eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟ @beytolghazal
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو سرودن مرا کم است! اکسیر من! نه این که مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزل های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی تو را کنارِ خود احساس می کنم اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است خونِ هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است! @beytolghazal
برگ‌هایم ریخت بر روی زمین، یعنی درخت خود به مرگ خویشتن رای موافق می‌دهد @beytolghazal
مرا به قصهٔ مادربزرگ خواب مکن غرورِ حوصله ام را چنین خراب مکن به جستجوی تو در چشم‌های من غوغاست بیا و بخت دو دریاچه را سراب مکن چرا در آینه تکرار می‌شوی هر شب؟ بس است چشم حريص مرا مجاب مكن به بال‌های تو بستند روزهای مرا کنون که عمر عزیز منی، شتاب مکن دو رودخانه به دریای چشمهایت ریخت دو رود خسته و سرگشته را جواب مکن @beytolghazal
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست از دوست به جز دوست نمی‌باید خواست @beytolghazal
وقت میلادست انگورِ ضریحت نوبر است سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است آسمان کاغذ شود، جنگل قلم،  دریا جوهر هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است سرنوشتم را سپارم دست آقای نجف طالعم دست علی باشد برایم بهتر است اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است @beytolghazal
لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها دستی بکش به‌روی سر ما یتیم‌ها @beytolghazal
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم خوش بر سر بهانه نشسته‌ست طاقتم من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم گیرم که استوار بود پای جرأتم زندان بی در است کدورتسرای هجر من چون در این طلسم فتادم به حیرتم جایز نداشته‌ست کسی هجر دائمی من مفتی مسائل کیش محبتم وحشی منم مورخ زندانیان هجر زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم @beytolghazal
مجال بوسه به لب‌‌های خویشتن بدهیم که این بلیغ‌ترین مبحث شناسایی‌ست🥰 @beytolghazal
در دایرهٔ بستهٔ امیال غریزی دنبال چه می‌گردی و دلخوش به چه چیزی در حسرت دریایی و می‌بینمت ای رود آن روز که چون موج ز دریا بگریزی وقتی که قرار است نجنگیده ببازی دیگر چه نبردی، چه جدالی، چه ستیزی نزدیکی‌ام آموخت که از دیدهٔ معشوق هرقدر شوی دور همان‌قدر عزیزی مستی اگر این بود که ما تجربه کردیم بهتر که در این جام تهی زهر بریزی @beytolghazal
کیست این بانو که خلقی واله و شیدای اوست؟ گرمی بازار عشق از گرمی سودای اوست @beytolghazal
به قبرستان گذر کردم کم وبیش بدیدم قبر دولتمند و درویش نه درویش بی‌کفن در خاک رفته نه دولتمند برده یک کفن بیش @beytolghazal