eitaa logo
بتلیجه( مهدعلم،ایثارو شهادت)ثامن
763 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
228 فایل
ارتباط با ادمین کانال @omranzadeh2018 @Omranzadeh2017
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕🌕 ✍اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته. جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم. 🍀بعد به انتهای قبرستان رفتم در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم. ☘همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه می کرد. یکباره دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟داری لعنت می کنی؟ گفتم:نخیر دستم را ول کن! ☘ اما او داد میزد وبقیه مامورین را دور خودش جمع کرد. یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین زد. ☘من دیگر سکوت را جایز ندانستم، یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم . چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند. یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها مرا اذیت می کرد. چند نفر جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و فرار کردم. ☘اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و به عشق مولا با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید و برای همین در نامه عمل شما ثبت شده است. در این سفر کوتاه به قیامت نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد، علت آن هم چند ماجرا بود: ☘یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العاده‌ای داشت که بچه‌ها را جذب می‌کرد. ❌خالصانه فعالیت می‌کرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت. این مرد خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد ☘من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود.ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود. اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود! ☘ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود... ☘ در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم. ☘ اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت. تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود! ☘خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد. بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و... ❌ اما مهم ترین مطلبی که از شهدا یادم‌ ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود. ☘ خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم. از همان بچگی شیطنت داشتم، زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم. ☘یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند، صدای زنگ قطع نمی‌شد. ✨ پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود، بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد. ☘شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت باید به پدرت بگویم چه کار می کنی! هرچه اصرار کردم که من نبودم بی فایده بود.مرا مقابل منزل ما برد و پدرم را صدا زد.پدرم خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد. ☘ این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید. ☘ این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمالم نوشته شده بود که به جوان پشت میز گفتم: ❌ چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم او در مورد من زود قضاوت کرد! ☘جوان گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی. ☘خیلی خوشحال شدم و قبول کردم.حدود یکی دو سال از گناهان اعمال من پاک شد تا جوان پشت میز گفت راضی شدی؟گفتم بله عالیه. لبته بعدا پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند.. اما باز بد نبود. ☘ همان لحظه آن شهید را دیدم و روبوسی کرد،خیلی از دیدنش خوشحال شدم.گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم از شما حلالیت بطلبم. هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی... ✍ادامه دارد ۰۰۰۰۰ .
چند در نظام اندیشه‌ی رهبر انقلاب: ۱. مباحث ایشان به هیچ‌وجه صرفاً ذهنی و انتزاعی نبوده بلکه ناظر به واقع و متن زندگی جمعی انسان‌هاست. به همین جهت است که انس با اندیشه و مباحث ایشان، به سرعت سبک زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ۲. پیوستگی موضوعات و مطالب در مباحث ایشان کاملاً مشهود است. دنبال کنندگان مباحث ایشان، هیچ‌گاه شلختگی و حرکت زیگزاگی را در اندیشه و مباحث ایشان نمی‌بینند. به عبارتی ایشان دارای ذهن منظم و نقشه‌دار هستند. ۳. در مباحث خود، اولویت‌ها را شناسایی و بر روی آنها تاکید می‌کنند. ایشان مسائل اسلامی را به چهار دسته‌ی ، ، و تقسیم کرده و معتقدند ابتدا باید به فوتی‌حیاتی‌ها پرداخت. ۴. مباحث ایشان مبتنی بر مبانی و منابع قوی و متقن از جمله قرآن کریم است. هیچ‌گاه به منابع سست و غیرقابل اعتماد تکیه نمی‌کنند. و... این خصوصیات در اکثر قریب به اتفاق آثار مکتوب و بیانی معظم‌له وجود دارد، به همین جهت بعضی از آثار ایشان، بعضی دیگر را تفسیر و تبیین می‌کند.
#پیام_صبحگاهی 🔸تفکر اسلامی در هر قالبی که بُروز کند، نظام سلطه به‌صورت قهری با آن مقابله خواهد کرد، چه برسد به این‌که تفکر اسلامی در قالب یک نظام و قدرت سیاسی مستقر، با ملتی بزرگ و نیروهای مسلح و توانایی‌های علمی بُروز کند که در چنین شرایطی، تهدیدها و دشمنی‌ها بسیار بیشتر خواهد بود. ۱۳۹۸/۹/۶ @www222
رسانه ها چگونه شما را فریب می دهند؟ ✅ دونکته ی رسانه ای در عکس بالا قابل مشاهده است: 1️⃣ هر رسانه ای می تواند عکس را آنگونه که دلش می خواهد برش بزند و مقصود خودش را برساند. عکس وسط عکس اصلی و عکس سمت راست یک سرباز دشمن در حال آب دادن به اسیر و عکس سمت چپی یک سرباز دشمن در حال اذیت اسیر جنگی. 2️⃣ این عکس در حال انتقال این پیام است که: فارغ از برداشت های افراطی و تفریطی، آمریکا در طول جنگ رفتاری انسان دوستانه با اسرا و به طریق اولی با غیرنظامیان داشته است. ⏪ به نکته اول، عکس گفته می شود ⏪ و به نکته دوم اطلاق می شود. شما در طول روز با دهها نوع از این برخوردهای رسانه ای مواجه می شوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 باسمه تعالی ‏جناب دکتر ‎ظریف! خاطرتان هست در این سالها، چند بار از «شکاف بین اروپا و امریکا» سخن گفتید؟ حالا پاسختان درباره قطعنامه ضدایرانی شورای حکام آژانس که با پیشدستی "سه کشور اروپایی" تصویب شده، چیست؟ والله که به اندازه یک دانشجوی ترم اول علوم سیاسی هم مناسبات دنیا را نفهمیده اید و در این ۷ سال فقط به منافع یک ملت ضرر رساندید. نتیجه سالها زحمت دانشمندان هسته ای را با لبخند و وعده نسیه غربی ها عوض کردید و حالا وضعیت پرونده هسته ای ایران را نه به ۸ سال قبل که به ۱۶ سال قبل بردید. روزی که در دولت اصلاحات همه جوره امتیاز دادید و در نهایت شورای حکام آژانس ۷ قطعنامه علیه ایران تصویب کرد. مگر شما زبان دنیا را بلد نبودید؟ مگر به زبان انگلیسی مسلط نبودید؟ پس نتیجه آن همه ادعا و مذاکره با اروپا و امریکا چه شد؟ بر فرض که دشمن بدعهدی نمود و تحریم ها را بیشتر کرد، شما چرا ساده انگارانه عمل کردید
☘نکته های تفسیری☘ 🌸آیه ۸ سوره حشر🌸 1- گرچه افراد نيازمند، نظرى به اموال ما ندارند، ولى ما بايد آنان را بهره‌مند سازيم. 2- علاقه به وطن، يك حق طبيعى و الهى است كه قابل پيگيرى است. 3- كسانى در ادّعاى دين‌دارى صادقند كه در عين فقر و آوارگى، حامى خدا و رسول باشند. 4- كمالاتى قابل ستايش است كه دائمى باشد. 5- دنيا همراه با آخرت ارزش دارد. 6- افراد مخلص، الطاف الهى را فضل او مى‌دانند، نه حق خود. 7- صداقت با عملكرد روشن مى‌شود نه با شعار.
اولین سرنخ از مرگ مشکوک منصوری/ "آشنا در حالی ماجرای خود کشی متهم منصوری را به خودکشی سعید امامی ربط داده است که زمان خود کشی مرحوم امامی معاون وزیر اطلاعات بوده لطفا به جای بررسی موضوع طبری بگیداگر سعید امامی کشته شد چه کسی باید پاسخگو باشد غیر شما یا پدر همسرتان؟
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕🌕 ✍وقتی که به کار شدم حساب سال داشتم. یعنی همه ساله اضافه درآمدهای خودم را مشخص می‌کردم و یک پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت می‌کردم. ☘با اینکه روحانیان خوبی در محل داشتیم اما یکی از دوستان گفت: یک پیرمرد روحانی در محل ما هست خمس را ایشان بده و رسیدش را بگیر. ☘ در زمینه خمس خیلی احتیاط می کردم. بودم که چیزی از قلم نیفتد. من از اواسط دهه ۷۰ مقلد رهبر مقام معظم انقلاب شدم، یادم هست آن سال خمس من به ۲۰ هزار تومان رسید. ☘ وقتی خمس را پرداخت کردم به آن پیرمرد تاکید کردم که رسید دفتر رهبری را برایم بیاورد. هفته بعد وقتی رسید همه را آورد. با تعجب دیدم که رسید دفتر آیت الله ...است! گفتم:این رسید چیه! اشتباه شده من به شما تاکید کردم رهبری هستم. ☘ او هم گفت فرقی ندارد! با عصبانیت برخورد کردم و گفتم باید رسید دفتر رهبری را برایم بیاورید من به شما تاکید کردم که خمس من می‌خواهم به دفتر ایشان برسد. ☘هفته بعد یک رسید بدون مهر برایم آورد که نفهمیدم صحیح است یا نه. از آن سال بعد هم رامستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز می‌کردم. ☘یکی دو سال بعد خبر دار شدم پیر مرد روحانی از دنیا رفت بعدها متوجه شدم که این شخص چند نفر دیگر را همینجور جابجا کرده. ☘همین پیرمرد را دیدم اوضاع آشفته حالی داشت، در زمینه حق الناس به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود. ❌برخی آدم های عادی وضعیت بهتری از این شخص داشتند. پیرمرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم؟ انقدر او مشکل داشت با من چیزی تغییر نمی کرد. ☘من هم قبول نکردم. در اینجا بود که جوان پشت میز به من گفت: این هایی که می بینی این کسانی که از شما حلالیت می‌طلبند یا شما از آنها می طلبی کسانی هستند که از دنیا رفته اند .حساب آنها که هنوز در دنیا هستند مانده تا زمانی که آنها هم در بر زخ وارد شوند. ☘دوباره در زمینه حق الناس با من صحبت کرد و گفت: وای به حال افرادی که سالها عبادت کرده اند اما حق الناس را رعایت نکردند. ☘ این را هم بدانیم اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار بود و او را در دنیا ببخشید ۱۰ برابر آن در نامه عمل ثبت می‌شود اما اگر به کشیده شود همان مقدار خواهد بود. اما یکی از مواردی که مردم نسبت به آن دقت کمتری دارند الله است می گویند دست خداست و ان شاالله خداوند می‌گذرد. ☘حق الناس هم که مشخص است، اما در مورد حق النفس یعنی حق بدن ً بین مردم دیده شود! ❌ گویی را هم خدا بخشیده اما در آن موردی را در پرونده ام دیدم که مربوط به حق و در النفس می‌شد. ☘در روزگار جوانی با رفقا و بچه‌های محل برای تفریح به باغ های اطراف شهر رفتیم، کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد. از سیگار نفرت داشتم آن روز با وجود کراهت برای اینکه نشوم سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم. ☘ حالم بد شد سرفه کردم انگار تنگی نفس داشتم بعد از آن دیگر هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. این صحنه را به من نشان دادند و گفتند تو که میدانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یک بار را کشیدی؟؟ تو حق النفس را و باید جواب بدهی! ☘ انسان های# مذهبی و خوبی را میدیدم که به النفس اهمیت نداده بودند و آنها به خاطر سیگار قلیان به بیماری و مرگ دچار شده بودند و در آن شرایط به خاطر زدن به گرفتار بودند... ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌺🌸🌺🕊🌷 معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین. خانم معلم آمد سراغش. دستش را انداخت زیر چانه اش که سرت را بالا بگیر ببینم چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد. از کلاس بیرون زد، تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود. خونه که رسید گفت:دیگه نمیخوام برم هنرستان. آخه برای چی؟؟؟ معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم قم ، حوزه . 🌷🕊🌺🌸🌺🕊🌷 🌷🕊🌺🌸🌺🕊🌷
اوّل ذی‌القعده سالروز ولادت حضرت معصومه (س ) و گرامیداشت روز دخترمبارک باد ...