مرا هزار امید است و هر هزار تویی!
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زودگذر لحظههای بوالهوسی است
ستارهای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون مناند
چه باک زانهمه دشمن چو دوستدار تویی
دلم صُراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
#سیمین_بهبهانی
#غزل
@beytolghazal
مگر هنوز، به خاطر، تو را خیال من است
که هر کجا به زبانِ تو شرح حال من است؟
عجب ز آینهٔ قلب تو که در آن نقش
ز بعد رفتن من، باز هم، خیال من است
رضا و مهر تو نازم که جام زهر فراق
برابر تو به از شربت وصال من است
رسید شعر تو و گوشم آشنایی داشت
به نغمهای که ز مرغ شکسته بال من است
اگرچه سوخت چو پروانه بال تو ای دوست
چو شمع سوخته تا صبح نیز حال من است
شنیدهام که ز دوری ، هنوز، رنجوری
اگرچه رنج و غمت مایهٔ ملال من است
ولی نهـفته نمانَد که ضمن دلتنگی
خوشم که باز، به خاطر، تو را خیال من است
#سیمین_بهبهانی
#غزل
@beytolghazal
میخواهمت که خواستنیتر ز هر کسی
کو واژهای که سادهتر از این بیان کنم
#سیمین_بهبهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
به عشقت خو چنان کردم که خواهم از خدا هر دم
که سرکشتر شود این شعله و در جانم آویزد
#سیمین_بهبهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیم
از کوی تو آشفته تر از موی تو رفتیم
بگذار بمانند حریفان همه چون ریگ
ما آب روانیم که از جوی تو رفتیم
وصل تو به آن مِنّت جانکاه نیرزید
تا دوزخ هجر تو ز مینوی تو رفتیم
چون آن سخن تلخ که ناگاه شبی رفت
بر آن لب شیرینِ سخنگوی تو، رفتیم
انصافِ محبّان چو ندادی به محبّت
چون شاخصِ میزان ز ترازوی تو رفتیم
زین بیش نماندیم که آزار تو باشیم
چون عاشقی و دوستی از خوی تو رفتیم
این راه خم اندر خمِ چون موی سیه را
بی مرحمتِ روشنیِ روی تو رفتیم
#سیمین_بهبهانی
#غزل
@beytolghazal
عشقِ بی هنگام من تا از گریبان سر کشید
از غم رسوا شدن سر درگریبان میکنم...
#سیمین_بهبهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal