eitaa logo
به سوی ظهور
270 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
56 فایل
ان شاءالله بتوانیم در کنار هم گامی در جهت هموار شدن ظهور مولامون حضرت مهدی فاطمه عجل الله فرجه برداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم یک وقتهایی دلش  بودن میخواهد ... که یک روز یک  پیدا شود و بگوید یا تو یا هیچکس😍  بعد بفهمی همه دوران تحصیلش در امریکا برای داشتنت نقشه میکشده ...😍 و بعد روز خواستگاری زل بزند به چشمهایت  و با لبخند بگوید تو عشق سومی ... ❤ اول خدا ... بعد پرواز بعدم ملیحه خـ😍ــانوم...  و تو متعجب بمانی اما  هلاک همان عشق سوم بودن باشی بی هیچ حسادتی ...  آدم دلش یک شهید عباس بابایی میخواهد ...💙 تا باور کند میشود یک مومن تمام عیار بود... از این عباس ها که بدون گـــل به خانه نمی ایند ... 🌹 مردی که بداند تو عادت پشت میر نهار خوردن داری ... اما از قصد برایت توی حیاط بساط ابگوشت 😋 پهن کند و قربان صدقه ات برود ... ❤ ادم دلش هی از این  میخواهد که  وقتی به جانشان نق میزنی و از شهادتشان میترسی  ناباورانه میگن بالام جان دیگه سعی کن کمتر دوسم داشته باشی !! 😔😔 ادم هوس میکند ملیحه ای باشد که  ناز و نعمت و ثروت🏢 خانه پدری را رها میکند  وکلاهش را کنار بگذارد ... و به خاطر با عشق روسری سر کردن در زمان شاه از کار بی کار شود...  و به همه هوس های پوچ زندگی پشت پا بزند...  ادم دلش از این  میخواهد که  وقتی ژنرال 👮مافوقش دیر میکند ... در اتاق مافوق ودر دل سرزمین کفر روزنامه 📃پهن میکند  و به  می ایستد ...  آدم دلش از این  میخواهد ... 😍 به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد😭😭 🆔 @besooyezohur
🍂 قـهر بودیم، در حال نماز خوندن بود .. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ور نشسته بودم... کتاب شعرش و برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن ولی من باز باهاش قهر بودم ...!!! کتاب و گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت: "غزل تـمام ، نـمازش تمام ، دنـیا مات ، سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد" باز هم بهش نـگاه نکردم... اینبار پرسید:عاشقمی؟؟ سکوت کردم ... گفت: "عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز ... بی تـفاوت بـودنت هـر لحـظه آبم میکند" دوباره با لبخند پرسید:عاشقمی مگه نه؟☺️ گفتم :نـه ! گفت: "لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری " زدم زیر خنده ... و رو بروش نشستم... دیگه نتوستم بهش نگم وجودش چـــــقدر آرامش بخشه ... بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم : خدا رو شکر که هستی ...❤️ 💙❣💙❣💙❣💙❣💙❣💙 🆔 @besooyezohur
🔴 آیا همه‌ اینها اتفاقی ا‌ست؟ یا با یک موشک نقطه زن طرفیم؟ : ❌ درخواست انحلال ❌ شهادت ، ، ، ، همگی بر اثر ؟! ❌ شهادت ، آن هم با ! ❌ توئیتی مشکوک، به ، و اشاره به سقوط بجای زدن 52 نقطه! 🆔 @besooyezohur
✳ من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند! 📌 سرایدار مدرسه‌‌ای که در آن درس می‌خواند می‌گوید: کمردرد داشتم و نمی‌توانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. اگر من را بیرون می‌کردند، خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد. آن شب همه‌اش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز. شناختمش. از بچه‌های مدرسه‌ی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را می‌کنی؟» گفت: «من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند.» 📚 برگرفته از کتاب «ظرافت‌های اخلاقی شهدا» ❤ 🆔 @besooyezohur
✳ من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند! 📌 سرایدار مدرسه‌‌ای که در آن درس می‌خواند می‌گوید: کمردرد داشتم و نمی‌توانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. اگر من را بیرون می‌کردند، خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد. آن شب همه‌اش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز. شناختمش. از بچه‌های مدرسه‌ی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را می‌کنی؟» گفت: «من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند.» 📚 برگرفته از کتاب «ظرافت‌های اخلاقی شهدا» 🆔 @besooyezohur