eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
در کوششِ گریختن از دست خویشتن چون برگ بی مزارم و چون باد بی وطن پیروزِ رزمِ رستم و سهراب، هر که هست غیر از شکست نیست در این جنگ تن به تن خاموش از آن شدم که به جایی نمی‌رسد فریادهای جنگلِ در حال سوختن چون کودکی که بر لب ساحل دویده است پیداست رد پای تو بر شعرهای من بر دشتِ لاله برف نشسته ست و دور نیست، روزی که سر دوباره برآریم از کفن... @beytolghazal
به دنیایی که مردانش عصا از کور می‌دزدند من از خوش‌باوری آنجا محبت جستجو کردم @beytolghazal
بگذار که در عشق بفرساید دل یک لحظه ز محنتش نَیاساید دل گر مهر نوَرزد چه کند جان در تن؟ گر عشق نباشد، به چه کار آید دل؟ @beytolghazal
لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم را در دل ابر ، نگهداری باران سخت است! @beytolghazal
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد من همانم که پسندید و پسندیده نشد یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم: غنچه ای بود که گل کرد ولی چیده نشد من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی چه بسا طعنه زدن‌های تو بخشیده نشد ای که مهرت نرسیده ست به من، باور کن هیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعى کردم که بفهمانم و فهمیده نشد @beytolghazal
خوابیم، حقیقت به خدا نیست به جز این ما غائب و او منتظر آمدن ماست... @beytolghazal
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام یازده بار جهان گوشه‌ی زندان کم نیست کنجِ زندان بلا گریه‌ی باران کم نیست سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده، از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست زخم دندانِ تو و جام پر از خون‌آبه ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست بوسه‌ی جام به لب‌های تو یعنی این بار، خِیزران نیست، ولی روضه‌ی دندان کم نیست @beytolghazal
می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد @beytolghazal
رفتن ما اتفاق ناگوار کوچکی ست بازمی گردیم روزی، روزگار کوچکی ست می گذاری گاه دور از تو جهان را حس کنم لطف یا قهر است این؟! دورم حصار کوچکی ست با مرور دوستی هایم به من اثبات شد هر که جز تو دوستم شد، دوستدار کوچکی ست در تو من دنبال چیزی ماورای شهرتم شاعرت بودن برایم افتخار کوچکی ست من برای عشق می میرم، برای شعر نه! دفتر شاعر برای او مزار کوچکی ست... چون "عطارد" گرد تو بیش از همه چرخیده ام سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی ست بارها از پیش رویت رد شدم صیاد پیر می پسندیدی نمی گفتی شکار کوچکی ست بعد ساعت‌ها نگاه و ذوق و‌ ترس و شرم و شک انتظار یک تبسم، انتظار کوچکی ست با دعا شاید به دست آوردمت؛ چون با دعا دستکاری کردن تقدیر کار کوچکی ست @beytolghazal
بی تو باران بزند خیس‌ترین رهگذرم تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم @beytolghazal
متناسب‌اند و موزون، حرکات دلفریبت متوجه است با ما سخنان بی حسیبت چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری مگر آدمی نباشد که برنجد از عَتیبت اگرم تو خصم باشی نروم زِ پیش تیرت و گَرم تو سیل باشی نگریزم از نَشیبت به قیاس درنگُنجی و به وصف درنیایی متحیرم در اوصافِ جمال و روی و زیبَت اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز عشقت به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت تو درخت خوب منظر همه میوه‌ای ولیکن چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی که چه شب گذشت بر منتظرانِ ناشکیبت تو خود ای شبِ‌جدایی چه‌ شبی بدین درازی بگذر که جانِ سعدی بگداخت از نهیبت @beytolghazal
گر که منظور تو زیبایی ماست هر طرف چهره‌ی زیبایی هست پا به هرجا که نَهی برگ گلی‌ست همه جا شاخه‌ی رعنایی هست... @beytolghazal
به جز بنای محبت که دائم آباد است خراب می‌کند ایّام هر بنایی را... @beytolghazal
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد من سال هاست هیچ نمی آورم به یاد بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد من داستان آن گل سرخم که عاقبت دلسوزی نسیم سرش را به باد داد گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد @beytolghazal
از شروعِ اين جهان، مرد از پى زن می‌دويد از پى مردان دويدن را زليخا باب كرد... @beytolghazal
ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزلهای فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد @beytolghazal
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می شد دلیل ها همه با عشق مستند می شد تو آمدی پر و بالی دهی به دلهامان به پای درس تو هفت آسمان رصد می شد @beytolghazal
تو مرا ياد کنی یا نکنى باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست؛ اما... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست... @beytolghazal
ز هُشیاران عالم هرکه را دیدم، غمی دارد دلا دیوانه شو! دیوانگی هم عالمی دارد @beytolghazal
خویش را گم کرده‌ام بعد از تو در آوار خویش رحم کن! می‌ترسم از تنهایی بسیار خویش شمعِ جانم را مسوزان بیش از این، دیگر مگو اشک می‌ریزد برای گرمی بازار خویش آنچنان سرگرم رویای تو هستم، بارها دیده‌ام خواب تو را با دیده‌ی بیدار خویش صورتی دارم که پنهان در نقاب کهنه‌ای‌ست خیره در آیینه‌ام با حسرت دیدار خویش باشد ای خورشیدِ پنهان! در حجابِ خویش باش باز هم خو می‌کنم با سایه‌ی دیوار خویش @beytolghazal
صد حقیقت را بکُشتیم از برای یک هوس از پی یک سیب، بشکستیم صدها شاخه را @beytolghazal
با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش که از میخانه، مسجد ساختی روی ماه خویش را در برکه می‌دیدی ولی سهم ماهی‌های عاشق را چه خوش پرداختی ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می‌باختی من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست «عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی @beytolghazal
شهر گنجایش غم های دل ما چو نداشت آفریدند برای دل ما صحرا را... @beytolghazal
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست «بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت «آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست تا آمدم که با تو خداحافظی کنم بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست @beytolghazal
به شرط آبرو یا جان قمار عشق کن با ما که ما جز باختن چیزی نمی‌خواهیم از این بازی @beytolghazal
میکنم سرفه که منظور: کنار تو منم! کرده‌ام جمع حواسم که نلزرد سخنم، "من، شما، چیزه، ببخشید خداحافظتان" ای خدا باز نشد حرف دلم را بزنم! @beytolghazal
اگر به زلف درازِ تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوتَه ماست @beytolghazal
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود مثل یک غنچه که از چیده شدن می‌ترسید خیره بودم به تو و جرئت لبخند نبود هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم کم نشد فاصله، تقصیر تو هر چند نبود آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود @beytolghazal
برسانید به خاک قدم یار مرا که رسانید به جان این دل بیمار مرا وقت نازک‌تر از آن موی میان گردیده است می کنی رحمی اگر بر دل افگار مرا زخمی غیرت خارم، ز چمن بیزارم می‌گزد خنده‌ی گل بیشتر از خار مرا عقده در کار من از غنچه دهان دگرست ناخن گل نگشاید گره از کار مرا شِکوه از کوتهی بخت، گل بی دردی است می رسد نیش ز خارِ سر دیوار مرا گوهر قدر خود و قیمت من می‌شِکنی مَبر ای چرخ فرومایه به بازار مرا به سلم خاکِ مرا پیر مغان خشت زده آستانه که برون می برد از خانه‌ی خَمّار مرا؟ آنقدر صائب از اوضاع جهان دلگیرم، که غم از دل نبرَد خنده‌ی دلدار مرا @beytolghazal
شک ندارم یار من سررشته‌اش موسیقی است بس که با احوال من ساز مخالف میزند @beytolghazal