مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد
یاد زمانهای که غم دل حساب داشت
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ز نامردان علاج درد خود جستن بدان ماند
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقربها
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
كوه را با آن بزرگی میتوان هموار کرد
حرف ناهموار را هموار كردن مشكل است...
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
کسی که عیب تو را پیش چشم بنگارد
ببوس دیدهی او را که بر تو حق دارد
ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک
ستاره میبرد و آفتاب میآرد
به دست غم نشود مبتلا گریبانش
کسی که دامن شب را ز دست نگذارد
به جای خون ز رگ و ریشهاش برآرد دود
به دست درد، دلی را که عشق بفشارد
کسی است صاحب خرمن در این تماشاگاه
که غیر اشک دگر دانهای نمی کارد
بزرگ اوست که بر خاک همچو سایه ابر
چنان روَد که دل مور را نیازارد
میان اهل سخن گفتگوی اوست تمام
که هیچ طایفه را بی نصیب نگذارد
تو برخلاف بَدان تخم نیکنامی کار
که هرکس آن دِرَود از جهان که میکارد
چو دور عقدهگشایی به من رسد صائب
به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد
#صائب_تبریزی
#غزل
@beytolghazal
با کمال احتیاج، از خلق استغنا خوش است
با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است
نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی میکنند
چهرهی امروز در آئینهی فردا خوش است
برق را در خرمن مردم تماشا کرده است
آن که پندارد که حال مردم دنیا خوش است
فکر شنبه تلخ دارد جمعهی اطفال را
عشرتِ امروز بیاندیشهی فردا خوش است
هیچ کاری بیتأمل گرچه صائب خوب نیست
بی تامل آستین افشاندن از دنیا خوش است
#صائب_تبریزی
#غزل
@beytolghazal
خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد
سر بریده شبنم به آفتاب رسید
همان امید مرا گرم جستجو دارد
چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟
درین زمانه که آیینه پشت و رو دارد
همین نه گردن شیطان ز کبر دارد طوق
به هر که بنگری این طوق در گلو دارد
ز بوی یاسمن یأس مغز من تازه است
گل امید ندانسته ام چو بو دارد
ز لاله زار شهادت قدم برون مگذار
بغیر تیغ که آبی دگر به جو دارد؟
مجوی سر خط آزادی از فلک صائب
که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد
#صائب_تبريزی
#غزل
@beytolghazal
اگر آیینه دل نور و صفایی میداشت
در نظر چهره خورشید لقایی میداشت
خرج آب و گل تعمیر نمیشد هرگز
برگ کاه من اگر کاهربایی میداشت
دست در دامن خورشید نمیزد شبنم
گل این باغ اگر بوی وفایی میداشت
بر سر کوی تو غوغای قیامت میبود
گر شکست دل عشاق صدایی میداشت
میگذشت از دل من راست کجا ناوک او
استخوان من اگر بخت همایی میداشت
به جفا دل ز تو شد قانع و دشمنکام است
آه اگر از تو تمنای وفایی میداشت
بیخبر میگذرد عمر گرامی افسوس
کاش این قافله آواز درایی میداشت
دل نهاد قفس جسم نمیشد صائب
دل سرگشته اگر راه به جایی میداشت
#صائب_تبریزی
#غزل
@beytolghazal
قمار عشق، ندارد ندامت از دنبال
بباز هر دو جهان را در این قمار و برو
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بهجای خون ز رگ و ریشهاش برآرد دود
به دست درد، دلی را که عشق بفشارد
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
جهان به مجلس مستان بیخرَد مانَد
که در شکنجه بوَد هرکسی که هشیارست
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
چون گره بگشایی از مو شام گردد صبحها
پرده چون بگشایی از رو صبح گردد شامها
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
کسی که عیب تو را پیش چشم بنگارد
ببوس دیده او را که بر تو حق دارد
ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک
ستاره میبرد و آفتاب میآرد
به دست غم نشود مبتلا گریبانش
کسی که دامن شب را ز دست نگذارد
به جای خون ز رگ و ریشهاش برآرد دود
به دست درد، دلی را که عشق بفشارد
کسی است صاحب خرمن در این تماشاگاه
که غیر اشک دگر دانهای نمی کارد
بزرگ اوست که بر خاک همچو سایه ابر
چنان رود که دل مور را نیازارد
میان اهل سخن گفتگوی اوست تمام
که هیچ طایفه را بی نصیب نگذارد
تو برخلافِ بَدان تخم نیکنامی کار
که هرکس آن درود از جهان که میکارد
چو دور عقده گشایی به من رسد صائب
به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد
#صائب_تبريزی
#غزل
@beytolghazal
دنبال دل کمند نگاه کسی مباد
این برق در کمین گیاه کسی مباد
از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
از توبهٔ شکسته، زمین گیر خجلتم
این شیشهٔ شکسته به راه کسی مباد
یا رب که هیچ دیده ز پرواز بی محل
منتپذیر از پر کاه کسی مباد
لرزد دلم ز قامت خم همچو برگ بید
دیوار پیگسسته پناه کسی مباد
در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم
بیش از شمار، جرم و گناه کسی مباد
صائب دلم سیاه شد از کثرت گناه
این ابر تیره پردهٔ ماه کسی مباد
#صائب_تبریزی
#غزل
@beytolghazal
دل دیوانهی ما بی دف و نی در رقص است
شور ما نیست به این سلسله چندان محتاج
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ریشهی نخل کهنسال از جوان افزونتر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
چشم تو را به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
کوته کن این بهانهی دنبالهدار را!
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است
به چه امّید به بازار رساند خود را؟
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
برون آیند آخر روسیاهان بر ولی نعمت
کسوف آفتابِ بی زوال از ماه می باشد
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
تار و پود موج این دریا بههم پیوسته است
می زند بر هم جهان را هر که یک دل بشکند
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
سپرد جا به تو هر کس ز بزم بیرون رفت
تویی به جای همه، هیچ کس به جای تو نیست
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
گل چو خندید محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق، به سامان نشود
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
جهان به مجلس مستان بیخرَد مانَد
که در شکنجه بوَد هرکسی که هشیار است...
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بی جذبه محال است ز دل ناله برآید
فریاد، دلیل است که فریادرسی هست...✊
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal