تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمیزد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمیخواست، فرات!
یکدو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟!
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد
خون حیدر به رگش در تب و تاب است ولی
بگذارید به سنّ علی اکبر برسد!!
شعلهور میشود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینهی بیکودک مادر برسد
زیر خورشید نشسته به خودش میگوید
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
#علیرضا_لک
#غزل
@beytolghazal
تو آب هم بخوری زنده ماندت سخت است
تنت چگونه سه روز است تاب آوردهست؟
#عرفان_ابوالحسنی
#تک_بیتی
@beytolghazal
سپردمت به خدا اى عزیزِ جان پدر
ترحمى پسرم بر قد کمان پدر
به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند
که بردن تن تو نیست در توان پدر
همینکه خودِ تو افتاد زانویم شل شد
رسید آتش داغت بر استخوان پدر
تمام دشت عزیزم پر از على شده است
بگو چه آمده آخر سرت جوان پدر؟
بیا و فرصت یک بوسه را مهیا کن
زبان گذار دوباره تو بر دهان پدر
#آرمان_صائمی
#غزل
@beytolghazal
وقت آن است در آغوش عبا جمع شوی
وای برمن که مجال کفنت نیست علی
#مهدیه_نژاد_ابراهیم
#تک_بیتی
@beytolghazal
روزی که عطش به جان گلها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
وقتی که فرات از لبت دوری کرد
آب از نظر حضرت زهرا افتاد
#امیرحسین_مومنی
#رباعی
@beytolghazal
ماه افتاد و به بالای سرش خورشید رفت
میدرخشیدند ماه و آفتاب از علقمه
#آرش_براری
#تک_بیتی
@beytolghazal
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح و از جولان
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
كشید پــا ز ركـاب آن خلاصهی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
#مقبل_کاشانی
@beytolghazal
چنان اسپند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا؟
#میلاد_عرفان_پور
#تک_بیتی
@beytolghazal
بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست
به تن این همه سردار سری نیست که نیست
بنویسید که خورشید به گودال افتاد
و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست
آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد
زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست
یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد
پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست
یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد!
چون ز گهوارهی اصغر اثری نیست که نیست
تازیانه به تسلای یتیمی آمد
تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست
#مهدی_زنگنه
#غزل
@beytolghazal
جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند
در شب تنهایی ام تنها همین یارم شده
#حبیب_الله_چایچیان
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای مطرب عاشقان نوای تو کجاست؟
ای ساقی جان آب بقای توکجاست؟
گیرم دل ما از نظر افتادهٔ توست
گیرایی مژگان رسای تو کجاست؟
#حزین_لاهیجی
#رباعی
@beytolghazal
دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
طریق مردم هشیار بر نمیگیرد
بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر
که جان من دل از این کار بر نمیگیرد
همیگدازم و میسازم و شکیباییست
که پرده از سر اسرار بر نمیگیرد
وجود خسته من زیر بار جور فلک
جفای یار به سربار بر نمیگیرد
رواست گر نکند یار دعوی یاری
چو بار غم ز دل یار بر نمیگیرد
چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمیگیرد
بسوخت سعدی در دوزخ فراق و هنوز
طمع ز وعده دیدار بر نمیگیرد
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
اگر تو صخرهای و سنگدل، من آن موجم
که هر نفس هوسش با تو بودن است هنوز
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
جز همین دربهدر دشت و صحاری بودن
ما به جایی نرسیدیم ز جاری بودن
چالشت چیست که تقدیر تو هم زین دو یکی ست
از کبوتر شدن و باز شکاری بودن
دوست خواهیست به تعبیر تو یا خودخواهی
در قفس عاشق آواز قناری بودن
چه نشانی ست به جز داغ خیانت به جبین
این یهودا صفتان را ز حواری بودن
مرهمی زندگیام زخمی اگر مرگم باش
که به هر کار خوشا یکسره کاری بودن
گر خزان اینهمه رنگین و اگر مرگ این است
دل کند گل به تمامی ز بهاری بودن
عشق را دیده و نشناخت ترنج از دستش
آنکه می خواست زهر وسوسه عاری بودن
باز "بودن و نبودن؟" اگر این است سوال
همچنان "بودن" اگر با توام آری "بودن!"
دل من! دشت پر از آهوکان شد تا چند
تو و در قلعه یک یاد حصاری بودن؟
آتش عشقی از امروز بتابان تا کی
زیر خاکستر پیراری و پاری بودن؟
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
تو را برای خودم خواستم که خودخواهی
خلاف باور مردم همیشه هم بد نیست
#سعید_شیروانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
گفتم به وصال وعده دادست مرا
اقبال دری دگر گشادست مرا
چشمم به درست و گوش بر در و او خود
چون حلقه برون در نهادست مرا
#حکیم_نزاری
#رباعی
@beytolghazal
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را
#کاظم_بهمنی
#تک_بیتی
@beytolghazal
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
#باباطاهر
#دوبیتی
@beytolghazal
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
#علی_صفری
#تک_بیتی
@beytolghazal
آسمان ابری ست از آفاق چشمانم بپرس
ابر بارانی است از اشک چو بارانم بپرس
تخته ی دل در کف امواج غم خواهد شکست
نکته را از سینه ی سرشار طوفانم بپرس
در همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست
آنچه را می گویم از آیینه ی جانم بپرس
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس
پرده در پرده همه خنیاگر عشق تو ام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس
در تب عشق تو می سوزد چراغ هستیام
سوزشم را اینک از اشعار سوزانم بپرس
جز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوخت
باری از شعر ار نپرسی از شبستانم بپرس
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
چنان دلبستهام کردی، که با چشمان خود دیدم
خودم میرفتم اما، سایهام با من نمیآمد
#بنیامین_دیلم
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای خوش آن عاشق که با یار خود است
زنده از دیدار دلدار خود است
خرّم آن بلبل که با گلبانگ شوق
کرده جا بر طُرف گلزار خود است
میطپد نالان دل من گوییا
در سماع از ناله زار خود است
برندارد یار ما ز آیینه چشم
همچو ما مشتاق دیدار خود است
با لب نوشین طبیب آمد ولی
در کمین جان بیمار خود است
کی چشد ذوق گرفتاری عشق
هر که چون زاهد گرفتار خود است
عمر جامی گرچه در کار تو رفت
تا تو رفتی بی تو در کار خود است
#جامی
#غزل
@beytolghazal
من و تو پنجرههای قطارِ در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
شکوفه ریخت،چمن پیر شد، بهار گذشت
نیامدیّ و بهارم به انتظار گذشت
به حیرتی نشدم کشتهٔ تبسّمِ گل
ببین که فصلِ نشاطم چه ناگوار گذشت
نسیمِ هرزه بسی جلوه کرد و ناز نمود
کسش به هیچ نپرسید،خوار و زار گذشت
ز تنگچشمیِ هر خار و خس در اینگلشن
نیامدی که ببینی چه روزگار گذشت
خدا به دشمنت ای آشنا نشان ندهد
از آنچه بر سرِمن بی تو باربار گذشت
#عبدالقهّار_عاصی
#غزل
@beytolghazal