#کندوی_عنکبوت
داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین به ایران در آخرالزمان
#قسمت_صد_و_یکم
یک ماه بعد
⭕️ تصادف شدید
ابلیس با شادمانی به سران جنی گفت: "الآن یک هفته است که این زن در کماست و امیدی به زنده ماندنش نیست. البته اگر بعد از آن سانحه دوباره به زندگی خود برگردد، کار برای ما سخت میشود." لاقیس بیدرنگ پرسید:" چرا کار برای ما سخت میشود؟این زن،با وسوسههای فوق العادهٔ تو تصمیم نهایی خود را گرفت و در مسیر مطب دکتر تصادف شدیدی کرد و بچهاش از بین رفت. حال اگر به هوش بیاید و به دنیا هم برگردد، چیزی عوض نشده."
ابلیس چهره در هم کشید و گفت: "متأسفانه این زن در آن عالم، پردههایی از مقابل چشمش برداشته شده و چیزهایی دارد میبیند که اگر رجعت کند و آن صحنهها در حافظهٔ او باقی مانده باشد و آنها را برای اطرافیانش بازگو کند، نظر بسیاری از آدمیانی که مخالف فرزندآوری هستند، تغییر میکند."
سران جنی با شنیدن این جمله تعجب کردند. زلنبور بلافاصله گفت:" مگر این زن چه منظرههایی دارد در آن عالم میبیند که اینقدر تو را نگران کرده؟"
ابلیس که برای القای وسوسههای ظریف و سنگین به آن زن چشمانش سرخ شده بود، گفت:" برای این زن دارد مکاشفاتی رخ میدهد که برگشتنش به دنیا برای ما زیانبار است و ما باید با ایجاد اختلال در سیستم بهبودی او، راه برگشت را بر او سد کنیم و با ایجاد وسوسه در دل طبیبان یا اطرافیانش، آنها را از زنده ماندن این زن کاملاً مأیوس کنیم تا دستگاههایی که برای زنده ماندن به او وصل است، از او جدا شود."
لاقیس با هیجان خاصی پرسید:" آیا امکان مشاهدهٔ مکاشفات این زن وجود دارد یا نه ؟به نظرم باید از این صحنهها نیز مطلع باشیم تا هنگام یورش به تشکیلات زمینیان، با دست پر و اطلاعات جامع ،روانهٔ خانههای ایرانیان شویم." ابلیس با تکان دادن سرش حرف لاقیس را تأیید کرد و گفت:" بنای من همین بود تا شما نیز آنچه برای این زن دارد اتفاق میافتد را مشاهده کنید."
کمی بعد ابلیس جلو آمد و دستش را چندین بار به طرز عجیبی در مقابل چشمان سران جنی حرکت داد و با این کار در ذهن سران جنی، وقایعی که آن زن در حال مشاهده بود را به تصویر کشید."
مؤلف:روح الله ولی ابرقوئی
انتشار متن با لینک مجاز است.
ادامه در کانال👇
https://eitaa.com/besooyenour