🔹 برای به تکامل رسیدن، انسان ها باید با اختیار کامل، دستورات الهی را انجام دهند، با زور کسی به تکامل نمی رسد. لذا خداوند متعال کسی را مجبور به پذیرش دین مبین اسلام نکرده است. در سوره بقره آیه 256 این نکته را بیان فرموده: « لا اکراه فی الدین » یعنی اجباری در انتخاب دین نیست. البته در سوره آل عمران آیه 85 می فرماید: « و من یبتغ غیر الإسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین. » یعنی هر کس غیر از اسلام دینی بپذیرد، از او قبول نیست و در آخرت از زیانکاران است.
🔹 فرموده خداوند متعال و حکیم در مطالب بالا مانند معلمی است که به شاگردان خود می گوید: شما اجباری در درس خواندن ندارید اما از روی دلسوزانه به آنان می گوید. درسته اجباری ندارید ولی اگر درس نخوانید در موقع امتحان قبول نمی شوید و با مشکل مواجه خواهید شد. در حقیقت به صورت غیر مستقیم می گوید که درس بخوانید ولی با اختیار. خداوند هم نیز راه را برای انسان ها روشن می کنند و بدون اجباری، آن ها را دعوت به پذیرش دین اسلام می کند.
🔸 حتی بعد از پذیرش دین اسلام هم فرد در انجام دادن یا ندادن واجبات و محرمات اجباری ندارد البته اجبار به معنای عرفی یعنی کسی با زور او را وادار به انجام دستورات الهی کند اما همینکه خداوند فرموده فلان موضوع واجب است یعنی فرد باید انجام دهد که خودش یک نوع اجبار است اما نه اجبار به معنای عرفی.
🔸 دستورات الهی را می توان در یک تقسیم بندی کلی به دو دسته تقسیم کرد: تکالیف فردی و تکالیف اجتماعی.
تکالیف فردی مثل نماز، روزه و... تکالیف اجتماعی: قوانینی هست که مربوط به اجتماع است، حق مردم در میان است. مثلا زنی اجازه کشف حجاب در ملأ عام را ندارد. اگر چنین کاری انجام دهد تعرض به حقوق دیگران کرده.
🔻 همینکه فردی با نگاه به این زن تحریک جنسی شود، کارش به گناهی بکشد، همین تعرض به حق دیگران است و ما اجازه چنین کاری را نداریم. اینجاست که باید علاوه بر امر و نهی کردن مردم، دولت و حکومت اسلامی وارد عمل شود و برای دفاع از حقوق مردم با این مجرم برخورد کند. و اجازه سهل انگاری در این کار یعنی برخورد با مجرم را هم ندارد چون حق دیگران در میان است حق شخصی مطرح نیست و وظیفه حکومت است که از حقوق دیگران دفاع کند.
🔴 نکات ریزی است که باید دقت شود، مثلا فردی بگوید این افرادی که محارب محسوب می شوند و... را مجازات نکنید چون با این کار مردم از حکومت و دین بری می شوند. جواب داده می شود فلسفه مجازات این است که فرد به قول خودمون آدم شود و درس عبرتی هم برای دیگران باشد. و این فلسفه و علت، جامعه را به سمت اصلاح می برد و طبیعت ذات غالب انسان ها هم چنین مجازاتی را می پسندند حالا چند نفر متوجه نمی شوند مشکل از خودشان است.
#جهاد_تبیین
#نهضت_تواصی
#تواصی_به_حق
#تواصی_به_صبر
به جهاد تبیین بپیوندید.....🇮🇷
https://rubika.ir/jahadnjf
https://eitaa.com/jahadnjf1
🔰مجموعه پوستر
▫️گنجهای بهجامانده حضرت زهرا (س)
❇️ حضرت زهرا (س) دلیل خلقت خداوند به شمار میروند، به بهانه سالروز ولادت این بانو نگاهی انداختیم به گوشه از یادگارهای به جا مونده این حضرت.
🔰 دغدغههای #حاج_قاسم!
♨️ دغدغه ششم: دغدغه جذب حداکثری
💢 یکی از دغدغههای مهم حاج قاسم، دغدغه حفظ انسجام اجتماعی و جذب حداکثری به دین و انقلاب بود. او تمام تلاشش را میکرد تا با اخلاق نیکو نگاه همه افراد را به انقلاب تغییر دهد و آنها را دلباخته این مسیر کند. ایشان در جایی میگویند:
اینکه در جامعه مدام بگوییم او بی حجاب و این باحجاب است یا اصلاح طلب و اصولگراست، پس چه کسی میماند؟ اینا همه مردم ما هستند. آیا همه بچه های شما متدیناند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه اینها را جذب میکند و جامعه هم خانواده شماست. اینکه بگوییم من هستم و بچه های حزب اللهی خودم، اینکه نمیشود حفظ انقلاب.
♦️ یا ایشان در جای دیگری میگویند:
من اصلاً قبول ندارم در بین بچهحزباللهیها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست...! همان دختر کمحجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست.
🔹 سید بشیر حسینی خاطرهای را از اولین و آخرین مواجههاش با حاج قاسم اینگونه نقل میکند:
موقع برگشت در فرودگاه مشهد، چند دختر نوجوان آمده بودند که من وسط آنها ایستاده بودم و با من عکس میگرفتند. چند نفر با لباس سپاه عبور کردند، من هم نفهیمدم چه کسانی هستند. موقعی که آمدم سوار هواپیما بشوم در گیت بازرسی سپاه، به من گفتند «برو آن اتاق پشت، حاجی منتظره!» رفتم آن پشت. سلام کردم. حاج آقا بدون مقدمه گفتند: «میبینم کلی دختر پانزده ساله دورهات هستند.» تصور کردم حاج قاسم از این رفتار من ناراحت شده. گفتم: «شرمندهام حاج آقا!» حاج قاسم احساس کرد من منظور او را درک نکردهام. خندید. انگشتری را از دستش درآورد و گفت: «هدیهات را بگیر. هر جا دختر چادری دیدی، دختر بدحجاب هم دیدی، برو سراغ بدحجابها! چادریها پناهگاه دارند! پناهگاهش مسجد است، خانواده است! هیئت است! همین چادر پناهش است! اون دختر بیحجاب است که هیچ پناهی ندارد و تو پناه بیپناهها باش!»
