مداحی آنلاین - نزار ضرر کنم تو رو خدا حسین - بنی فاطمه.mp3
7.38M
چی میشه آقا زندگی من
فدای شما باشه
چی میشه سرنوشت من
مثل شهدا باشه
🎙️مداحی شور با نوای سید مجید #بنیفاطمه شب چهارم محرم ۱۴۴۶
#هیئت #مداحی #شهدا
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ داستان تلنگری «ماجرای دو کیلو شکر» توسط حاجحسن #خلج
التماس دعا🤲😭😭
#امام_حسین #ماه_محرم
#هیئت #عزاداری
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما امروز نباختیم، بلکه سالهاست که باختهایم...
✍ دیدن این صحنههای دردناک سالهاست عادی شده است.
#هیئت #نوجوان #فرهنگ_ریشهای
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
📖 قرائت هفتگی #دعای_کمیل به نیابت اهل بیت(علیهمالسلام)،امامراحل،شهدا و اموات مؤمنین ومؤمنات.
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
بیت الشهدا
📖 قرائت هفتگی #دعای_کمیل به نیابت اهل بیت(علیهمالسلام)،امامراحل،شهدا و اموات مؤمنین ومؤمنات. 🇮🇷 |
دعای-کمیل.pdf
344.8K
📖 فایل pdf دعای پرفیض #کمیل
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
✍️ شهیدجعفر حجازی نمونه ی کاملی از اخلاص بود.
او می گفت روزی از پله های دبیرستان ابن سینا همدان که بالا می رفتم لحظه ای تردید مرا فرا گرفت.
نمی دانم به خاطر چه بود. گفتم خدایا اگر می گویند قادری و بدون اذن تو هیچ کاری انجام نمی شود، همین الآن نگذار که از این پله ها بالا بروم. در همان موقع بود که پاهایم بر زمین میخکوب شد و توان کوچکترین حرکتی را در خود ندیدم.
پس از شهادت او بچه ها دفتر خاطراتش را از کوله پشتی اش بیرون آوردند، در آن نوشته بود: «خدایا مرا مثل علی اصغر امام حسین (ع) بپذیر.»
سرانجام در عملیات صاحب الزمان (عج) (اردیبهشت ۱۳۶۵) ترکشی گلویش را برید و دعایش را مستجاب کرد.
منبع: کتاب کرامات شهدا، صفحه:۷۶
🌐 https://beytoshohada.blog.ir/post/1107
#سیره_شهدا
#شهید_جعفر_حجازی
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #هیئت را دُکان نکنید !
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
داستان واقعی و آموزنده عبدالله دیوونه
✍️ اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
😭😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین
*کپی با ذکر صلوات*
این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🙏
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
23.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙️مداحی استودیویی
با نوای کربلایی #حسن_عطایی
🏴 بارِ پرچم کربلا بعد از عقیله
🏴 روی شونه حضرت ام البنینه
شب دوم محرم الحرام۱۴۰۳
هیـئت بهشت عبـاس(ع) قــم
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
✍️ حضرت آیت الله بهاءالدینی(ره):
عرقی که زن زیر چادر می ریزد،
سه جا برای او نور می شود:
۱- درون قبر ۲- در برزخ ۳- در قیامت
#حجاب #چادر #آیتالله_بهاءالدینی
🇮🇷 | معبر سایبری بیت الشهدا
📲 | @beytoshohada_ir
✍️ دل هیچ کس را نرنجانید!
علامه قاضی(ره):دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!
تاتوانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
🔗 دریافت فایل با کیفیت در لینک زیر
https://beytoshohada.blog.ir/post/1039
🌷نثارارواحمطهرعلمایاسلامصلوات
#علامه_قاضی
#در_محضر_علما
#بیت_الشهدا
☫ صفحات معبـر بیتالشـهـدا👇
سایت | ایتا | ویراستی | ویسگون | آپارات