از مهربان بودن، دلم دیگر پشیمان است
زخمی شدم، دور و برم صدها نمکدان است
دیروز میگفتم «محبت» قند یزد، اما
امروز میگویم که نه! چاقوی زنجان است
چاقوکش و جراح میدانند یک چاقو
گاهی بلای جان و گاهی منجی جان است
باهر ضعیفی مهربان بودم ولی افسوس
دیدم سلام برّه هم با گرگ یکسان است
اصلا چرا باید نترسم از ضعیفان؟ هان؟
وقتی لب کاغذ شبیه تیغ برّان است
فهمیدم اما دیر فهمیدم که «نادان» را
از هر طرف هم که بخوانی باز «نادان» است...
#محسن_کاویانی
#غزل
@beytolghazal
مردی میان خاک و خون، مشکی پراز خالی
این خواب تکراری دمادم کرده بی تابت
وقتی تمام کربلا را دیدهای بانو
در بوسههای آسمان بر دست مهتابت
وقت زبان واکردن عباس در گوشش
گفتی حسین فاطمه آنجاست میبینی؟
مولا صدایش کن همیشه... (نه –برادر-نه)
آخر کنارش حضرت زهراست میبینی؟
زیبا نشانش دادهای از خود گذشتن را
عشق وادب میبارد از طرز قدم هایش
در کوچهی تاریخ هم پیداست تا آخر
بوده همیشه رَدّ پایش بعد مولایش
گاهی تأمل کن کمی در گردش دستاس
تاحس کنی امداد یک دست خدایی را
عطری شبیه عطر زهرا دارد این خانه
آری تماشا کن حضوری ماورایی را
من شک ندارم روزگاری تازه میفهمی
میآمده در هرقدم او پا به پای تو
تو مادری کردی برای بچّههای او
او مادری کرده برای بچّههای تو
با فاطمه هم نامی و این حکمتی دارد
هرچند از روی ادب ام البنین باشی
در کوفه مسمار و در و دیوار بسیار است
باید برای مرتضی زهراترین باشی
این آسمان بیکران مهتاب میخواهد
باید بسازی پهلوان کربلایت را
روزی تمام کهکشان بوی تو میگیرد
از بس حسینی کردهای عباس هایت را...
#محسن_کاویانی
#چهارپاره
@beytolghazal
بال و پرش میسوزد از جور زمانه
پای علــــی هرکس بماند صـــادقانه
#محسن_کاویانی
#تک_بیتی
#شهادت_امام_صادق
@beytolghazal
خسته از حرّاف های بیغم دور و برم
میکِشم تیغ سکوتم را به جای خنجرم
خسته از شهر نقابم، خسته از شهر ریا
میروم بلکه کمی سالم بماند باورم
چون همین هستم که هستم، کار و بارم سکه نیست
مثل این روی من است ای دوست! روی دیگرم
ساعتی شماطه دارم، ماندهام جُرمم چه بود؟
هر که را بیدار کردم با غضب زد بر سرم
تا تک و تنها شدم، دیدم به حکم زندگی
تک که باشم تا ابد از شاه بودن سرترم
#محسن_کاویانی
#غزل
@beytolghazal