eitaa logo
#به سوی نور(۷)
78 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
109 فایل
› اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و مسائلِ روز🍃 ‌ •ارتباط با ادمین : @Besooyenourr
مشاهده در ایتا
دانلود
. . . اخیش راحت شدم احساس میکردم یه بار سنگین از رو دوشم برداشته شده😊😊 حسابی سرحال بودم مامان_خب دخترم چطور بود؟🤔 دیدی چه پسر اقا و باشخصیتی بود هزار ماشاالله😍 _خدا ببخشه به مادرش اوهوم پسر خوبی بود😊😊 مامان_ یعنی خوشت امد ازش؟ اخ اخ داشتم خراب کاری میکردم حتما مامان فکر کرده چون خوشم امد ازش خیلی سرحالم باید یه جور جمش کنم _ببین مامان جان آره پسره خوبیه🙄🙄🙄 ممکنه آرزو هر دختری باشه ولی ما خیلی با اختلاف نظر داشتیم خودش هم متوجه شد فکر کنم اصلا از من خوشش هم نیومد مامان_ معلوم نیست چی به پسر مردم گفتی که این جور خیالت راحته😕😕 یادت باشه همیشه موقعیت هایی مثل این پیش نمیاد هم پسره هم خانوادش مورد تایید ما بود _ مامان من قبلا حرف هامو زده بودم لطفا دیگه در مورد بحث نکنیم😣 من میرم با اجازه وقتی اصرار داشتم نیان جلو به خاطر همین چیزا بود دیگه خداروشکر بابا چیزی نگفت خیالم از یاسر هم راحت بود به خانوادش بگه به تفاهم نرسیدیم کلا پرورندش بسته میشه سرم پایین بود اصلا متوجه حسین نشدم که جلو در اتاقم وایستاده _ وااای ترسیدم داداش چه بی سر و صدا میای😐😐 حسین_ من صدات کردم خواهری انقدر تو خودت بودی نشنیدی _آره حواسم نبود بیا بشین چیزی میخواستی؟ حسین _راستش امدم یکم حرف بزنیم😊😌 _نگو که مامان تو رو فرستاده نصیحتم کنی😠 از یاسر خوب بگی پیشم حسین اروم زد تو سرم و گفت: چه فکر های هم پیش خودت میکنی کوچولو فکر کردی دست به یکی کردیم شوهرت بدیم؟ _آخه مامان خیلی از یاسر خوش اومد☹️ حسین_ پسره معقولی بود ولی من از اول هم به مامان گفته بودم حلما آمادگی ازدواج نداره بره دوباره برمیگرده خونه _عههه داداش😐😐 حالا درسته من آمادگیشو ندارم ولی دیگه این جوری ها هم نیست... حسین_ باشه خانم کوچولو حق با تو هست __بله همیشه حق با منه😊 حسین_ خب حالا 2 دقیقه آروم بگیر من اصلا نیومده بودم از امشب حرف بزنم _ عه خب زودتر میگفتی برادر من خب حالا زود بگو چیکارم داشتی که خیلی خستم مامان امروز کلی ازم کار کشید حسین_چند روز دیگه که محرم میشه علی اینا مثل هر سال مراسم دارن _آره زینب یه چیزایی گفت حسین_ امسال تصمیم گرفتم برم کمکشون😍😍 _ هر سال میری عزیزم برو سر اصل مطلب حسین_ میخواستم بگم امسال تو هم میای؟ خانم موسوی پا درد داره زینب خانم دست تنهاست تو هم بیکاری خونه حوصلت هم سر نمیره چی میگی میای کمک؟ _نمیدونم والا چی بگم حسین_ قبول کن دیگه همه هستیم کار خیر هم هست _ من تا حالا از این کارا نکردم بنظرم سخت باشه حسین_ حالا یه بار امتحان کن نخواستی دیگه برای کمک نیا دیدم بد فکری هم نیست به قول حسین ثواب هم داره هم اینکه به امام حسین حس خیلی خوبی دارم باید با زینب حرف بزنم حسین_ این سکوتت رو بله حساب کنم؟ _ باشه داداش میام کمک😘😘
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ابلیس بلافاصله گفت:" یعنی خدا کاری کرده که حتی اشتها و میل به غذا در خانواده، عامل تفرقه و سرد شدن روابط نگردد. وقتی مرد خانه حتی به اشتهای اهل خانه توجه داشته باشد، عامل ایجاد محبت و علاقه در بین اعضای خانواده و اجتماع قلوب می شود." ابلیس به زلنبور اشاره کرد که بخواند. زلنبور سطر بعدی را دنبال کرد و گفت:" نام بردن از پیشوای زمینیان حال مرا خراب میکند. از اینجا به بعد نام پیشوایان اهل زمین را نمی برم و فقط سخنان ها را قرائت می کنم." ابلیس به نشان تایید، سرش را تکان داد. زلنبور بی درنگ گفت:" یکی از پیشوایان زمینیان می‌گوید زنانی که در برابر غیرت شوهر و بد اخلاقی او صبوری می کنند یا مهریه ی خود را به شوهر می بخشند، خدا به آنان ثواب هزار شهید عطا می‌کند و برای هر یک از آنان، عبادت یک سال می نویسد و ایشان را با دختر پیامبرشان محشور می گرداند." با این سخن زلنبور، ابلیس و روسای جنی ابروهای خود را در هم کشیدند و چهره‌شان از شنیدن نام دختر پیامبر زمینیان تیره گشت. ابلیس به سرعت از جا برخاست و برای اینکه تلاطم روحی سران جنی را مدیریت کند، گفت:" فکر و ذهنتان را پریشان نکنید! شما در حال حاضر باید به اسرار دستگاه خانواده پی ببرید تا بدانید برای هجوم نهایی خود به خدا پرستان ایرانی، چه سلاح و نیرنگی به کار ببندید. همان طور که می‌بینید، خدای زمینیان دارد با پاداش های نجومی، بهانه ی از هم پاشیدن خانواده را از دست آدمیان می گیرد. فرصت ما کم است و باید به سرعت از اسرار تشکیلات آدمیان مطلع شویم." ابلیس نگاه تندی به زلنبور انداخت و دستور داد ما بقی باورهای زمینیان را بخواند. زلنبور با فرمان ابلیس به خواندن خود ادامه داد و گفت:" درسطر دوم طومار نوشته شده کسی به خانواده ی خود خدمت نمی کند، مگر اینکه صدیق یا شهید باشد یا خدا خیر دنیا و آخرت را برای او بخواهد." زلنبور نگاهی به ابلیس انداخت تا ببیند او سخنی دارد یا نه. ابلیس به سرعت گفت:" ما اندک است. چند سطر طومار را با هم بخوان!"زلنبور چشم به صفحه ی طومار دوخت و تصمیم گرفت به سرعت چندین سطر طومار را در پی هم بخواند. گلویی صاف کرد و گفت:" پیشوایان زمینیان در توصیه‌ های خود به آدمیان می گویند: * کسی که لقمه در دهان همسرش بگذارد، خدا به و اجر می دهد. * زن و شوهری که در خانه دست یکدیگر را می گیرند، گناهان آن ها از بین انگشتانش آن فرو میریزد. * نگاه محبت آمیز به چهره ی همسر باعث میشود که خدا نیز از روی مهر و رحمت به آنها نگاه کند. مولف :روح الله ولی ابرقوئی انتشار این متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour