#هوالعشــق 💌
#معجزه_زندگی_من
#نویــسنده_رز_ســرڂ
#قسمت_نود
.
.
.
( حــلمــا )
_مامان جان بخدا چیزی نیست فقط دلتنگم همین😢😢
مامان_دختر من بزرگت کردم دیگه به من که دروغ نگو قشنگ معلومه حالت خوب نیست
حلما_نه قربونت برم من خووبم فقط دلتنگم دعا کن زوووود بطلبه ایشالا اینسری باهم بریم 😍حسین رفت دنبال زینب؟
مامان_اره دیگه الاناس که برسن برو توام یکم به خودت برس از این بی حالی دربیای😕😕
حلما_چشمممم😂😂میرم بر عروستون خوشگل کنم نگه چه خواهرشوهر زشتی 😁😁
ای خدا مامان جدیدا خیلی زوم شده رو رفتاره من
نگرانه که نکنه من افسرده شدم😂
از وقتی هم که حسین و زینب ازدواج کردن دیگه کلا گیر دادن به من
حالا خوبه خودمو کلی مشغول کردما
سه روز تو هفته برای تدریس میرم مسجد و سرای محلمون
علاوه براین بیشتر فعالیت های مسجد رو هم شرکت میکنم کلی هم دوست جدید و خوب پیدا کردم
اما این حسی که سعی میکنم پنهانش کنم اذیتم میکنه
مخصوصا پری شب که داشتم با زینب چت میکردم از حرفاش فهمیدم رفته ماموریت پاک بهم ریختم
از طرفی نگرانم نکنه اتفاقی بیوفته یراش
از طرفی هم میگم اگه این حس دو طرفه بود حتمایه کاری میکرد
ولی علی درگیر کارو زندگی خودشه😔
مدام از خدا میپرسم اگه اینجوریه پس چراا این حس داره هی عمیق تر میشه
اینجور وقتا خودمو فقط باخوندن دعا آروم میکنم میترسم ایمانی و که تازه دارم تقویتش میکنم باز ضعیف بشه
این شده تمام دغدغم
ساعت های تنهاییم که جدیدا بیشترم شده بااین فکرا میگذره
جنگ بین دل و عقلم
و حفظ ایمان و امیدم
_حلما خانومم یاالله😁
حلما_عه اومدین بیا تو خواهر😍
زینب_سلام خواهر شوهر جاااااان خوبییی☺️اینجوری میای استقبال عروستون😕😕
حلما_خووو حالا لوس نکن خودتو😂😂تو باید بیای دیدن خواهرشوهرجانت😁😁
زینب_😂😂اوووه چشم چشم
چراانقدر بی حالی تو دختر چیزی شده؟
حلما_بامامان داشتی صحبت میکردی باز 😂😂جو ندین بابا من خووبم
تو چخبر خونواده خوبن؟
زینب_عجببب پس جوه اره خداروشکر بد نیستن مامان یکم بی قراره علیه از وقتی رفته ازش خبر نداریم البته همیشه همینطوره ها ولی مامانه دیگه عادی نمیشه براش😔
حلما_عه چه بد خب حق دارن نگران بشن یعنی چی بیخبر میزارن 🙁
زینب_چی بگم 🙁پاشو بریم ناهار مثلا اومدم صدات کنم نشستیم به حرف😂
حلما_باشه عزیزم برو منم میام الان😘😘
.
.
.
#کندوی_عنکبوت
داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین به ایران در آخرالزمان
#قسمت_نود
علتش هم واضح است. رهبران نظام ما با رهبران پهلوی در تفکر و سبک زندگی به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. رهبران ما کسانی مثل امام خمینی یا رهبر انقلاب، کاملاً زاهد و فساد ستیز هستند که نمونههای زیادی برای این ادعا وجود دارد. یقیناً اگر دشمنان ما از زندگی آنها یک نقطهٔ سیاه از فساد یا بیاخلاقی میدیدند، آن را در بوق و کرنا کرده و عالم و آدم را از آن خبردار میکردند. اتفاقاً برعکس، به اعتراف برخی از معاندان نظام، آنها بسیار زاهد و سالم و دارای طهارت اقتصادی هستند. به خلاف رهبران پهلوی که هم خودشان و هم خانوادهشان در فساد غوطه ور بودند.
آدم شرمش میآید از مصادیق فساد آنها بگوید. یک روزی در کوچه پس کوچههای این مملکت، مستشاران آمریکایی که خود را کدخدای ما میدانستند، قدم میزدند و با کمال بیحیایی در خیابانهای تهران زنهایی که به همراه شوهرشان بودند را برای خود انتخاب میکردند.
چرا یادمان رفته که حاکمان پهلوی دنبال تغییر مذهب کشور بودند؟ آنها میخواستند بهائیت را در کشور نهادینه کنند.تجملگرایی و اشرافیگری آنها بیداد میکرد. کشور ما در اوج وابستگی به بیگانگان و ذلت و واوادگی بود.
زمان پهلوی هم از لحاظ علمی، هم صنعت، هم تولید، هم نظامی در اوج عقب ماندگی بودیم.آن دوران ما در تولید علم و فناوری صفر بودیم. در صنعت به جز مونتاژ و روی هم سوار کردن قطعات و در علم به جز ترجمه کردن، هنری نداشتیم. یادمان نرود که آن دوران از پاکستان و هند پزشک عمومی وارد میکردیم.
الهام خانم! نمیدانم حق توحش به گوشت خورده یا نه؟ ما حتی برای ساختن یک پل در داخل کشورمان، باید از فرنگ مهندس میآوردیم، یعنی حتی علم ساختن یک پل را هم نداشتیم. آنقدر بدبخت و منفعل بودیم که مهندسان خارجی برای کار در ایران حق توحش میگرفتند. در فیش حقوقی شان غیر از حق عائله و بدی آب و هوا، یک گزینه به نام حق توحش بود. معنایش این بود که آنها دارند بین یک مشت آدم وحشی و نفهم یعنی ما ایرانیها کار میکنند، پس باید حقوق بیشتری بابت کار کردن در ایران بگیرند.
بله، اینها چیزهایی است که متأسفانه مردم ما از آنها مطلع نیستند یا زود فراموش میکنند. چرا "کاپیتولاسیون" را فراموش کردهایم؟ یک روزی مسئولان این کشور در لایحهٔ کاپیتولاسیون، عملاً پذیرفته بودند که بالاترین مقام مملکت ما در مقابل سگ آمریکایی قرار بگیرد، یعنی اگر یک سرباز آمریکایی شاه مملکت ما را میکشت، ما حق محاکمهٔ او را در کشورمان نداشتیم، اما اگر شاه ما یک سگ آمریکایی را میکشت، باید میرفت آمریکا تا محاکمه شود. یک آمریکایی در ایران در کمال امنیت زندگی میکرد و کسی حق نداشت به او بگوید بالای چشمت ابروست.
ایران برای یک انگلیسی و آمریکایی، ویلایی شده بود که سگ و گربههای غربی، عزیز دردانههای این ویلا و ناموس ما، کنیزان آنها بودند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! بیانصافی نیست که بگوییم با زمان پهلوی فرقی نکردهایم؟
الهام خانم! بگذار قطرهای از ناکارآمدی و فساد این خاندان را برایت بگویم تا در قضاوتهای خود دچار اشتباه نشویم. همین قدر بدان که پادشاهان پهلوی تند تند در معاهدات و قراردادهای ضعیف یا به بهانههای مختلف، یک تکه از کشور را مثل نقل و نبات، بذل و بخشش میکردند. کشور بحرین نمونهٔ کوچک آن است که استان چهاردهم ما بود. هویدا گفته بود:" بحرین، دختر ماست.دختر بزرگ میشود و به خانهٔ شوهر میرود."
مؤلف: روح الله ولی ابرقوئی
انتشار متن با لینک مجاز است.
ادامه در کانال👇
https://eitaa.com/besooyenour