"عید غدیر"
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه اُحد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرَد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
"بارها گفته ام و بار دگر می گویم":
راز خلقت همه پنهان شده در "عین" علی ست
کهکشان ها نخی از وصلهء نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر می گوید
#سید_حمیدرضا_برقعی
#غدیر
#غزل
@beytolghazal