مقایسه دو پرچم ایران در بعد قدرت و پیشرفت جهانی در رژیم پهلوی و نظام جمهوری اسلامی ایران 👌👌
@beytalhasan
هدایت شده از موسسه مصاف
⭕️ طوفان توییتری در محکومیت اهانت دولت فرانسه به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مقدسات مسلین، همزمان با میلاد با سعادت گل سر سبد آفرینش و امام صادق علیه السلام
🔸 زمان:
📆 دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹
⏰ ساعت ۲۱:۰۰ الی ۲۳:۰۰
👈 از همین الان توییت هایتان را به زبانهای پرکاربرد جهان، با هشتگ زیر آماده کنید:👇
#⃣ #ProphetMuhammad
🔴 به طرز نوشتن هشتگ دقت فرمایید:👆
📑 «پیشنهاد میشود جهت جلوگیری از خطا هشتگ را در توییت کپی کنید»
🔻سعی کنید محتوای توییتهای شما شامل موارد زیر باشد:
1⃣ معرفی سجایای اخلاقی پیامبر اسلام
2⃣ معرفی پیامبر اسلام به عنوان تکمیل کننده ادیان گذشته
3⃣ اعلام مقدس و خط قرمز بودن پیامبر اسلام برای بیش از یک میلیارد انسان
4️⃣ صلح جهانی در سایه ی پیروی از دستورات انبیاء و منجی ادیان
🔴 #نشر_حداکثری
☑️ @Masaf
هدایت شده از موسسه مصاف
Mobile-(Muhammad).jpg
72K
🌅 تصویر ویژه استوری | طوفان توییتری در دفاع از پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله وسلم
#️⃣ #ProphetMuhammad
✅ @Masaf
هدایت شده از موسسه مصاف
Profile(muhammad).jpg
111.5K
🌅 تصویر ویژه پروفایل | طوفان توییتری در دفاع از پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله وسلم
#️⃣ #ProphetMuhammad
✅ @Masaf
هدایت شده از استوری مذهبی
بـــــویِ صَــــــــــلَواتْ می دَهَـــــد دَســ🙌ـــتانَمْ
اَز بَـــــسْ کِـــــه گُـــــلِ مُـــــحَمَّدی کاشـــــتِه اَمْ 🌺
#من_محمد_را_دوست_دارم 😍
#لبیک_یا_رسول_الله ✋
#پیامبر_رحمت 🌸
#استوری #استوری_مذهبی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🆔 @story_mazhabi ❤️
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔸هم اکنون؛ پخش زنده سخنرانی تلویزیونی رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالروز ولادت رسول اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع)
پخش زنده از شبکههای ۱ و خبر سیما و سایت Khamenei.ir
هدایت شده از موسسه مصاف
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍اقدام شایان تقدیر شهرداری تهران در ابراز همدردی با مردم شریف و مظلوم افغانستان
#ایران_غم_شریک_افغانستان
🌐https://twitter.com/A_Raefipour2/status/1324426719818850306?s=19
✅ @Masaf
AUD-20201106-WA0010.mp3
9.54M
سخنرانی در خصوص زیارت امام حسین.
امشب که شب زیارتی ارباب هست گوش کنید 👌👌👌
@beytalhasan
سلام آقا
دوباره جمعه است و
کوله بار انتظارت را به روی شانه خود می کشانیم
سر راهت نشستیم تا بیایی
هنوزم دفتر عشق تو باز است
و چشم و دیده مان بر نام زیبای تو ثابت
می آیی
می آیی می زنی بر زندگی مان رنگ شادی
اللهم عجل لولیک الفرج.
@beytalhasan
*📚از دزدی بادمجان تا ازدواج💍*
*🕋ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب*
یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام مسجد جامع توبه مشهور است.
علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد
یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت
این نتیجه امانت داری و تقوای توست.
از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.
کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید
خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.
