eitaa logo
کانال آمادگی و آموزش مجازی خاله کوثر
5.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
238 فایل
به کانال های آرشیو خیلی خوش آمدین لینک پایین ، جهت معرفی کسب کارت خودتون در ۱۸ کانال آموزشی
مشاهده در ایتا
دانلود
31.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخ جون کارتون ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ 🦄کانال آموزش مجازی 🐳 @beybimay🌟 آرشیو کلاس اولی ها ⛄👇 @k_avaliha آرشیو کلاس دومی ها🦄👇 @k_dovomiha آرشیو کلاس سومی ها🍁👇 @k_sevomiha آرشیو کلاس چهارمی ها🦋🍂 @k_chaharomiha آرشیو کلاس پنجمی ها 🐋👇 @k_panjomihaa آرشیو کلاس ششمی ها 🦉👇 @k_sheshomiha 🌿👇 @k_haftomihaa 🌻👇 @k_hashtomiha 🍃👇 @k_nohomiha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ 🦄کانال آموزش مجازی 🐳 @beybimay🌟 آرشیو کلاس اولی ها ⛄👇 @k_avaliha آرشیو کلاس دومی ها🦄👇 @k_dovomiha آرشیو کلاس سومی ها🍁👇 @k_sevomiha آرشیو کلاس چهارمی ها🦋🍂 @k_chaharomiha آرشیو کلاس پنجمی ها 🐋👇 @k_panjomihaa آرشیو کلاس ششمی ها 🦉👇 @k_sheshomiha 🌿👇 @k_haftomihaa 🌻👇 @k_hashtomiha 🍃👇 @k_nohomiha
ده تا جوجه🐥 رفتن تو کوچه. یکی شون دوید دنبال دونه نه تای دیگه باقی میمونه. از نه تا جوجه🐥 یکی شون اومد، پیش مرغابی:🦆 -مرغابی 🦆شب ها، کجا می خوابی؟ اگر بشماری، دونه به دونه هشت تای دیگه، باقی می مونه. از هشت تا جوجه🐥 یکی شون دوید، رفت اون گوشه توی قفس، آقا خرگوشه🐰 هر کی ندونه، مرغه🐔 می دونه هفت تای دیگه، باقی می مونه. از هفت تا جوجه🐥 پیشی🐱 که اومد، همه ترسیدن این ور دویدن، اون ور دویدن یکیشون دوید داخل خونه شش تای دیگه، باقی می مونه. از شش تا جوجه🐥 یکیشون پرید رو پای هاپو🐶 گفت: آهای هاپو! چی میگی؟ بگو! وسط حیاط، کنار لونه پنج تای دیگه، باقی می مونه. از پنج تا جوجه🐥 یکی شون به یک، ببعی 🐑رسید که چوپونه داشت، پشماشو می چید همون جا ایستاد، پیش چوپونه چهارتای دیگه، باقی می مونه. از چهار تا جوجه🐥 یکی شون اومد، پیش الاغه🫏 به الاغه گفت: -دماغت چاقه؟ سواری دادن، برات آسونه؟ ازچهارتا جوجه🐥 سه تای دیگه، باقی می مونه. از سه تا جوجه🐥 یکی شون اومد نزدیک بزی:🐐 -حالت چطوره، آی خاله قزی؟ توی چمن و شبدر و پونه🌿 دوتای دیگه، باقی می مونه. از دو تا جوجه یکی شون اومد، پیش دختره:👧 -خانوم خانوما، شیر دوشیدی؟ به من هم میدی؟ از دو تا جوجه، تنها یه دونه روی علف ها، باقی می مونه. جوجه تنها، رفت توانباری🐥 گفت: آقا اسبه🐴! از تو انباری، خبری داری؟ اسبه 🐎گفت: آره! نه تا جوجه، توپول و موپول، توی انباره. جوجه ها همه بیرون اومدن حالا دوباره ده تا شدن. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ 🦄کانال آموزش مجازی 🐳 @beybimay🌟 آرشیو کلاس اولی ها ⛄👇 @k_avaliha آرشیو کلاس دومی ها🦄👇 @k_dovomiha آرشیو کلاس سومی ها🍁👇 @k_sevomiha آرشیو کلاس چهارمی ها🦋🍂 @k_chaharomiha آرشیو کلاس پنجمی ها 🐋👇 @k_panjomihaa آرشیو کلاس ششمی ها 🦉👇 @k_sheshomiha 🌿👇 @k_haftomihaa 🌻👇 @k_hashtomiha 🍃👇 @k_nohomiha
