من آمده ام فاتح دنیای تو باشم
تا گام نخستین به بلندای تو باشم
تو قله ی برفی و نفس گیر تر از مرگ
می خواهم از این دامنه هم پای تو باشم
با من؛ که تو آغوش اگر واکنی امروز
مصلوب شوم بر تو؛ مسیحای تو باشم
با شاعرِ در بند جنون تو گرفتار
می سوزم و می سازم اگر جای تو باشم
خورشیدَمی و عادت هر روزهام این است؛
یک پنجره مبهوت تماشای تو باشم
#مهدی_فرجی
#غزل
@beytolghazal
خوش نشستی در دلم کاشانه میخواهی چکار؟
در دل من قصر داری خانه میخواهی چکار؟
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ابری خبر کن قاصد باران، پرستو جان!
عطری بیفشان بر حیاطِ خانه، شب بو جان!
من میهمان دارم مبادا خاک برخیزد
حالا که وقت آبروداری ست جارو جان!
اینقدر بیتابی نکن پیراهنِ نازم!
هی روی پیشانی نیا با شیطنت، مو جان!
وقتی تو میآیی در و دیوار می رقصند
انگار چیزی خورده باشد خانه بانو جان
عاشق شدن را داشتم از یاد میبردم
این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان
در چشمهایت شیشهی عمرِ مرا داری
وقتی که میبندیش دیگر مُرده ام...کو جان؟
کو جان که برخیزم؟ تو این سهراب را کشتی
گیرم که روزی بازگردی نوشدارو جان!
#مهدی_فرجی
#غزل
@beytolghazal
باید کمک کنی، کمرم را شکستهاند
بالم نمیدهند ، پرم را شکستهاند
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پلهای امنِ پشت سرم را شکستهاند
هم ریشههای پیر مرا خشک کردهاند
هم شاخههای تازهترم را شکستهاند
حتی مرا نشان خودم هم نمیدهند
آئینههای دور و برم را شکستهاند
گلهای قاصدک خبرم را نمیبرند
پای همیشهی سفرم را شکستهاند
حالا تو نیستی و دهانهای هرزه گو
با سنگِ حرفِ مُفت، سرم را شکستهاند
#مهدی_فرجی
#غزل
@beytolghazal
اين ماه، عادتم شده در وا نمیكنم
از پشت شيشه، برف تماشا نمیكنم
از ترس خشک بودنشان پشت پنجره
يک لحظه هم نگاه به گلها نمیكنم
اين روزها از آينهها طفره میروم
با حرفهای راست مدارا نمیكنم
بيرون از اين اتاق مكرّر نرفتهام
پرواز از اين قفس به تماشا نمیكنم
در كفشهام شوق خطر خاک میخورد
پای سفر ندارم اگر پا نمیكنم
چندیست نامههام بدون نشانیاند
حتی خودم خودم را پيدا نمیكنم
اين ماه، باورم شده در خانه نيستم
گيرم كه زنگ هم بزنی، وا نمیكنم
#مهدي_فرجی
#غزل
@beytolghazal
من به تنهایی این پیله قناعت دارم
هرچه کرم است که پروانه نباید بشود...
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
دو ريل در دو مسير مخالفيم و بههم
نمیرسيم بجز لحظهی عبور از هم
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای گفتن از تو در شب ممنوعهام خیال
آغوش تو برای من انگارهای محال
سیب رسیدهای که مرا رانده از بهشت
صدبار بهتر است از افتادههای کال
پرسیدهای چه میکنی و کیستی؟ مپرس!
ای آخرین جواب من از اولین سؤال
با دیگران قیاس حلال و حرام کن
حرف حرام میشکند حرمت حلال
از استکان لب زدهات میخورم،تو را
میبوسم از دریچهٔ ممکنترین مجال
انگشت میکشی به گریبان و شامهام
دنبال عطر توست فراسوی این جدال
تو وقت دیدن عطشم کور، کور، کور
من پای گفتن هوسم لال، لال، لال
آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی
درهای لحظه را بگشاییم رو به حال
#مهدی_فرجی
#غزل
@beytolghazal
اين و آن هيچ مهم نيست چه فكری بكنند
غم نداريم، بزرگ است خدای خودمان!
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal