دوش چون مهتاب دستافشان و مست
آمد و در بزم اخترها نشست
آسمان بر دل در شادی گشود
حاجب شب در به روی غصه بست
آبشار نور لطف کهکشان
بند ظلمت را ز پای شب گسست
اختری با سنگی از جنس شهاب
شیشه اندوه نجمی را شکست
مرغ خوشسیر سبکبال خیال
دانه بنهاد و ز قید کدام جست
گوهر اعجاز نظم واژهها
در بلور شعر نابم نقش بست
#محمدحسین_کوچکی
#غزل
@beytolghazal