🔻 اخلاق حسنه سردار سلیمانی حتی در جذب مخالفین هم تاثیر زیادی داشت. حسن پلارک میگوید:
معروف بود به کامران سابوکی. جنوب استان کرمان را با دارودستهای که داشت قبضه کرده بود. مردم بیچاره جرئت نفس کشیدن نداشتند. اگر کسی راپورت کارهایش را میداد یا میخواست جلویش قد علم کند خونش پای خودش بود. کامران جلو، آدمهایش پشت سر، یک صف طولانی سلاح به دست آمده بودند اماننامه بگیرند. دوربین از کنار صف رد شد تا رسید به نفر اول. مرد آفتاب سوخته سبیل در رفته سلاحش را که تحویل داد توی قاب دوربین نگاه کرد و گفت: «من سلاحم رو تحویل دادم به جمهوری سلیمانی.» یکی دیگر از لای صف بلند صدا زد: «من طرفدار جمهوری سلیمانیام.» حاجی خودش هم بود. وقتی شنید لبخندی زد و گفت: «جمهوری سلیمانی نداریم، اینجا جمهوری اسلاميه.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#روشنا_اصفهان
#تشکیلات_فرهنگی
#جهاد_فرهنگی
#جهاد_تبیین
#امید_آفرینی
#ایران_جوان_بمان
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
#هوالعشــق
#معجزه_زندگی_من ♥️
#نویسنده_رز_سرخ 🌹
#قسمت_هشتاد_پنجم
.
.
.
رسیدیم خونه خیلی خسته بودم
یه شب بخیر گفتم مستقیم رفتم سمت اتاقم
حسین_حلمایییییی☺️
حلما_جونم
حسین_بیام یکم باهم حرف بزنیم
حلما_🤔بیا داداشی چیزی شده؟
حسین_نه میخوام حرف بزنم باهات
حلما_باشه خو بیا
حسین_من برم لباسامو عوض کنم مزاحمتون میشم بانو😄
حلما_مراحمی آقو😂😂
اتاقم مثل همیشه بهم ریخته بود😐😂
البته این نظر بقیست از نظر خودم هما چی سرجاشه
لباسامو عوض کردم
یه کوچولو رو تختمو جمع کردم
که جا برای نشستن باشد😁😁
اینجوری نگاه نکنید خب
بیرون رفتی هی لباس درمیارم از کمد تا یکیشو انتخاب کنم بعد رو تختم پر میشه از لباس😅😅😅😅
صدای در اتاقم اومد
بیا تو دوماد جانم😘
حسین_یاالله
حلما_اوووه شرمنده کردی مارو
از کجا میدونستی دلم شیرکاکائو میخواد 😍😍
حسین_دیگه دیگه
سینی رو ازش گرفتم گذاشتم رو میز
حسین_ خببب من کجا بشینم خدارو خوش بیاد😕😂😐
بیابشین رو صندلی خو
اصن این همه جا☹️☹️
لوس
حسین_خب خب 😂شما قاطی نکن
میگما حلما حس کردم امشب خیلی خوش حال نبودی
ناراحت که نیستی از این اتفاق؟؟
حلما_😳😳نه دیوووونه چراااا همچین فکری کردییی
حسین_داشتیم صحبت میکردیم زینب خانومم گفتن نکنه حلما ناراحت باشه از این وصلت
حلما_اونم از تو دیونه ترررررر اییشش
ببینمش گیساشو میکنم 😂😂
حسین_عه بی ادب شدیا😂😂
حلما_اخه این فکره شما دوتا کردین
بجای این که برن بشینن بگن من ابی دوس دارم شما چی من قرمه سبزی دوس دارم شما جی رفتن نشستن میگن نکنه حلما ناراحت باشه
همینجوری داشتم تند تند حرف میزدم برخودم
دیدم حسین بلند بلند داره میخنده😐
_جک میگم مگه داداش من
حسین_وای حلما تو خیلی خوبی
حلما_میدونم حرف جدید بزن😬
حسین_😐پرو
حلما_نه جدی اگه یه نفر باشه به اندازه شما دوتا خوش حال باشه اون منم
چی از این بهتر که دوست صمیمیم بشه زندادشم
داداشمم خوشبخت بشه
حالا من زینبو ببینم خدمتش میرسم
حسین_پس برگشتنی تو ماشین چراانقدر تو فکر بودی چرا ناراحتی خواهری اونجا هم ساکت بودی
حلما_خستمم خستههه ناراحت چی اخه
بعد نکنه انتظار داشتی اونجا پاشم مجلس گرم کنم خب به من نمیاد خانوم باشم😐
😐
حسین_خستگیه فقط؟
حلما_یس😁
حسین_خیالم راحت باشه؟
حلما_اوهوم☺️
حسین_برای خرید باید بیایاااا همه جا
حلما_پس چی فکرکردی شمارو تنها میزارم. میام خواهرشوهربازی درمیارم😂😂😆
حسین_قربونت برم من همیشه همینجوری باش😍
حلما_خدانکنه برو قربونه خانومت برو
سعیمو میکنم ولی قول نمیدم 😂😂😝😝😘
.
.
.