19.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کودکانه کارتون ریرا این قسمت (با گریه کاری درست نمیشه) #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟
آی قصه قصه قصه: چشم‌های دختر کوچولو یکی بود یکی نبود، غیر از خدای خوب و مهربون هیشکی نبود. زیر گنبود کبود، دو تا چشم مهربون 👀و خوشگل بودن که توی صورت یه دختر کوچولوی👧 مهربون زندگی می کردند. اون چشم ها از صبح🌞 که بیدار شده بودند برای دختر کوچولو کلی زحمت کشیده بودند. مثلا کمک کرده بودند تا دختر کوچولو لگوهاش رو با دقت ببینه و بتونه با اونها شکلهای قشنگی بسازه. اونا باعث شده بودند که دخترکوچولو بتونه کارتون های📺 خوشگلی ببینه. اگه اونا نبودند دختر کوچولو نمی تونست از توی بشقابش🧆 غذاش رو ببینه و بخوره. اونا به دختر کوچولو کمک کرده بودند که وقتی میخواد راه بره جلوی پاش رو ببینه و نیافته و خیلی کارهای دیگه که دختر کوچولو تونسته بود به خاطر چشماش انجامشون بده. شب 🌙شده بود و دختر کوچولو مشغول بازی بود و دلش نمی خواست بخوابه که یهو یه صدایی شنید که می گفت: - آه، وای، دیگه خسته شدیم. احتیاج به استراحت داریم. - 👧صدای کی بود؟ - 👀ماییم دختر کوچولو، چشماتیم. -👧چی شده چشم های من؟ چرا آه و ناله می کنید؟ - 👀آخه ما خیلی خسته ایم . از صبح که بیدار شدیم بهت کمک کردیم که همه جا رو ببینی. یادته وقتی با مامانت رفته بودی پارک، چقدر گلهای خوشگل و درخت های بلند رو دیدی؟ یادته که وقتی می خواستی سرسره بازی کنی ، با کمک ما از پله های سرسره رفتی بالا؟ یادته که بوسیله ی ما کارتون های📺 قشنگ دیدی؟ یادته که ما هی کمکت کردیم و برات همه جا رو دیدیم. و... (البته کارهایی که توی این قسمت و قسمت قبلی میگیم بسته به اون روز فرزندتون می تونه متغیر باشه) دختر کوچولو فکر کرد و گفت: - 👧بله! خب اگه شماها نبودید من نمی تونستم همه ی این کارها رو بکنم. (اگه می بینید که فرزندتون داره خوابش میبره، به همین جمله میشه اکتفا کرد، ولی اگه باز جا برای ادامه دار شدن قصه داره، تموم اون کارهایی که قبلا رقم زدید و اینجا دوباره تکرار کنید ) - پس چرا الان شما به ما کمک نمی کنی؟ - 👧من چه جوری باید به شما کمک کنم؟ - 👀اگه الان بخوابی، ما هم استراحت می کنیم و فردا سرحال تر از خواب بیدار میشیم و می تونیم دوباره همه جا رو برات خوب ِ خوب ببینیم. ما واقعا خسته ایم دختر کوچولو. دختر کوچولو 👧یه کم فکر کرد و دید حق با چشم هاشه، اونها خیلی خسته بودند و باید استراحت می کردند تا فردا بتونن دوباره همه جا رو خوبِ خوب ببینن. به خاطر همین دختر کوچولو به چشماش گفت: - 👧 باشه چشم های مهربونِ👀 من. ببخشید که تا الان نخوابیدم و نذاشتم شما استراحت کنید. حالا شما رو می بندم که خیلی راحت استراحت کنید. -👀 میشه لطفا چراغ💡 رو خاموش کنی که ما اذیت نشیم و راحت تر استراحت کنیم. -👧 بله، حتما این کار رو می کنم. بعد هم دخترکوچولو👧 سرش رو گذاشت روی متکاش و چشماش رو بست تا حسابی استراحت کنند و فردا بتونن باز هم همه چی رو ببینن . اگه باز هم برای قصه جا داره ادامه بدید که : و برای اینکه زودتر خوابش ببره، از مامانش خواست که یه لالایی براش بخونه . و مامانش خوند: لالالالا ....... و ادامه ی ماجرا پ ن 1: البته اگه با خوندن دعاهای خاص و یا قرآن خوندن خوابش میبره می تونید این قصه رو به اونجا ختم کنید. پ ن 2: این قصه برای دست ها و پاها و گوش ها و حتی دل و جگر و قلوه و ... هم قابل تعمیمه 😁😁 #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟
24.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان های پوکویو این قسمت : پوکویو کجاست ؟ 💁‍♂️🤷‍♂️ #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش کاردستی هشت پا با لیوان یکبارمصرف🦑 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟
. نمد و‌ چوب بستنی رنگی برای آموزش، تطابق و تشابه رنگها😍 #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟
آی قصه قصه قصه قورباغه ای به نام سبزک قورباغه ای🐸 در برکه زندگی می کرد بنام سبزک. این قورباغه همیشه توی برکه بود و دوتا آرزو توی زندگیش داشت،اول این که یه روز از برکه بره بیرون جنگل 🌳🌳و دشت وبیشه رو ببینه ، دوم یه دوست خوب داشته باشه.یه روزی تصمیم گرفت از برکه بره بیرون که هم دشت و بیشه و جنگل رو ببینه و هم تلاش کنه تا یه دوست خوب پیدا کنه. پس از مادرش اجازه گرفت و از برکه بیرون اومد و به سمت جنگل🌳🌳 رفت .توی جنگل به حیوونا و حشرات زیادی برخورد کرد . اول به لشگر مورچه ها🐜🐜 برخورد که برای خودشون خوراکی جمع می کردند. باخودش گفت : شاید بتونم با یکی از مورچه ها دوست بشم اما مورچه ها 🐜🐜سخت مشغول کار بودند و هیچکدوم حتی متوجه سبزک نشدند، پس به راهش ادامه داد. پرنده های زیادی🕊🕊 رو دید که توی آسمون دائما پرواز می کردند اما اونها هم اون بالا بودند و نمی شد باهاشون دوست بشه. بازهم تصمیم گرفت به راهش ادامه بده . به دشت رسید، همین طوری داشت به حشرات 🕷🪳🪲🪰جورواجور نگاه می کرد و با خودش فکر می کرد که با کدومشون می تونه دوست بشه که ملخک پرید جلوش و گفت: سلام اسم تو چیه؟ سبزک گفت: اسم من سبزکه! ملخک🦗 گفت: می یای با هم بازی کنیم من تنهام؟ سبزک 🐸گفت: نه نمی تونم من اومدم دنبال آرزوهام. ملخک🦗 گفت:منم می تونم با تو بیام چون منم آرزوهایی دارم؟ سبزک🐸 گفت: بیا. دوتایی با هم حرکت کردند و کلی باهم حرف زدند و شادی 😁کردند و از هم دیگه کارا و حرفهای خوب و جدید یاد گرفتند.خلاصه خیلی به هردوشون خوش گذشت. دیگه هوا کم کم داشت تاریک می شد، سبزک و ملخک🦗 باید می رفتند خونشون اما دوستی پیدا نکرده بودند. از هم خدا حافظی کردندو هر کدومشون رفتند به سمت خونشون که یکدفعه هر دو با هم گفتند: آره ما دو تا با هم دوست شدیم ، دویدند طرف هم دیگه و گفتند: دوست خوب من خدا نگهدار تا فردا. حالا دیگه سبزک🐸 هم خارج از برکه رو دیده بود و هم یه دوست خوب پیدا کرده بود. #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟
. نقاشی دفتر 📙🎨😍 #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کودکانه آهنگ تولد موزیکال تولدت مبارک #قصه#کاردستی در 🦄کانال آموزش مجازی 👇 🐳@beybimay🌟