی سیاه است ولی در عکس منتشر شده رسانه ها،رنگ گوشی سفید رنگ است. 6⃣ انتشار این تصاویر از زبان شبکه هایی است که در فتنه ۷۸،۸۸،۹۶،۹۸در صف اول دشمنی با نظام ایستاده بودند. 7⃣در جنگ روایت ها،خبر اول معمولا سلطه را ایجاد می کند و پاک کردن این مفهوم از ذهن ها بسیار مشکل است. 8⃣صحت یا سقم این خبر،خللی در جایگاه شهید و مکتب آن ایجاد نمی کند. ✍حرف آخر: پروژه همراه سازی جریان های داخلی و دوستان نظام در این جنگ شناختی برای دشمن بسیار همه تر است چرا که وقتی حواس بچه انقلابی ها از فرآیند ترند نام حاج قاسم منحرف شود و با رسانه های دشمن همراه شوند به دست خود حاج قاسم و دوستدارانش بار دیگر او را ترور می کنند. ✅پس در زمین دشمن بازی نکنیم چرا که چه ببری و چه ببازی باز هم بازنده ای و دشمن برنده است. ✍یاسر متانت @besooyenour
AUD-20211220-WA0001.mp3
6.18M
📣📣📣📣📣📣 ♨️ویس جلسه دوم ۲ ♦️محال است؛ زحمتهای انسان در جهت خودسازی و رسیدن به آسمان، نتیجه دهد؛ اگر... زبانش، تربیت نشده باشد! زبان...قادر است؛ همه آخرت انسان را تباه کند! @besooyenour
🔴جا زدن عکس قاتل روحانی مشهدی به جای شهید بخشی توسط معاندین 🔹بعد از حادثه تروریستی در مشهد عکسی توسط عناصر ضدایرانی در فضای مجازی با این عنوان که «ضارب سه آخوند جز لشکر فاطمیون و از نزدیکان حاج قاسم سلیمانی بوده در حال نشر است. 🔹روابط‌عمومی لشکر فاطمیون گفته: فرد مورد اشاره شهید مدافع حرم رضابخشی با نام جهادی فاتح، جانشین لشکر فاطمیون است و قاتل شهید اصلانی، هیچ ارتباطی با لشکر فاطمیون ندارد. @besooyenour
دانلود+زیارت+عاشورا+علی+فانی+++متن.mp3
8.41M
چله زیارت عاشورا به نیت؛ ✅سلامتی وتعجیل در فرج آقا امام زمان(عجل الله و تعالی فرجه الشریف) ✅ برآورده شدن حاجات ✅رفع گرفتاریها به مدت چهل روز هر روز به نیابت از یک شهید❤ روز اول به نیابت از شهید سلیمانی @besooyenour
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد : _انشاءالله بازم میان. و عباس یال و ڪوپال لشگر داعش را به چشم دیده بود ڪه جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد : _این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های موصل و تڪریت جمع ڪردن ڪه امروزم خدا رحم ڪرد هلیڪوپترها سالم نشستن! عمو ڪنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید : _با این وضع، چطور جرأت ڪردن با هلیڪوپتر بیان اینجا؟ و عباس هنوز باورش نمیشد ڪه باهیجان جواب داد : _اونی که بهش میگفتن و همه دورش بودن، یڪی از فرمانده‌های ایرانه. من ڪه نمیشناختمش ولی بچه‌ها میگفتن ! لبخند معناداری صورت عمو را پُر ڪرد و رو به ما دخترها مژده داد : _ فرمانده‌هاشو برای به ما فرستاده آمرلی! تا آن لحظه نام قاسم سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد به خاطر ما خطر ڪرده و با پرواز برفراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند ڪه از عباس پرسیدم : _برامون اسلحه اوردن؟ حال عباس هنوز از خمپاره‌ای ڪه دیشب ممڪن بود جان ما را بگیرد، خراب بود ڪه با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره درحیاط خیره شد و پاسخ داد : _نمیدونم چی آوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو محاصره داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن! حیدر هم امروز وعده آغاز عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم ڪه خبر آوردند میخواهد با مدافعان آمرلی صحبت کند. عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم ڪلام این میڪند ڪه ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم ڪردند. غریبه‌ها ڪه رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسش‌گرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی ڪه حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند : _این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با خمپاره میڪوبیمشون! سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان ڪه رسید با رشادتی عجیب وعده داد : _از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیڪ شده، فقط دعا ڪن! احساس ڪردم حاج قاسم در همین یڪ ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین ڪاشته ڪه دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میڪشید، ولی دل من هنوز از وحشت داعش و ڪابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی ڪه سرعباسم را بریده ببینم. بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راڪتی ڪه روی‌سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرش گلوله‌های تانڪ را میشنیدیم ڪه به قصد حمله به شهر، خاڪریز رزمندگان را میڪوبید، اما دلمان به گرم بود ڪه به نشانه مقاومت بر بام همه خانه‌ها "پرچم‌های سبز و سرخ یاحسین" نصب ڪرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام امام حسن﴿؏﴾ پرچم سرخ {یا قمر بنی هاشم﴿؏﴾}افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل دلتنگی حیدر را نمیدانستم ڪه دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم ڪنج همین مقام بود، جایی ڪه عصرروزعقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه میسوختم. چشمان محجوب و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و حالا چشمم به هوای حضورش بی‌صدا میبارید ڪه نیت ڪردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را "حسن" بگذاریم. ساعتی به افطار مانده، از دامن امن امام دل ڪَندم و بیرون آمدم ڪه حس ڪردم... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 🌹🍃🌹🍃 @besooyenour
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت بیرون آمدم ڪه حس ڪردم قدرتی مرا بر زمین ڪوبید. از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را میشنیدم و تلاش میڪردم از زمین بلند شوم ڪه صدای انفجار بعدی در سرم ڪوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یڪی از مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد ڪشید : _نمی‌بینید دارن با تانڪ اینجا رو میزنن؟ پخش شید! بدن لمسم را به سختی از زمین ڪَندم و پیش از آنڪه به ڪنار حیاط برسم،گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد میزد تا از مقام فاصله بگیریم و ما وحشت‌زده میدویدیم ڪه دیدم تویوتای عمو از انتهای ڪوچه به سمت مقام می‌آید. عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به سرعت از ڪنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز ڪشید. برادرم درست در آتش داعش رفته بود ڪه سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای ڪنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمیداد و من میترسیدم عباس در برابر گلوله تانڪ ارباً ارباً شود ڪه با نگاه نگرانم التماسش میڪردم برگردد و او در یڪ چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد "لبیڪ یا حسین" شلیڪ ڪرد. در انتقام سه گلوله تانڪ ڪه به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم ڪوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به سرعت برگشت. چشمش ڪه به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف ڪرد و همزمان ڪه پیاده میشد،اعتراض کرد : _تو اینجا چیڪار میکنی؟ تڪیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سرپا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شڪسته است. با انگشتش خط خون را از ڪنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاڪ ڪرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید ڪه سد صبرم شڪست و اشڪ از چشمانم جاری شد. فهمید چقدر ترسیده‌ام،به رزمنده‌ای ڪه پشت بار تویوتا بود اشاره ڪرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمیخواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت ڪنند ڪه همانجا ڪنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس میگوید : _داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بھمون ندارن. خون غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند ڪرد : _واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟ عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمیدانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی ڪه از غیرت و غضب میلرزید، ادامه داد : _خبر دارین با روستای بشیر چیڪار کردن؟ داعش به اونا هم امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام ڪرد! روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی ڪه سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد ڪه دنیا روی سرم خراب شد : _میدونین با دخترای بشیر چیڪار ڪردن؟ تو بازار موصل حراجشون ڪردن! دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود ڪه همانجا پای دیوار زانو زدم، ڪابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تڪان داد. اگر دست داعش به آمرلی میرسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ امان نامه داعش را با داد و بیداد میداد : _این بیشرفها فقط میخوان مقاومت ما رو بشڪنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و ڪبیرمون رحم نمیڪنن! شاید میترسید عمو خیال تسلیم شدن داشته باشد ڪه مردانه اعتراض ڪرد : _ما داریم با دست خالی باهاشون میجنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش ڪنیم؟ اصلا فرصت نمیداد عمو از خودش دفاع ڪند و دوباره خروشید : _همین غذا و دارویی ڪه برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ ڪه دولت رو راضی میڪنه تو این جهنم هلیڪوپتر بفرسته! و دیگر نفس ڪم آورد ڪه روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس ڪرد : _ما فقط باید چند روز دیگه مقاومت ڪنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیاتشون رو شروع ڪردن، میگن خیلی زود به آمرلی میرسن! عمو تڪیه‌اش را از پشتی برداشت، ڪمی جلو آمد... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 🌹🍃🌹🍃 @besooyenour
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت تنها یڪ جمله گفت : _هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بڪش. با دست‌هایی ڪه ازتصور تعرض داعش میلرزید، نارنجڪ را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجڪ را به دستم داد، مرد و زنده شد. این نارنجڪ قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یڪجا میگرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود ڪه با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشت‌زده‌ام افتاد : _ان‌شاءالله ڪار به اونجا نمیرسه... دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام ڪند، به سختی از جا بلند شد و با قامتی شڪسته از پله‌های ایوان پایین رفت. او میرفت و دل من از رفتنش زیر و رو میشد ڪه پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش ڪنم، صدای در حیاط بلند شد. عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز ڪرد، دیدم زن همسایه، ام جعفر است. ڪودڪ شیرخوارش در آغوشش بیحال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس ڪرد : _دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما شیر دارید؟ عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالیڪه برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. میدانستم از شیرخشڪ یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم ڪه یڪسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشڪ را با خودش آورد. از پله‌های ایوان ڪه پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا ڪردم : _پس یوسف چی؟ هشدار من نه تنها پشیمانش نڪرد ڪه با حرڪت دستش به ام جعفر اشاره ڪرد داخل حیاط شود و از من خواهش ڪرد : _یه شیشه آب میاری؟ بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت ڪه قاطعانه دستور داد : _برو خواهرجون! نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل همسایه را سیر ڪند ڪه راهی آشپزخانه شدم. وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم ام جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره ڪرد شیشه را به ام جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشڪ باقیمانده را در شیشه ریخت. دستان زن بینوا از شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود ڪه بلافاصله قوطی را به من داد و بی هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. ام جعفر میان گریه و خنده تشڪر میڪرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در آسمان پرواز میڪند ڪه دوباره بیتاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، ڪنار در حیاط دستش را گرفتم و با گریه‌ای ڪه گلویم را بسته بود التماسش ڪردم : _یه ساعت استراحت ڪن بعد برو! انعڪاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان آسمانی‌اش شده بودم ڪه لبخندی زد و زمزمه ڪرد : _فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاڪریزها رو خالی گذاشت، ما با حاج قاسم قرار گذاشتیم! و نفهمیدم این چه قراری بود ڪه قرار از قلب عباس برده و او را مشتاقانه به سمت معرڪه میڪشید. در را ڪه پشت سرش بستم، حس ڪردم قلبم از قفس سینه پرید. یڪ ماه بیخبری