eitaa logo
بتلیجه( مهدعلم،ایثارو شهادت)ثامن
763 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
228 فایل
ارتباط با ادمین کانال @omranzadeh2018 @Omranzadeh2017
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 من بر سر دارم و تو بر شانه... وچه حکایت غریبی است میان این و ... از سپیدی تو تا سیاهی من جاده ای است به جاده ای که مرا غیرت تو می کند اگر نبود کجای این زمانه بود؟! تو که بر شانه می اندازی ، من را محکم تر می گیرم ، نکند شرمنده شود نکند یادم برود که دست از کشیدی تا دست به من نرسد نکند یادم برود که بر آرزو هایت بستی تا آلوده به هوسی حتی خیال به سرزمینت را هم نکند. نه من یادم نمی رود ، یادم نمی رود که را به من به امانت داده ای اگر تو شده پس من هم می تواند من شود... را بر شانه هایت بيانداز ، سربند یا را بر سر ببند ، دل به جاده بزن که دوباره می خواهند از سر بکشند ، دوباره می خواهند را به ببرند.. دل به جاده بزن که من در گروی توست برادرم...
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 من بر سر دارم و تو بر شانه... وچه حکایت غریبی است میان این و ... از سپیدی تو تا سیاهی من جاده ای است به جاده ای که مرا غیرت تو می کند اگر نبود کجای این زمانه بود؟! تو که بر شانه می اندازی ، من را محکم تر می گیرم ، نکند شرمنده شود نکند یادم برود که دست از کشیدی تا دست به من نرسد نکند یادم برود که بر آرزو هایت بستی تا آلوده به هوسی حتی خیال به سرزمینت را هم نکند. نه من یادم نمی رود ، یادم نمی رود که را به من به امانت داده ای اگر تو شده پس من هم می تواند من شود... را بر شانه هایت بيانداز ، سربند یا را بر سر ببند ، دل به جاده بزن که دوباره می خواهند از سر بکشند ، دوباره می خواهند را به ببرند.. دل به جاده بزن که من در گروی توست برادرم... 💐 https://eitaa.com/betlijeh1🌴🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت ، به همین خاطر پهلو ، دست و صورت سمت راستش در آن انفجار هدیه شد . به طوری که من در شناسایی مشکل داشتم . خودش خواسته بود ، یک عمری خدا گفته این‌ها کردند ، یک بار هم این‌ها در به خدا گفته اند و خدا کرده است . در ۱۷ سالگی با ما به راهیان نور آمد . با هم به سمت گردان تخریب رفته بودیم ، به گفتم ببین اینجا ما بود ، دراین سمت می‌بینی که برای خود کنده بودند ، حالا رفته اند و اینجا غریب مانده است. هم زمان با صحبت‌های من ظهر شد ، رفتیم جماعت و بعد آن متوجه شدیم نیست . وقتی پی او گشتیم دیدیم داخل یکی از رفته ، را روی سرش کشیده و‌های های می‌کند در حالی که کرده است. این صحنه برای ما تبدیل به شد . من همان موقع تنها کاری که توانستم انجام دهم ثبت آن لحظه توسط عکاسی بود . که الان به دیوار اتاقش که به موزه تبدیل شده، است . راوی : 🌹 https://eitaa.com/betlijeh1 🥀🕊
🌺🍀🌼💐🌼🍀🌺 آنها داشتند... من دارم... آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند… من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم… آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود… من چادر می پوشم تا از نفَسهای آلوده دور بمانم… آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم… آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند … من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم… آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند … من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم… آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند… من چادر سیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم… 🍀 https://eitaa.com/betlijeh1🌼🌺
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 ارادت خاصی به داشت ، عاشق بود ، حضور همیشگی او بر دوشش نشان از همرنگی با داشت . استاد به تمام معنا در رشته‌ی تکواندو و در رشته‌های جودو ، غواصی ، صخره نوردی ، یخ نوردی ، و کوه نوردی بود و در طب سنتی تبحر خاصی داشت . 🌹 https://eitaa.com/betlijeh1🥀🌴