eitaa logo
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
473 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
219 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ "بسم الله الرحمن الرحیم" ✨سعید چندانی✨ 📝...مادر جان بلند شو دیر می‌شود. اگر این بار هم دیر بروی، آقا جمال اخراجت می‌کند. بلند شو عزیزم! سعید با زحمت، خودش را از رختخواب جدا کرد و به طرف برادرش که کمی آن طرف تر خوابیده بود خم شد و او را بوسید مادرش نان و پنیر را در سفره گذاشت و گفت: «عزیزم! پاشو دست و صورتت را بشوی تا خواب از سرت بپرد. » سعید با بی حوصلگی بلند شد، خیلی دوست داشت بخوابد امّا مجبور بود به سرکار برود. آن صبحانه خورده و نخورده دوید به سمت مغازه مکانیکی آقا جمال. سوز سرما که در حال دویدن بیشتر احساس می‌شد صورتش را اذیت می‌کرد. نوک بینی و گوش هایش سرخ شده بود. نفس زنان به مغازه رسید. دم در ایستاد دو دستش را به طرف دهانش برد و با گرمای نفسش دستانش را گرم کرد. نگاه خیره آقا جمال، تپش قلبش را بیشتر کرد. - سلام استاد. آقا جمال که حسابی عصبانی بود ابروهایش را درهم کشید و گفت: - سلام و.... سعید با ترس و دلهره گفت: «آقا جمال ببخشید خواب ماندم. » آقا جمال صدایش را بلندتر کرد و گفت: «خوابی نشانت بدهم که تا عمر داری فراموش نکنی. » اشک از چشمان سعید بی اختیار جاری شده بود. آقا جمال که با دیدن گریه سعید دلش به حالش سوخت و گفت: «حالا چرا آبغوره می‌گیری؟! برو مغازه را آب و جارو کن، بعد هم بیا این روغن سوخته‌ها را از تو چاله بیرون بیاور. دفعه آخرت هم باشد که دیر می‌آیی. » ... 📚منبع: 🔺مسجد مقدس جمکران،ثبت کرامات. کتاب شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام،ج2،ص46. 🔺داستان هایی از کرامات امام زمان (عج) کتاب امید آخر، حسن محمودی 🌐 @beytol_zahra_hasaniye ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