از حیدر ڪار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود ڪه آن را هم عباس با خودش برد. پای ایوان ڪه رسیدم ام جعفر هنوز به ڪودڪش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشڪر ڪرد : _خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ ڪنه! او دعا میڪرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود ڪه شیشه چشمم شڪست و اشڪم جاری شد. چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود ڪه به رویم خندید و دلگرمی داد : _ و جوونای شهر مثل شیر جلوی داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت به حاج‌قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد! سپس سری تڪان داد و اخباری ڪه عباس از دل غمگینم پنهان میڪرد، به گوشم رساند : _بیچاره مردم سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت ڪنن. چند روز پیش داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو ڪشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده! با خبرهایی ڪه میشنیدم ڪابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیڪتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت ڪه با نگرانی ادامه داد : _شوهرم دیروز میگفت بعد از اینڪه فرمانده‌های شهر بازم امان‌نامه رو رد ڪردن، داعش تهدید ڪرده نمیذاره یه مرد زنده از آمرلی بره بیرون! او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 🌹🍃🌹🍃 @besooyenour
⬅️ دیشب قبل نماز به این فکر افتادم که ملت ما در جنگ فیزیکی و رودررو با دشمن چه کرده؟ دیدم که با وجود افراد فداکار و قهرمان مثل سردار شهید سلیمانی و شهید همت‌ها و با پیروی از امام‌شان موفق شدند. 🔺از خواب و خانواده خود گذشتند تا بقیه در آرامش باشند حتی اگر جنگیدن در کیلومترها اونورتر از مرز ایران باشه🌷🥀🌼🌸 🔺حالا من در جنگ نرم با دشمن چه کردم؟ جز بازی در محیط دشمن مثل واتس‌اپ و تله‌گرام و اینستاگرام و…😔😔😔 🔺و جز انتشار هر پیامی که برای من اومد و فکر نکردم که شاید این پیام رو دشمن از طریق شماره دوستم برای من فرستاده تا یأس و ناامیدی رو زیاد کنه؟!🧐🧐🧐 🔺با خودم نگفتم تو هم یکم همت کن و دست دشمن را در فضای مجازی از ایران کوتاه کن و برو تو سرزمین خودت (یعنی پیام‌رسان‌های ایرانی مثل ایتا و سروش+ و آیگپ و…)🤔🤔🤔 🔺این‌کار که زحمتی نداره، نمی‌خواد از خواب و خوراک و زندگی‌ت بزنی مثل رزمندگان، فقط می‌خواد محیط‌ت رو عوض کنی!😉😉 🔺همون پیام دادن‌ها و مطلب و خبر خوندن رو توی محیط ایرانی انجام بدی!!! 🔺پس تصمیم گرفتم که زمین دشمن رو رها کنم و به وطن خود برگردم و از خاکریز خودی دفاع کنم☺️☺️☺️ 🔺پس از همین ساعت به بعد به خودم قول دادم فعالیت‌م رو در این پیام‌رسان‌ها قطع کنم. 🔺اگه خواستید به من پیام بدید در سروش و ایتا منتظرتون هستم. یا حق 🤲🏻🤲🏻امیدوارم که در جنگ نرم سربلند بیرون بیاییم و با ایمان کامل مولای‌مان رو زیارت کنیم… 👆🔺این پیام من به تمام گروه‌ها و مخاطبین‌م در واتس‌اپ و تله‌گرام بود و بعد از این بدافزارها خارج شدم. سید مرتضی علوی مقدم ✍ #⃣ @besooyenour
🇮🇷 🖼 | ، یک مکتب و راه است ❄️🌹❄️ |
645K
✅پرسمان سیاسی سلام علیکم 🔷توی کدام کشور سلبریتی اینقد تاثیر گذار هستند؟چطور هنوز بعد چهل سال یک قانون مدون نداریم که اینها به راحتی نتوانند از خودشون برعلیه کشور استفاده کنن هر جا ی ضوابطی هست 🔷وسوال ۲ چراباید اینقدر دستمزد سنگین بگیرن اینها که مغرور بشوند؟ 🎙یاسر متانت 👥 پاسخ_بصیرتی (۲۸) ✋ 🇮🇷 🖇 🍃 🎤🍃 @besooyenour
🔰 دغدغه‌های ! ♨️ دغدغه پنجم: دغدغه تبیین 💢 پنجمین دغدغه حاج قاسم دغدغه تبیین بود. حاج قاسم از هر فرصتی برای تبیین استفاده می‌کرد تا معارف انقلاب را تبیین کند. جواد تاجیک می‌گوید: یک‌بار حاج قاسم را دیدیم و گفتم خوش به حالت بعد از جنگ تو در میدان هستی و ما آمده‌ایم شلمچه و روایتگری می‌کنیم. گفت: «خیلی دوست دارم بیام شلمچه برای دانشجوها صحبت کنم ولی خب محدودیتها اجازه نمیده.» بعد در مورد راه اندازی یک جریان برای دانشجویان کشور درخواستی کردم. با روی خوش قبول کرد و گفت: «من علاقه مند به ارتباط با دانشجوها هستم، مخصوصا اونهایی که شاید شما ظاهرشون رو نپسندید. توی مسافرت ها هم بیشتر تمایل دارم یکی از همین جوون ها کنارم بنشینه تا از فرصت پرواز برای گپ و گفت استفاده کنم.» 🔹 حجت الاسلام عارفی می‌گوید: با حاجی رفیق بودیم؛ عین برادر. وقتی هوای سوریه به سرمان زد، رفتیم سراغش؛ با رئیس دانشگاه فرهنگیان کرمان. گفتیم: «حاجی ما میخوایم بیایم سوریه.» گفت: «برای چی؟» گفتیم: «همه دارن میرن، ما هم میخوایم بیایم. ما اینجا توی کرمان همه جا پیش شما هستیم، اونجا چی؟» خندید و گفت: «تو که توی دانشگاهی، این آقا هم همین طور. امروز جبهه دانشگاه مهم تر از سوریه‌ست. برید اونجا کار کنید بچه‌های مردم رو نجات بدید، راهنمایی کنید. داوطلب سوریه زیاد داریم، هروقت نیاز شد خبرتون می‌کنم.» ♦️ دختر حاج قاسم می‌گوید: یک‌بار در هواپیما نشسته‌بودیم. سمت چپ من پدرم نشسته‌بود و سمت راست من یک خانم که معروف به شل‌حجاب بود نشسته‌بود. هواپیما کمی تاخیر داشت. این خانم هم همین‌طور به نظام بد و بیراه می‌گفت. احتمالاً گفته‌بود این نظام کدام کارش درست است که هواپیمایی‌اش درست باشد. پدرم داشت کتاب می‌خواند. یک لحظه نگاه کرد ببیند چه کسی است که این حرف‌ها را می‌گوید و دوباره شروع کرد به کتاب خواندن و کمی شیرینی همراه پدرم بود که به من دادند و گفتند به این خانوم تعارف کن. بعد که هواپیما پرید خلبان آمد پیش پدرم احوال‌پرسی کرد و گفت نگفته بودند که شما در این هواپیما حضور دارید. بفرمایید داخل کابین! پدرم گفتند همینجا راحتم. همینطور که صحبت می کرد، این دختر گاهی نگاه می‌کرد و فهمید که حاج قاسم است و حالا حرف‌های ضد نظام گفته‌است و در کنار حاج قاسم سلیمانی نشسته است. خلبان که رفت حاج قاسم رو کرد به این دختر خانم و گفت شنیدم یک ‌سری مباحث را گفتید. دختر گفت نه حاج آقا! چیز خاصی نبود با خودش فکر کرده شاید الان در هواپیما را باز می‌کنند و دختر را بیرون می‌اندازند! پدرم این جمله را گفت: «شما هرچی گفتی درست بود. اما یک چیز را بگویم، هر چقدر مشکل است توسط من مسئول است! حضرت آقا به بهترین صورت در حال مدیریت کردن است. ما مسئولین گوش نمی‌دهیم.» دغدغۀ تبیین را ببینید. آدم خودش را خرد کند که تبیین انجام دهد. حاج قاسم دغدغۀ تبیین داشت. می‌رفت برای رزمنده‌ها صحبت می‌کرد. در بخشی از صحبت‌ها به‌جای این‌که عملیاتی باشد تبیین می‌کرد. می‌گفت چرا ما اینجاییم؟ چرا ما آمده‌ایم سوریه؟ چرا داریم در عراق می‌جنگیم؟ برای رزمنده‌ها تبیین انجام می‌داد. این‌ها می‌شود تبیین. او تبیین‌گر واقعی چهرۀ دشمن بود چهرۀ واقعی دشمن را به همۀ عالم نشان داد. نشان داد نقشه‌های دشمن چیست؟ چه کارهایی دارد انجام می‌دهد. در سخنرانی‌هایش یکی یکی مباحث را تبیین می‌کرد و چهرۀ دشمن را نشان می‌داد. اگر حاج قاسم 40 سال خط مقدم بود، ما که پشت خط بودیم باید تبیین می‌کردیم. اما خود حاج قاسم می‌آمد و تبیین می‌کرد یعنی هم مالک بود هم عمار. 🔻 بزرگواران این نگرانی وجود دارد. امروز شما می‌بینید که آقا وسط میدان آمده‌است و در حال تبیین است و این اصلاً چیز خوبی نیست. یادتان است در فیلم مختار زمانی که مختار آمد با مصعب بیرون کوفه بجنگد، یکی از فرماندهان گفت : «مختار تو برگرد! اگر دشمن ببیند که تو بیرون آمدی می‌فهمد که عقبه وجود ندارد.» امروز احساس می‌شود این اتفاق می‌افتد. وقتی آقا پیاپی در حال تبیین است، نکند عقبه وجود ندارد و عقبه کارش را درست انجام نمی‌دهد. ما باید تبیین می‌کردیم ما باید گره‌های ذهنی را باز می‌کردیم این کار را انجام ندادیم آقا این کار را انجام می‌دهد. این سخنرانی چند روز پیش آقا تقریباً 50 دقیقه چرایی حضور ایران در محور مقاومت را توضیح می‌دادند در حالی که ما باید می‌گفتیم، نه آقا. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔰 دغدغه‌های ! ♨️ دغدغه ششم: دغدغه جذب حداکثری 💢 یکی از دغدغه‌های مهم حاج قاسم، دغدغه حفظ انسجام اجتماعی و جذب حداکثری به دین و انقلاب بود. او تمام تلاشش را می‌کرد تا با اخلاق نیکو نگاه همه افراد را به انقلاب تغییر دهد و آن‌ها را دلباخته این مسیر کند. ایشان در جایی می‌گویند: اینکه در جامعه مدام بگوییم او بی حجاب و این باحجاب است یا اصلاح طلب و اصولگراست، پس چه کسی می‌ماند؟ اینا همه مردم ما هستند. آیا همه بچه های شما متدین‌اند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه اینها را جذب می‌کند و جامعه هم خانواده شماست. اینکه بگوییم من هستم و بچه های حزب اللهی خودم، اینکه نمی‌شود حفظ انقلاب. ♦️ یا ایشان در جای دیگری می‌گویند: من اصلاً قبول ندارم در بین بچه‌حزب‌اللهی‌ها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست...! همان دختر کم‌حجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه‌ ماست. 🔹 سید بشیر حسینی خاطره‌ای را از اولین و آخرین مواجهه‌اش با حاج قاسم اینگونه نقل می‌کند: موقع برگشت در فرودگاه مشهد، چند دختر نوجوان آمده بودند که من وسط آن‌ها ایستاده بودم و با من عکس می‌گرفتند. چند نفر با لباس سپاه عبور کردند، من هم نفهیمدم چه کسانی هستند. موقعی که آمدم سوار هواپیما بشوم در گیت بازرسی سپاه، به من گفتند «برو آن اتاق پشت، حاجی منتظره!» رفتم آن پشت. سلام کردم. حاج آقا بدون مقدمه گفتند: «می‌بینم کلی دختر پانزده ساله دوره‌ات هستند.» تصور کردم حاج قاسم از این رفتار من ناراحت شده. گفتم: «شرمنده‌ام حاج آقا!» حاج قاسم احساس کرد من منظور او را درک نکرده‌ام. خندید. انگشتری را از دستش درآورد و گفت: «هدیه‌ات را بگیر. هر جا دختر چادری دیدی، دختر بدحجاب هم دیدی، برو سراغ بدحجاب‌ها! چادری‌ها پناهگاه دارند! پناهگاهش مسجد است، خانواده است! هیئت است! همین چادر پناهش است! اون دختر بی‌حجاب است که هیچ پناهی ندارد و تو پناه بی‌پناه‌ها باش!» 🔻 اخلاق حسنه سردار سلیمانی حتی در جذب مخالفین هم تاثیر زیادی داشت. حسن پلارک می‌گوید: معروف بود به کامران سابوکی. جنوب استان کرمان را با دارودستهای که داشت قبضه کرده بود. مردم بیچاره جرئت نفس کشیدن نداشتند. اگر کسی راپورت کارهایش را میداد یا میخواست جلویش قد علم کند خونش پای خودش بود. کامران جلو، آدمهایش پشت سر، یک صف طولانی سلاح به دست آمده بودند امان‌نامه بگیرند. دوربین از کنار صف رد شد تا رسید به نفر اول. مرد آفتاب سوخته سبیل در رفته سلاحش را که تحویل داد توی قاب دوربین نگاه کرد و گفت: «من سلاحم رو تحویل دادم به جمهوری سلیمانی.» یکی دیگر از لای صف بلند صدا زد: «من طرفدار جمهوری سلیمانیام.» حاجی خودش هم بود. وقتی شنید لبخندی زد و گفت: «جمهوری سلیمانی نداریم، اینجا جمهوری اسلاميه.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔰 دغدغه های ! ♨️ دغدغه هشتم: دغدغه تعظیم شعائر دینی ⭕️ بخش اول 💢 دغدغه بعدی حاج قاسم، دغدغه احترام و تعظیم شعائر دینی بود. دغدغه دین و مذهب. اصلاً ستاد عتبات عالیات توسط چه کسی ایجاد ‌شد؟حاج قاسم سلیمانی. اصلاً دستور ساخت صحن حضرت زهرا سلام الله علیها در نجف به دستور چه کسی بود؟ 🔻حسن پلارک می‌گوید: قرار شد چهارتا طرح جامع توسعه بنویسیم برای چهار شهر زیارتی کربلا، نجف، کاظمین و سامرا. حاجی اصرار داشت طرحها جامع باشند. می‌گفت: «این طور نباشه که امروز درست کنید و فردا مجبور بشید خراب کنید. حداقل ۲۵ سال بعد رو ببینید.» به سفارش خودش از حرم امام علی (ع) شروع کردیم. دلیلش هم کوچکی حرم امیرالمؤمنین علی (ع) بود. بعد رفتیم سراغ شهرهای دیگر. این سال‌ها وقتی زوار میلیونی عراق را می‌بینم، یاد پیش بینی حاج قاسم می‌افتم. همان روزهای اول تشکیل ستاد گفت: «این حرم‌ها خیلی کوچیکن. باید کاری کرد. من مطمئنم یه روز که زیاد دور نیست زائرین عتبات میلیونی می‌شن.» 🔹 چه کسی فکر می‌کرد مردم بتوانند پیاده روی اربعین شرکت کنند؟ پیاده‌روی اربعین مدیون حاج قاسم سلیمانی است همه کار را حاج قاسم کرد پیاده روی اربعین مدیون جمهوری اسلامی است و آدم تعجب می‌کند از بعضی افراد که مثلاً پارسال چون به دلایلی پیاده‌روی اربعین کنسل شد چه چیزهایی که به جمهوری اسلامی نگفتند! گفتند جمهوری اسلامی از اول هم با دین نسبت خوبی نداشت! چه کسی اربعین را اربعین کرد؟ چه کسی 20 روز قبل از اربعین رادیو اربعین را راه انداخت؟ چه کسی 20 روز قبل از اربعین تلویزیون را اختصاص داد به اربعین؟ چه کسی تا ده‌ها کیلومتر بعد از مرز را آسفالت می‌کرد تا مردم راحت باشند؟ چه کسی پایانۀ مرزی عراق را ساخت که مردم راحت باشند؟ چه کسی بسیاری از پول‌های ویزا و گذرنامه را حذف کرد که مردم راحت باشند؟ چه کسی یارانه داد به اتوبوس‌ها و امثال آن که مردم راحت باشند؟ چه کسی اتوبوس‌ها را فرستاد آن طرف مرز که مردم را تا نجف ببرند؟ چه کسی موکب‌ها را رایگان عبور داد و کمک کرد که آن طرف موکب‌های خودشان را بزنند؟ چه کسی این طرف مرز برایشان موکب زد که مردم اذیت نشوند؟ چه کسی همۀ فضا را برای مردم آماده کرد؟ جمهوری اسلامی بود. حالا به خاطر این‌که پارسال عراق به جمهوری اسلامی اعلام کرد که ما فقط چند هزار نفر اجازه می‌دهیم نه بیشتر، حالا جمهوری اسلامی شد ضد ارزش‌های دینی؟ جمهوری اسلامی شد ضد امام حسین علیه السلام؟ ♦️ حاج قاسم به اهل بیت و به صورت ویژه حضرت زهرا(س) ارادت ویژه‌ای داشتند. ایشان با بیان عنایات ویژه حضرت زهرا (س) در دوران دفاع مقدس می‌گویند: «ما هرموقع در جنگ فشارها بر ما حادث می‌شد و هیچ‌ کاری از دست‌مان برنمی‌آمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا (س) نداشتیم، در عملیات والفجر 8 وقتی چشم‌مان به آب‌های پرطوفان، خشمگین و ترسناک اروند افتاد، آن‌جا هیچ نامی آشناتر از نام حضرت زهرا (س) نداشتیم؛ بنابراین در کنار «اروند» ایشان را در تلألؤ اشک‌های غریبانه و مظلومانه بسیجی‌ها صدا زدیم و اروند را با «یازهرا (س)» کنترل و از آن عبور کردیم. در کربلای 4، وقتی دشمن آتش مسلسل‌ها، خمپاره‌ها و توپ‌های خود را مستانه را بر ساحل باز کرد و جوی‌هایی از خون به اروند روانه شد، آن‌وقت هم همه تدابیر از کار افتاده بود و نامی جز نام حضرت زهرا (س) بر زبان‌ها جاری نمی‌شد. وقتی هم که عراقی‌ها در کنار اروند ایستاده بودند و رزمندگان را با تیر می‌زدند، آن زمان هم سلاح کارگر ما حضرت زهرا (س) بود. در عملیات کربلای 5، وقتی مضطر شدیم، نگاهی به آب‌های «بوبیان» کردیم؛ آن‌وقت هم سر خود را بر دژ گذاشتیم و عاجزانه حضرت زهرا (س) را صدا کردیم. من قدرت و محبت مادری حضرت زهرا (س) را در هور، غرب کانال ماهی، وسط میدان مین دیدم. وقتی شما مادرها نبودید و فرزندان‌تان در خون دست‌وپا می‌زدند، من حضرت زهرا (س) را دیدم. وقتی دشمن در کنار نیل به حضرت موسی (ص) نزدیک می‌شد و او با یک چشم خود نیل و با چشم دیگرش سپاه ترسناک فرعون را می‌دید، خدا «نیل» را برای او شکافت؛ حضرت فاطمه (س) هم در هور، کربلای 5، اروند و کوه‌های سرد و سخت کردستان، [برای رزمندگان ما] مادری کرد.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 در روز علیه السلام فیلمی کمتر دیده شده از آخرین غبارروبی حرم امام هادی(علیه‌السلام) توسط شهید سلیمانی در سامرا
🔥باد کاشتن در ایران و طوفان درو کردن در اسرائیل فعال‌شدن مثلث آشوب در کشور 🔸به طور کلی مثلثی جهت بازتولید آشوب و ناامنی در کشور وجود دارد که از سه ضلع تشکیل شده است؛ اول، راه‌اندازی جنگ شناختی توسط رسانه‌های زنجیره‌ای معاند دوم، حمایت سیاسی غرب برای تنفس‌دهی از بیرون سوم، اقدام هسته‌های آشوب در داخل 🔸این سه ضلع که در ۲۵ شهریور شکست سختی خورده بود اکنون با یافتن بهانه آرمیتا گراوند مجددا فعال شده است. بنابراین اعطای جایزه صلح نوبل به نرگس محمدی را باید در همین زمینه و در راستای ضلع دوم تحلیل کرد. در صورتی که خدای ناکرده اتفاق ناگواری رخ دهد، به دلیل انهدام هسته‌های خرابکار، بعید است که اتفاقی در کف خیابان رخ دهد اما ممکن است که همزمان با تکمیل ابر جنگ شناختی، ضلع سیاسی به سمت تصمیمی محاسبه نشده در روز ۲۸ مهر در خصوص تحریم‌ها برود‌. گفتنی است در روزهای اخیر تلاش غرب جهت تشدید فشارهای اقتصادی افزایش یافته است. 🔸جالب است که دقایقی پیش اکانت سازمانی صهیونیست‌ها، ترور آلارم، اعلام کرد که آرمیتا گراوند فوت کرده و تا ۴۸ ساعت آینده ایران درگیر تظاهرات‌های خیابانی خواهد شد! مشخص نیست که در سکوت مراجع رسمی و حتی رسانه‌های ضدانقلاب، این رسانه صهیونیستی چگونه به این خبر دست پیدا کرده و یا در صورت دروغ بودن آن، با چه هدفی آن را منتشر کرده است؟! 🔸بنابراین به نظر می‌رسد همانطور که رهبر معظم انقلاب در هفته‌های پیش اشاره کردند، اتاق بحران‌سازی دشمن با جدیت مشغول دست‌گذاشتن بر روی شکاف‌ها، برای تحمیل موج جدیدی از ناامنی است. امری که باید آن را در چارچوب جنگ ترکیبی گسترده هفته‌های اخیر دید. البته همانطور که رهبری گفتند، ما نیز در نقشه خود جدی هستیم. ایتا و روبیکا @ahlolbasar
✨شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند✨ 🌹شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. که حاجت روا می کند و معمولاً کسی دست خالی از سر قبرش برنمی‌گردد. 🌹شهیدی که قبل از تدفین، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. که هنگام تدفین، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. 🌹شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش، دعای کمیل را می خواند. که با همان لباس خاک آلود برگشته از مأموریت به خواستگاری رفت. 🌹شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی‌ها مرا از یاد محرومان غافل می کند😔 که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. 🌹شهیدی که سلیمانی معتقد بود مزارش شفاخانه است و درباره اش گفت: «ما افتخار می‌کنیم شهید مغفوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست، برای استان کرمان است. که هیچ شبی نافله شبش قطع نشد. ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری، او آن قدر در حفظ بیت‌المال حساس بود که حتی موقع وضع حمل همسرش، برای انتقال او به بیمارستان، از ماشین استفاده نکرد» 🌹شهیدی که پس از شهادتشان ، حاج قاسم پشت در اتاق عمل نوه شان ۴ ساعت منتظر و دعاگو ماند. ❤️❤️❤️ https://eitaa.com/besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا اسلحه به دست گرفت؟ ♨️ یادگاری مهم سردار دلها به دخترش! ‼️ عاشقانه‌ای از جنس خدا... https://eitaa.com/besooyenour
❌شبهات حمله‌ی تروریستی کرمان❌ بی‌بی‌سی نوشته ایران چون با ابرقدرت‌ها در افتاده، حواسش به امنیت داخل کشورش نیست! باید عرض کنم خدمتتون که فقط سال گذشته توی آمریکا حدود ششصد حمله‌ی تروریستی انجام شد و بیش از 15 هزار نفر کشته شدن. نکنه آمریکام با ابرقدرت‌ها در افتاده که اینقدر ناامن شده؟ بعد یه چیز دیگه! عراق و سوریه که با آمریکا در نیفتادن، کشوراشون سال‌هاست تحت اشغال آمریکاست. چرا ظرف همین چندسال صدها هزار نفر از مردم این دو کشور قربانی حملات تروریستی شدن؟ چرا وقتی احتمال حادثه‌ی تروریستی هست مراسم می‌گیرن؟ خب مگه شما مسافرت می‌ری احتمال تصادف نیست؟ چرا میری؟ احتمال که هیچ‌وقت صفر نمیشه، اگه اینطوریه پس باید کل برنامه‌ها رو تعطیل کنیم چون احتمال حادثه هست. و اتفاقا این حملات تروریستی انجام میشه که برنامه‌ها تعطیل بشه ولی کور خوندن. سال بعد شلوغ‌تر خواهد شد💪 حادثه‌ی کرمان کار خودشونه تا حواس مردم از فساد چای دبش پرت بشه! ببخشید! میشه بگی قضیه‌ی فساد چای دبش رو اولین بار کی اعلام کرد؟ خود دولت! بعد منظورت اینه که آذرماه دولت خودش اعلام کرد چای دبش چنین تخلفی کرده بعد باز خود دولت دی‌ماه این حادثه‌ی تروریسی رو ترتیب داد تا حواس مردم از چیزی که خودش اعلام کرده پرت بشه؟ مگه نگفتین حاج قاسم داعشو نابود کرد؟ اون چیزی که حاج قاسم باهاش جنگید و نابودش کرد؛ حکومت و تسلط داعش برعراق و سوریه بود. جمهوری اسلامی حکومت داعش رو نابود کرد، نه تفکر داعش رو. هیچ تفکری نابودشدنی نیست. اینایی که کشته شدن، رفته بودن غذای نذری بخورن! آهان! ملت از این گوشه اون گوشه‌ی کشور، سوار ماشین شخصی میشن یا بلیط اتوبوس و هواپیما می‌گیرن میرن کرمان که غذای نذری بخورن! صحیح! چرا دقیقا چهلم این حادثه میشه 22 بهمن؟ جز اینکه می‌خوان به همین بهانه 22 بهمن مردم رو بکشن تو خیابون؟ دیگه خیلی خیلی ببخشین که آمریکایی‌ها 13 دی حاج قاسم رو ترور کردن و چهل روز بعدش میشه 22 بهمن و باز باید ببخشین که مردم توی سالروز شهادت حاجی که میشه 40 روز قبل از 22 بهمن تجمع کردن دور مزار حاجی. من از طرف تروریست‌هام از شما معذرت می‌خوام که این حمله رو در سالروز شهادت حاجی انجام دادن. مگه حاج قاسم امام‌زاده است که مردم میرن زیارتش؟ حاج قاسم اگه بجای دفاع از خاک و وطنش توی خونش نشسته بود و فوت می‌کرد هیچ وقت مردم نمی‌رفتن زیارت مزارش ولی چون پای دین و وطنش ایستاد برای مردم عزیز شد. مردم میرن یاد حاج قاسم رو زنده نگه می‌دارن تا راه حاج قاسم زنده بمونه، تا راه دفاع از وطن زنده بمونه.👌 چرا اول گفتن بمب گذاری از کیف بوده بعد گفتن انتحاری بوده! همون روز حادثه یه خبرنگار اومد گفت ظاهرا بمب‌ها توی کیف جاساز شده بوده. اینو یه مقام رسمی نگفت که بگی چرا اول اونو گفتن بعد اینو. چرا بچه‌های حاج قاسم در زمان حادثه، اونجا نبودن؟ چون رفته بودن توی مراسم گرامیداشت حاج قاسم توی مصلای تهران شرکت کنن. و اگه همینجا کرمان می‌موندن و حادثه‌ی تروریستی توی مصلای تهران اتفاق افتاده بود، همین شما می‌گفتی چرا نرفتن تهران؟‌ عذر می‌خوام که بچه‌های حاج قاسم نمی‌تونن در یک لحظه هم کرمان باشن هم تهران. چرا توی این حادثه مسئولین کشته نشدن؟ چون محل تجمع مسئولین تهرانه، نه کرمان، سال 96 رو مگه یادت نیست؟ که داعش به ساختمون مجلس شورای اسلامی حمله کرد؟ https://eitaa.com/besooyenour
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 عکس نوشت | برای احترام به خون شهیدان در شرکت می کنیم. 🍃🌹🍃 | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 عکس نوشت | برای احترام به خون شهیدان در شرکت می کنیم. 🍃🌹🍃 | https://eitaa.com/besooyenour