eitaa logo
هیئت بیت‌النبی (ص)
1.7هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
980 ویدیو
19 فایل
🏴حسینیه بیت النبی (ص) 🚩محفل بسیجیان و رهروان شهدا 🔸قرار هفتگی یکشنبه شب ها 🕗 ساعت ۲۰:۰۰ 🔻ارتباط با ادمین @beytonabi_admin 🔻خادم هیئت @beytonabi_khadem 📱@beytonabi_ir ▫️شماره کارت هیئت: 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۱-۱۱۶۴-۱۸۲۶ 📍قم،خ جوادالائمه،خ طباطبائی، ک۳
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️یکی از مرزبانان بلندگو دستش بود و هی میگفت : عراقی ها مرز و بستن ، جلو نرید ، وایسید تا مرزو باز کنن .
🔻در همین گیر و دار یکی از موکب داران مشهدی زرنگی کرده بود و قرآن به دست روی چهارپایه ای قرآن رو بالای سر جمعیت گرفته بود تا زائران را از زیر آن رد کند... 🔸هم برای ما دعا می‌کرد و هم برای خودش باقیات الصالحات جمع میکرد... آری جلوه های برادری خود را دارد به رخ می کشد...
🔸بعد از ۱۰ دقیقه معطل شدن ، به راه افتادیم تا به گیت های خروجی ایران رسیدیم ، کارمان ۲ دقیقه‌ای حل شد و خروجمان از ایران خورده شد. به هیچ عنوان نمیشد نیرو های نظامی ایرانی که زائرین را به احترام و عزت بدرقه میکردند با نیرو های بی خیال عراقی مقایسه کرد.
🔸به گیت های ورودی عراق رسیدیم صف هایی که پشت گیت بود نشان دهنده کار کند سربازان عراقی بود ، یکی و دو ساعت پشت گیت های ورود عراق معطل شدیم و بعد از کلی صف ایستادن ردمان کردند .
🔻همه خسته بودند در کنار یک ساختمان نیمه ساخت ایستادیم تا همه جمع شویم . 🔸چون سفر خانوادگی بود باید بخوانید مجبور بودیم بیشتر صبر کنیم تا همه خانواده ها جمع شوند... 🔸طبق معمول مجردها زودتر کوله خود را زمین گذاشتن و شروع کردن به انتظار کشیدن آمدن متاهل ها و البته به قول مربی مان درک بعضی از برش های عمر فقط در همان جایگاه امکان پذیره
🔸انقدر خسته بودم که سرم را روی ماسه ها گذاشتم و حدود دو سه دقیقه خوابم برد ..
🔸به سوی گاراج(گاراژ) حرکت کردیم! گرد و غبار راه دیدن را سد کرده بود و چشم چشم را نمیدید، 🔸از علم ها چیزی معلوم نبود و من فقط به دنبال اقا میثم میرفتم که جلو تر از ما حرکت میکردند . 🔸به قول معروف : همه چیز به هم ور بود اینطرف. واقعا از این عراقی ها مدیریت در نمیاد...
💢انگار اینجا قیامت بود بعضی خانم ها گم شده بودند 🔸همه به یک سمت میرفتند اما کجا در این بیابان؟!! آخر پیاده روی هایمان به تپه نوردی تبدیل شده بود، یعنی برای رسیدن به اتوبوسی که هماهنگ شده بود کلی راه رفتیم از تپه ها بالا و پایین رفتیم تا بالاخره به اتوبوس ها رسیدیم اما... 🔸پدر بزرگ و مادر بزرگ آقا ازادوار معلوم نبود که کجایند.. ▫️همه نگران بودند و مخصوصا محمد آقای نصاری و نوه های ایشان و الحق که نگرانی هم داشت در این میان! فقط خیالمان راحت بود که زبان عربی را بلد هستند ، همین ! 🔸و بعد از کلی گشتن آن ها را نشسته در کنار چادری دیده بودند که مانده بودند چه کنند و الحمدالله همسفرانمان کامل شدند
🔻سوار اتوبوس شدیم و من دیگر چیزی نفهمیدم . با صدای اقا مهدی از خواب بیدار شدم که می گفت بدویید برید برای نماز الان حرکت میکنه . در موکب امام رضا (ع) نماز خواندیم با اعمال شاقه! یعنی مصیبت دسشویی ها شروع شد...، اینجا اقلب ایرانی بودند و جالب این بود که حدود ۱۰ بار نماز صبح خواندند . بعد از نماز خواندن ، در صف غذا ایستادم خواب بودم و اصلا نمیدانستم که غذا چیست .
▫️تازه بعد از اینکه غذا را گرفتم دیدم سوپی ست که اصلا دوست ندارم ، به یکی دیگر دادم و سوار اتوبوس شدم و خوابیدم تا خود مقصد ...
▫️پایان روز اول! 🚩 ادامه دارد...
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم 🎥 🎙 روایت سفر اربعین ▪️روز اول 🔸کاروان‌اصحاب خراسانی هیئت بیت النبی(ص) ۱۴۴۱ 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم"🚩 🔸 ___ ▪️ @beytonabi_ir
🖋 فرازی از وصیت نامه شهدا 📝 من یقین دارم چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی چیزها را از دست می‌دهد، چشم گناهکار، لایق شهادت نمی شود... 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم" 🔸 ________ ▪️ @beytonabi_ir
☀️صبح روز دوم 🔻با تلاش و هماهنگی های پیش غراولان گروه که یک هفته قبل برای هماهنگی کارها اعزام شده بودند، حوالی ساعت ۸ صبح به بغداد، شهرک الصدر رسیدیم، ابوعلی خانه‌اش و دو خانه دیگر از جمله ابو تحسین را هماهنگ کرده بودند برای کاروان، یک منزل برای خواهران و دو منزل برای برادران....
🔸از دیروز صبح تا الان بیش از ٢٩ ساعت بود که در راه بودیم...