eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر، نامه‌رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست گو بهار دل و جان باش و خزان باش ارنه ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست این همه قصه‌ی فردوس و تمنای بهشت گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست نقش ما گو ننگارند به دیباچه‌ی عقل هر کجا نامه‌ی عشق است نشان من و توست سایه ز آتشکده‌ی ماست فروغ مه و مهر وه ازین آتش روشن که به جان من و توست @beytolghazal
سکوت میکنم و حرف می‌زنم با تو در این مباحثه دیوانه‌تر منم یا تو؟ من و تو پس زده‌ی روزگار امروزیم تو عشق بی سرو پایی و من سراپا تو شبیه بوته‌ی خاری اسیر صحرا من شبیه قایق دوری غریق دریا تو چقدر حادثه با خود کشانده‌ای تا من چقدر آینه در خود شکسته‌ام تا تو به چشم من که اگر زنده‌ام بخاطر توست تمام اهل جهان مرده اند الا تو @beytolghazal
این عمر سبُک‌ سایه‌ی ما بسته به آهی‌ست دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت @beytolghazal
ما قصه‌ی دل جز به بر یار نبردیم وز یار شکایت سوی اغیار نبردیم معلوم نشد صدق دل و سر محبت تا این سر سودازده بر دار نبردیم ما را چه غم سود و زیان است که هرگز سودای تو را برسر بازار نبردیم با حسن فروشان بهل این گرمی بازار ما یوسف خود را به خریدار نبردیم ای دوست که آن صبح دل افروز خوشت باد یاد آر که ما جان ز شب تار نبردیم سرسبزی آن خرمن گل باد اگر چند از باغ تو جز سرزنش خار نبردیم بی‌رنگی‌ام از چشم تو انداخت اگر نه کی خون دلی بود که در کار نبردیم تا روشنی چشم و دل سایه از آن روست از آینه‌ای منت دیدار نبردیم @beytolghazal
باز آی دلبرا که دلم بی‌قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست جز باده‌ای که در قدح غمگسار توست ساقی به دست باش که این مست می پرست چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست هر سوی موج فتنه گرفته‌ست و زین میان آسایشی که هست مرا در کنار توست سیری مباد سوخته‌ی تشنه کام را تا جرعه نوش چشمه‌ی شیرین گوار توست بی‌چاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست ای سایه صبر کن که برآید به کام دل آن آرزو که در دل امیدوار توست @beytolghazal