خود تلخم وخراب، چه داری برایمن؟
ساقی! بهجز شراب چه داری برایمن؟
كافیست وعدههای دروغينِ عشق، آه!
سیرابم از سراب، چه داری برای من؟
يارب! به غير رنج چه ديدم ز روزگار؟!
جز وعده ی عذاب چه داری برای من؟
بايد شبيه مردم همعصر خویش بود
صورتگرا! نقاب چه داری برای من؟
روزی اگر بپرسمت اين بود رسمعشق؟
ای بیوفا! جواب چه داری برای من...؟
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
با خنده اگر از منِ بازنده گذشته
شادم که مرا دیده و با خنده گذشته
بخشیده ام او را به رقیب و نتوان گفت
از آنچه به روزِ منِ بخشنده گذشته
از دست کج رهگذرِ باغ، گذشتیم
سیبی اگر از شاخه ی ما کنده، گذشته
گفتیم: "در آینده" هم از عشق توان گفت
آنقدر نگفتیم... که آینده گذشته
هرکس که به حال منِ دلباخته خندید
با خنده رسیده ست و سرافکنده گذشته
گفتی سر تو باز بجنگم ولی افسوس
عمری ست قمار از منِ بازنده گذشته...
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمیماند
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمیماند؟!
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمیماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمیماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمیماند
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!
برای دستهای تنگ، ایمانی نمیماند…
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمیماند
بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را …
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمیماند
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمیارزد به غصه خوردن تو
#حسین_زحمتکش
#تک_بیتی
@beytolghazal
دلخوش به خندههای منِ خیرهسر نباش
دیوانهها به لطف خدا، غالباً خوشاند
#حسین_زحمتکش
#تک_بیتی
@beytolghazal
حرفی بزن که بیم عقاب و عتاب نیست
اما سکوت هرچه که باشد جواب نیست!
ای دلفریب کم به سر زلف خود بناز
در کار عاشقان تو کم پیچ و تاب نیست!
ماندم چگونه بعد چنین ظلم بی حساب
یک ذره در تو وحشت روز حساب نیست
ما را به جرم خوردن می حد زدند و بعد
دیدند در پیاله ی ما غیر آب نیست!
با ما نمی زنی؟ نزن! اما چرا رقیب؟!
حیف از خودت نیامده،حیف از شراب نیست؟
بی فایده ست حرف وفا با تو بیوفا
بیدار چون کنیم کسی را که خواب نیست؟!
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
نگاهی نامسلمان ناگهان انداختی رفتی
ندیدی سوختم... آتش به جان انداختی رفتی
به شك افتاده بین پنج و شش ركعت شمار ما
تو باز اهل یقین را در گمان انداختی رفتی
نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاكستر
عصایت را میان ساحران انداختی رفتی!
شبیه چای، خود را پیشكش كردم، تو با سردی
مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی
اگر خیری رساندی بی گمان نشناختی، گویا
گلی بر سنگ قبری بی نشان انداختی رفتی
برایت ارزش كشتن ندارم، دیده ام هرجا
كه رویارو شدم با تو، كمان انداختی رفتی
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
مبَر پای قمار عشق ای دل،باز هستت را
ندارم بیش از این تاب تماشای شکستت را
مشو مبهوت گیسویی که سر رفته است از ایوان
که ویران می کند این نقش ایوان،پای بستت را
همیشه گریه راه التیام زخمهایت نیست
کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟
تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا
که حالا شهر دارد جشن میگیرد نشستت را
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد
رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
آنسان که یادم داد چشمت دل سپردن را
یک روز یادم میدهد از یاد بردن را!
آنقدر دارم یادگار از تو که فرزندم
با زخمهای من بیاموزد شمردن را...
جان رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی
از اعتبار انداختی سوگند خوردن را!
تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد
اینگونه روی زخم مردم پا فشردن را
چشمی که بر من بسته ای بر غیر وا کردی
ممنونم از چشمت که آسان کرد مردن را...
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal