✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
"بسم الله الرحمن الرحیم"
#قصه_شب_مهدوی🌙⭐️
#قسمت_سوم
✨هانیه✨
📝...وقتی اصرار هانیه برای کارکردن در بیرون خانه فایده ای نداشت او هم همکار مادرش شد و بیشتر کار های خانه را انجام می داد.
۱۰ماه گذشت تا اینکه مقداری پول جمع کردیم. مقداری هم از رفقا قرض کردم و با عیال و دخترم راهی بازار شدیم.
با خوشحالی مغازه ها را می گشتیم، قیمت ها را بالا پایین می کردیم تا یک جنس خوب با قیمت مناسب پیدا کنیم. بعداز ساعت ها گشتن، یخچال و فرشی به سلیقه هانیه خریدیم. از مغازه فرش فروشی به مغازه کمد فروش رفتیم و با هزار چک و چونه، کمدی ساده و ارزان خریدیم. هانیه و مادرش به بازار پلاستیک فروشی رفتند تا چند تکه جنس پلاستیکی تهیه کنند، من از آنها جدا شدم تا وانت باری بگیرم و وسایل خریداری شده را که در مغازه امانت گذاشته بودیم به خانه ببرم.
وقتی از مغازه کمد فروشی بیرون آمدم، چشمم به وانت آبی رنگی خورد که آن طرف خیابان پارک کرده بود. شخصی هم با دستمال قرمز رنگی که دور گردنش نمایان بود کنار ماشین ایستاده بود.
به سراغش رفتم،خیلی دندان گردی نکرد و قیمت پیشنهادی من را قبول کرد. با دستمالش که گهگاهی به صورت و پیشانیش می کشید دستی به شیشه جلوی وانت کشید و خیلی تیز سوار شد، عقب عقب آمد تا به مغازه کمد فروشی رسید. بعداز بار زدن کمد، سراغ یخچال و فرش رفتیم...
#ادامه_دارد....
📚منبع :
🔻 نقل از آیت الله العظمی تبریزی ، مجله انتظار ،ج5
🔻 داستان هایی از کرامات امام زمان(عج) کتاب امید آخر ،حسن محمودی
♻️ @beytol_zahra_hasaniye
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
"بسم الله الرحمن الرحیم"
#قصه_شب_مهدوی🌙⭐️
#قسمت_سوم
✨بهترین روز✨
📝...ما که همه منتظر یک درگیری و کتک کاری بودیم، یک دفعه با صدای آرام آن مرد به خودمان آمدیم: "شما فکر می کنید خدا ما را آفریده و بدن سالم به ما داده تا مشغول این کارهای لهو و لعب شویم. واقعا قصد و غرض خدا از آفریدن ماها، این بوده؟"
آقا جلیل سگرمه هایش را درهم کرد و گفت:
"قربونت آقا جون از منبر بیا پایین، دستت درد نکنه، استفاده کردیم "
به محض تمام شدن حرف آقا جلیل، صدای بلند خنده ی بچه ها جای حرفی برای بنده خدا نگذاشت. به همین خاطر با عصبانیت از ما جدا شد.
بچه ها باز هم مشغول سرگرمی های خودشان شدند اما من حالم خیلی خوش نبود از بچه ها فاصله گرفتم و کنار جوی آب روی سبزه ها نشستم و به فکر فرو رفتم: "واقعا خدا ما را برای چی آفریده؟ بازی کردن، خوردن و خوابیدن؟! مسخره کردن دیگران؟! نه، فکر نمی کنم برای این کارها به دنیا آمده باشیم. اگر هدف خدا از خلقت ما این کارها باشد، پس حیوان ها خیلی جلوتر از ما هستند مطمئنا ما برای چیز دیگری آفریده شده ایم."
هر چقدر سعی می کردم خودم را به خوشی بزنم و از این فکر ذهنم را خالی کنم نمی شد.
مدت ها به این مسئله فکر کردم تا اینکه صدای داد و فریاد آقا جلیل و محمود که به هم آب می پاشیدند رشته افکارم را پاره کرد...
#ادامه_دارد...
📚منبع :
🔻کتاب نجم الثاقب ،ص ۶۶۲
🔻 داستان هایی از کرامات امام زمان(عج) کتاب امید آخر ،حسن محمودی
♻️ @beytol_zahra_hasaniye
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