ترک گناه به عشق مولا🌸
أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج
ثواب نشر مطالب هدیه به امام زمان عج
برای دوستانتون و گروه های که عضو هستید به اشتراک بذارید تا دوستانتون از این کلام زیبا و شیرین استفاده کنن
سعی کن یه جوری زندگی کنی
که خدا عاشقت بشه
#نشر_حداکثری
@beytalhasan
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
⭕️ چند نکته در مورد مذاکره
🔶 ببینید اینکه ما با مذاکره مخالفیم صرفا "یه دعوای سیاسی نیست". اصلا این ظلم به انقلابیون هست که کسی بخواد مخالفت با مذاکره رو یه صرفا یه دعوای سیاسی عنوان کنه.
✅ ما با مذاکره مخالفیم اول از همه به این دلیل که صدها بار دیدیم طرف مقابل با تمام کشورهایی که مذاکره داشته بدعهدی کرده و زیر تموم حرفاش زده.
🔸 خود شما هم اگه مثلا برای ساخت منزلتون با یه نفر دو سه بار قرارداد ببندید و هر بار زیر قرار بزنه و خسارتی به منزلتون وارد کنه آیا بازم باهاش قرارداد میبندید؟🙄
قطعا خیر. دو سه بار که هیچ! حتی اگه یک بار هم زیر قرارش بزنه و موجب خسارت بشه قطعا دیگه باهاش قطع رابطه میکنید.
حالا ارزش قرارداد برای یک منزل بیشتره یا یه قرارداد برای یک کشور؟
✅ قطعا ارزش یک قرارداد جهانی خیلی بالاتر هست و اصلا قابل قیاس نیست.
⭕️ حالا اگه یه کشوری ده ها بار زیر حرفش زده باشه و با هر کسی مذاکره کرده اون کشور رو به خاک سیاه نشونده باشه آیا به نظرتون باید بازم باهاش مذاکره کنیم؟
😒
قطعا خیر.
⭕️ حالا اگه یه عده توی کشور ما بیان توی رسانه ها جوری حرف بزنند که مردم رو مجبور به مذاکره مجدد با چنین کشور دروغگویی کنند چقدر مجرم هستند؟ چنین افرادی چقدر مستحق مجازات هستند؟
❇️ آیا اگه کسی مخالف مذاکره مجدد با چنین کشور دروغگویی باشه این انسان #عاقل نیست؟
قطعا هست...
✔️ این نکته رو همه مردم ایران باید بهش دقت داشته باشند که انقلابیون اصلا چیزی غیر از منافع عقلانی و اقتصادی کشور رو مد نظر ندارند و اگه با مذاکره مخالفت میکنند "از سر فهم و تجربه و عقل هست" نه خدای نکرده از سر احساسات و تخیلات.
⭕️ بنابراین فکر اینکه با اومدن ترامپ یا بایدن قراره وضع اقتصادی ما خوب بشه اساسا "یه فکر احمقانه و خیالپردازانه" هست و اگه کسی مقابل چنین فکری بایسته حتما انسان عاقل و فهمیده ای خواهد بود...
عاقلان کشور انقدر باید فضا رو برای افکار احمقانه سنگین کنند که دیگه کسی جرات نکنه ذره ای افکار مسموم و مخرب رو بین مردم ترویج کنه.
✅ اگه چنین فضای خوبی در رسانه ها شکل بگیره ان شالله شاهد اتفاقات خوبی در کشورمون خواهیم بود...
#مذاکره #حماقت
"تنهامسیر"
🚦 @IslamlifeStyles
بزرگواری تعریف میکرد👇
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا والاخره
دل مردم درتلاطمه اگر کاری از دست تو این روزگار سخت بر اومد بخاطر خدا و امام حسین انجام بده که حتمانتیجشو تو همین دنیاخواهی دید.یاعلی مدد
اگر لذت بردید نشرش دهید
@beytalhasan