انا لله و انا الیه راجعون .
به اطلاع تمامی عزیزان حسینیه فاطمه الزهراء س میرسانم .با کمال تاسف حاج آقا امیدی مردی باتقوا و با ایمان به رحمت حق پیوست .بنده علی ملکی از طرف خودم و تمامی اهالی حسنیه به برادرم حاج قاسم امیدی عزیز تسلیت عرض مینمایم .از خدای مهربان درخواست میکنم روح بزرگوارش در جوار ملکوتی اش محشور شود انشاءالله .🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
هدایت شده از _
آقایان اصولگری واصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۷رانخواهیددید .
مهاجرت های برنامه ریزی شده و سازمان یافته
هشدار "هارون معترف" روزنامه نگار افغانستانی به ایرانیان!
تجربه تلخ ما را تکرار نکنید!
طالبان چگونه شکل گرفت و بر افغانستان حاکم شد؟
پیامی برای عزیزان و همزبانان ایرانی ام.
در سالهای اخیر، و در زمان حکومت جعلی *کرزای* متعفن ، موجی از رفتنِ جوانان جنوب و جنوب شرق به شمال کشور (افغانستان) آغاز شد.
همه به یاد دارید که ویدیوهای جوانان طالب با ظاهری غیر مسلح به بهانه بیکاری و ناامنی در جنوب، شبکههای اجتماعی را پر کرده بود که جوانان افغان به استانهای شمال میرفتند.
بسیاری از آنها به بهانه کار در پوشش موبایل فروشی و دستفروشیها، قصد سفر به درههای هندوکش و کوهپایههای شمالشرق میکردند.
اتوبوسها روزانه این جوانان را با یک چمدان که چند پیراهن و تنبان داشتند از مسیر سالنگ به شمال انتقال میدادند
انگار گنجی را در شمال گیر آورده اند از منابع طلا جمع شده.
دیری نگذشت که هیاهوی ناامنی در ولایات شمال اوج گرفت. استانها ها یکی پس از دیگری نا امن شد و حتا شماری از استانها ها برقآسا به دست طالبان سقوط کردند.
هر چند نقشه ناامن سازی شمال و سرباز گیری برای طالب ها در زمان کرزی آغاز شد و حنیف اتمر این طرح را به پیشرفتهترین نوع آن، که انتقال تروریستها توسط چرخبالهای وزارت دفاع بود را عملی کرد،
اما انتقال نیروهای پیاده به طور دسته جمعی در سالهای اخیر توسط آن لجن تاریخ، صورت گرفت و نتیجه آن را همه دیدیم که سر و کله ملیشیاهای طالبان از گوشه و کنار شمال برآمد و سقوط شمال از طریق همین نیروها در تبانی با ناقلین همیشه در صحنه انجام یافت.
*عین همان سناریو، این روز ها در کشور شما ایران تکرار میشود.
سیلی از جوانان افغان از ولایات پشتوننشین با همان ظاهر «فرهنگی»، به بهانه کار به ایران میروند و دست به دست هم پارکها و خیابانهای تهران و اصفهان و شیراز و… را اشغال کرده و راهپیمایی و دسته جات دوستی و اتحاد و همراهی تشکیل میدهند.*
(کاملا برنامه ریزی شده و هدایت شده )
پیام من به سران دولت ایران و ملت ایران این است:
ضمن سپاسگزاری از دولت و مردم ایران که همیشه از مهاجران افغانستانی خود در هر شرایط حمایت کردند، جا دادند و مورد لطف قرار دادند، اما این را هم میگویم که مراقب پشت پرده این مهاجرت های خیلی مشکوک و تجربه شده باشند .
متاسفانه دولت ایران آنقدر خود را مشغول قضیه فلسطین و غزه و اسرائیل و آمریکا کرده که به خطر جدی تجربه شده طالب در زمان کرزای توجه ندارد.
این تجربه تلخ تاریخی را به مردم شریف ایران یادآوری میکنم که غفلت نکنید ،
*روزی شما هم توسط نیروی به ظاهر مظلوم، ضربه خواهید خورد و اونوقت دیگر دیر است و کار از کار گذشته است.
مراقب باشید که این مهاجرتها میتواند مشکوک و توسط طالبان سازماندهی شده باشد.
پس ما صلح دوستان و تمدن و آرامش خواهان افغانستان نمیخواهیم سرنوشت یک کشور بدبخت، شکستخورده و جولانگاه ترور و تریاک شده در همسایهگی مان تکرار شود. این درست است که رژیم شما مخالفین و اپوزیسیون سیاسی خود را دارد که خواهان تامین عدالت اجتماعی و برابری جنسیتی هستند، اما مسئله داخلی شما مربوط به خود شماست و مطمینم هیچ ایرانی نمیخواهد تغییر نظام سیاسی از مسیر جنگ و خونریزی و خشونت رقم بخورد.
امیدوارم این پیام را هر ایرانی که خود را مسئول حراست از سرزمین شان میدانند جدی بگیرند. وگرنه مشخص است که «صلاح مملکت خویش خسروان داند».
*ضمنا از هر سه افغانی ک به ایران میروند یک نفر آنها طالب و آموزش نظامی دیده اند.
بهوش باشید...
من آن چه شرط بلاغ است با شما مردم و دولت ایران گفتم، خواه پند گیرید ، خواه ملال!!!
هارون معترف، نویسنده و روزنامه نگار
✍️محمدرضا یوسفی
شبث بن ربعی به هنگامی که اسلام در شبه جزیره عربستان گسترش یافته بود، مسلمان شد. پس از وفات پیامبر و ادعای برخی بر نبوت دروغین، به یکی از آنان پیوست اما به هنگام شکست آنان از مسلمانان، دوباره مسلمان شد.
تاریخ خبری از وی نقل نمی کند تا اینکه در اواخر حکومت عثمان و گستره اعتراضات، او نیز در زمره مخالفان عثمان بود. در دوره امیرالمومنین نیز از فرماندهان سپاه وی بود. سپس جزء خوارج شد اما به هنگام درک قطعی بودن شکست خوارج و گفتگو با حضرت علی، مجدد به حضرت پیوست. پس از جنگ نهروان و اوضاع متفرق کوفیان و حمله معاویه به سرحدات، ااسمی از وی نیست. گفته شده که به همراه اشعث با معاویه نامه نگاری داشت.
در زمان حکومت معاویه، سکوت اختیار کرد اما در زمان خاص به نفع معاویه گام برداشت و علیه حجر گواهی داد و به استناد سخن او، حجر و یارانش به شهادت رسیدند.
پس از درگذشت معاویه، از جمله کسانی بود که امام حسین را دعوت کرد و در نامه نوشت که همه چیز برای حکمرانی شما آماده است. وقتی ورق برگشت و ابن زیاد وارد کوفه شد، در پراکندن مردم از گرد مسلم فعال بود. او از فرماندهان لشکر عمر سعد علیه امام حسین شد اما توجه داشت تا چندان فعال نباشد و تا آنجا که ممکن بود سعی می کرد در دید نباشد. شبث از طرف حاکم کوفه مسندی گرفت و در مقابل مختار ایستاد. با بالا گرفتن کار مختار، در نامه ای خواستار پیوستن به او شد اما مختار نپذیرفت. مدتی بعد به زبیریان پیوست تا در سال 70 از دنیا رفت.
شبث مسلمان شد، کافر شد و دوباره مسلمان شد. با علی بود، با معاویه بود، به امام حسین نامه نوشت، با ابن زیاد بود، تمایل داشت با مختار باشد ولی نشد و در نهایت با زبیریان نیز بود و شاید اگر عمرش کفاف می داد با دیگران نیز همراهی می کرد.
شبث را چگونه می توان فهمید؟. آیا او در دل انسانی حقیقت گرا بود و خوب و بد را می فهمید اما به لحاظ ضعف شخصیتی، اصل برایش قدرت و ثروت بود و دچار تعارض درونی شده و قدرت پرستی و مال دوستی بر وی غالب بود، چنانچه در جریان واقعه عاشورا نیز برای خاموش کردن ندای درونی خود، سعی کرد مانند دیگر فرماندهان لشکر بی رحم نباشد؟ یا او اساسا انسانی بود که به هیچ چیزی جز قدرت و ثروت خود اعتقاد نداشت و با درک موقعیت زمانه و گرفتن رشوه های کلان و گرفتن پست هر کاری را برای صاحبان قدرت، حاضر به انجام بود؟
شبث هر چه بود، درسی ماندگار در تاریخ از خود به جای گذارد. شبث ها نگاهشان به قدرت است، به اینکه چه کسی صاحب آن است. در شرایط چندگانگی و یا دوگانگی قدرت نیز سعی در جلب رضایت همه اطراف دارند. از سویی پس از جنگ صفین با علی هستند و از سوی دیگر با معاویه نامه نگاری دارند. از سویی با حاکم کوفه است و از سویی به مختار نامه می نویسد. سعی می کند همه را داشته باشد.
شبث ها همیشه هستند. آنان حاضر به هزینه کردن برای هیچ گروهی نیستند اما آماده اند تا بر سر سفره ها بنشینند. با همه هستند اما به واقع با هیچ کس نیز نیستند. با همه گروهها با افکار کاملا ناهمگون نیز سازگارند.
https://eitaa.com/beytozahra1380
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
ژانویه سال ۱۹۴۶، به دستور استالین دستهای مخصوص قتل و خرابکاری در خارج از کشور تشکیل و آغاز بهکار نمود. این دسته تحت نظر پلیس مخفی اداره میشد.
📌 اولین رییس گروه، یک قهرمان جنگ به نام پاول آناتولویچ سودوپلاتوف بود.
او یک بار به مسئول استخدام این گروه گفت:
«دنبال افرادی بگرد که نقص عضوی دارند، زشتند و یا عقدهای، و کسانی که شهوت قدرت دارند و هیچوقت نتوانستهاند به آن دست یابند.
چنین افرادی احساس میکنند که با کار کردن در اداره ما، قدرتی به دست آوردهاند و با آن میتوانند عقدههای خود را سرِ افراد دارا، خوشسلیقه و سالمی که اطرافشان قرار دارند، خالی کنند و برای اولین بار در زندگی خود، احساس مهمبودن میکنند. موضوع تأسفآوری است که بعضی از انسانها چنین حالتی دارند ولی ما باید از آنها استفاده کنیم.»
📗: چگونه غیرممکنها ممکن شدند؟
👤: محمد عبدالخالق کاظم
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
یکی از مستخدمین خلیفه هارون الرشید، ماست خورده بود و قدری ماست به ریشش چسبیده بود بهلول از او سئوال کرد:
چه خورده ای؟
مستخدم با تمسخر گفت:
کبوتر خورده ام.
بهلول جواب داد:
قبل از آنکه بگوئی من می دانستم.
مستخدم پرسید:
از کجا می دانستی؟
بهلول گفت:
چون فضله آن بر ریشت پیدا بود.
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
احتکار ارزاق مردم
حکایتی از سیاست نامه
✳️✳️✳️
شنيدم که نانوايان شهر غزنين زماني اعتصاب کردند و براي مدّتي نان ناياب شد و مردم بهزحمت افتادند. مردم نزدِ پادشاه ابراهيم شکايت بردند که نانوايان دست از كار كشيدهاند و در هيچجايي نان گير نميآيد. شاه ابراهيم دستور داد تا همة نانوايان را در قصر جمع کنند. وقتي آنان از گوشهكنار شهر به كاخ آمدند، شاه به ديدنشان رفت و از آنها سؤال کرد: «چرا نانواييها را بستهايد و نان نميپزيد؟»
آنان پاسخ دادند: «ديرزماني است که هر بارِ گندم و آرد كه وارد شهر ميشود، نانوايانِ دربارِ سلطنتي آن را خريده و انبار ميکنند و ميگويند كه اين دستور پادشاه است. بدينترتيب نميگذارند ما آرد بخريم و براي مردم نان بپزيم.»
پادشاه فرمان داد تا رئيس نانوايان سلطنتي را به حضورش بياورند. سپس امر كرد تا او را زير پاي فيلها بياندازند؛ آنگاه جسدش را در شهر بگردانند و مُنادي ندا داد که هرکس مغازة نانوايي خود را باز نکند، مستحق همين رفتار خواهد بود. بعدازظهر همان روز، بر سرِ هر نانوايي، نزديک پنجاه مَن نان مانده بود و خبري از مشتري نبود.
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از اساطیرنامه | مروری بر تاریخ ایران
🔻عهدنامه فینکِنشتاین
✍ناپلئون بناپارت برای حمله به هندوستان راه چاره را عبور از ایران میدید تا بزرگترین ضربه را بر انگلستان وارد کند. از طرفی نیز شکست ایران از روسیه تزاری باعث شده بود ایرانیان به دنبال یک متحد برای مقابله با روسیه باشند. بنابراین مکاتباتی بین دو طرف صورت گرفت و در نهایت پیمانی مابین ایران و فرانسه در کاخ فینکنشتاین به امضا رسید.
طبق این قرارداد ناپلئون افسرانی را برای مدرن سازی ارتش ایران راهی میکرد و تجهیزات نوین نظامی نیز در اختیار آنان قرار میداد. همچنین وی تعهد کرد تا در بازگرداندن گرجستان تلاش کرده و آنرا ملک ایران بداند.
در مقابل نیز ایران متعهد شد بنادر جنوب را در اختیار نیروی دریایی فرانسه قرار دهد. درضمن دولت ایران میبایست به انگلستان اعلان جنگ دهد و تمام اتباعش را اخراج نموده و قبایل افغان را علیه آنان تحریک نماید.
اما دست آخر ناپلئون به تعهداتش عمل نکرد و با بستن "قرارداد تیلسیت" با تزار روس، ایران را تنها گذاشت
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
هدایت شده از اساطیرنامه | مروری بر تاریخ ایران
📸قمه زنی در اواخر دوره قاجار
عکاس:اسون هدین جهانگرد سوئدی
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
💎 ضرب المثل پاشنه آشیل از کجا آمده است؟
آشیل یا اخیلوس فرزند پله پادشاه میرمیدونها مشهورترین قهرمان افسانهای یونان است که نامش با آثار هومر عجین شده است. طبق بعضی روایات مادرش تتیس پس از تولد او با دو انگشت خود قوزک پایش را گرفت و وارونه در شط افسانهای ستیکس فرو برد و بیرون کشید. بدین جهت تمام اعضای بدن آشیل به جز قوزک پایش همه در دست مادر بود رویین گردید.....
سپاهیان یونان که بدون کمک و یاری آشیل قادر نبودند شهر تروا را فتح کنند از اولیس خواستند تا آشیل را به تروا کشاند و موجب وحشت دشمنان گردد. دیری نگذشت که حریف دریافت تیر به هیچ جای آشیل کارگر نیست مگر یک جا، همان قوزک پا یعنی جای دو انگشت مادرش که او را وارونه در آب فرو کرده بود. یکی از تیراندازان مشهور به نام پاریس یا "آپولون" که نقطهی ضعف حریف را پیدا کرده بود تیر زهرآلودی درست بر قوزک پای آشیل زد و کارش را ساخت و این عبارت از آن تاریخ ضربالمثل شد
👳 @mollanasreddin 👳
دیروز خونه یکی از اقوام دعوت شدیم
یه سفره مجلل سبز که با ترمه و پارچه های ابریشمی دیزاین شده بود
اینه و شمعدون با نور لایت سبز (شبیه سفره عقد)
پلو سرو شده بود تو سینی های بزرگ سیلور که روی هر سینی یک کیلو گوشت چرخ کرده و کشمش ریخته بودن
ظرف های آش با تزیین های فوق العاده
ساندویچ هایی که داخل سبد بود با تور مشکی تزیین شده بود
آجیل های بسته بندی شده و حلوا های چند رنگ که با گردو مغز پسته تزیین شده بود
و خیلی چیزای دیگه
آقا ما فهمیدیم این سفره نذری هست
حالا کیا سر سفره نشسته بودن
یه مشت آدم متمول شکم سیر.
هیچ کاری به دادن نذری ندارم، یکی دوست داره نذر فیزیکی بده مثل همین سفره انداختن و پخش غذا.
اما با این مدل توزیع مشکل دارم
چرا باید یه سری آدم دعوت کنی که کمتر از بنز و بی ام سوار نشدن.
پهن کنین همچین سفره نذریای رو اما برید دست چند تا کارگر و کودک کار بگیرید بشینن سر این سفره، یا پک کنین بین این افراد توزیع کنین، یا ببرید تو بیمارستان های دولتی بین همراهان مریض ها توزیع کنین.
چرا یه مشت آدم شکم سیر رو دعوت میکنین؟
https://eitaa.com/beytozahra1380
هدایت شده از مداحیِ ناب🎤🎧
#سلام_آقا 🤚
پرچم گنبد تو عزت ملک عجم است
ای عجب غافل از الطاف سزاوار توایم
#صبحتون_امام_رضایی 🌤
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
به کانال مداحی ناب بپیوندید👇🎤
https://eitaa.com/joinchat/2750021982Cddd29c711b
هدایت شده از مداحیِ ناب🎤🎧
گر عشق مقصد است
خوشا لذت مسیر
به کانال مداحی ناب بپیوندید👇🎤
https://eitaa.com/joinchat/2750021982Cddd29c711b
هدایت شده از مداحیِ ناب🎤🎧
BabolKheyr-Aljannami-.mp3
12.57M
باب الخیر
محمد الجنامی
به کانال مداحی ناب بپیوندید👇🎤
https://eitaa.com/joinchat/2750021982Cddd29c711b
هدایت شده از نوا | مداحی و سخنرانی
یا هلا بیک.mp3
4.5M
السلام علی اهل مشایه
تا بهشت خدا وصله مشایه
بهشت بین الحرمینه
بهشت حرم حسینه
🎤 #مهدی_رسولی
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #امام_حسین
#️⃣ #اربعین
#️⃣ #مشایه
#️⃣ #کربلا
❇️ #جدید
🔸 پیشنهاد دانلود
🆔 @Navaappcom
🌐 navaapp.com
هدایت شده از دکتر مسعود پزشکیان
📸 عکس روز؛ رئیس جمهور پس از اعلام نتایج رای اعتماد به وزرای دولت چهاردهم
رسانه رسمی دکتر مسعود پزشکیان
@drpezeshkian
هدایت شده از دکتر مسعود پزشکیان
وفاق #برای_ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
رسانه رسمی دکتر مسعود پزشکیان
@drpezeshkian
هدایت شده از دکتر مسعود پزشکیان
پیام تقدیر دکتر پزشکیان از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی؛
🔹رأی اعتماد قاطع نمایندگان ملت به وزرای پیشنهادی تکمیلکننده رویکرد دولت در ایجاد وفاق ملی در کشور است/ این سطح از همدلی و همکاری مجلس را پشتوانه ارزشمندی برای ادامه راه دولت در اجرای برنامهها و وعدههای داده شده میدانم
🔹رئیس جمهور در پیامی ضمن تقدیر از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی به خاطر رأی قاطعانه به همه وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم، این سطح از همدلی و همکاری مجلس را پشتوانه ارزشمندی برای ادامه راه دولت در اجرای برنامهها و وعدههای داده شده عنوان کرد.
رسانه رسمی دکتر مسعود پزشکیان
@drpezeshkian
هدایت شده از دکتر مسعود پزشکیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پزشکیان در اولین جلسه کابینه جدید:
در مورد انتخاب معاونان خود بر اساس شاخص عمل کنید؛ در تغییر افراد عجله نکنید و آشناها و هم جناحی استخدام نکنید
رسانه رسمی دکتر مسعود پزشکیان
@drpezeshkian
استادی داریم که همیشه میگوید شماره آدم های اطرافتان را با نامهای زیبا در گوشیتان ذخیره کنید… حتی اگر یک نفر را می شناسید که صفت زشتی دارد باز هم شما کنار اسمش برعکسش را بنویسید. بگذارید چشمانتان به زیبا دیدن عادت کند. او معتقد است تکرار یک زیبایی حتی اگر صادقانه نباشد باور آدم را عوض می کند …
راستش یک روز بدون آنکه متوجه شود به گوشی اش زنگ زدم روی صفحه افتاده بود، شاگرد همیشه خندانم😊 نمیدانید در آن لحظه از آن جمله چقدر لذت بردم و از آن به بعد انگار دلم میخواهد بیشتر بخندم … او راست می گوید گاهی یک جمله زیبا خیلی ساده می تواند باور خودت و دیگران را تغییر دهد …
https://eitaa.com/beytozahra1380
📔داستان ضرب المثل
✍️از اسب فرود آید و بر خر نشیند
در روزگار قدیم خر و اسب وسیله ی رفت و آمد بود .آنها که اسب داشتند آدمهایی بودند که زندگی بهتری داشتند .
با این حال پیش می آمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هردلیل آن چه را که داشت از دست می داد .یا می فروخت.
آن وقت باید به جای اسب سوار شدن سوار خر می شد.
پس هرکسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد می گویند:
از اسب فرود آید و بر خر نشیند
https://eitaa.com/beytozahra1380
وقتی به پارک میروم،
پیرمردهایی میبینم که در سکوت به نقطه ای خیره شدن.
شاید به گذشته فکر میکنند ،
به اون دوستت دارم هایی که نگفتن ،
به دوران سراسر مهربانی در قدیم
و شاید :
به این فکر میکنند که چه زود عمر تمام شد
ولی فراموش کردند زندگی کنند ...
یک روز کنار دریا
پیرزنی برای اولین بار در عمرش کنار دریا میرفت. قبل از اینکه راه بیفتد، همسایهها دورش را گرفتند و گفتند که از بابت همه چیز خیالش جمع باشد و فقط برای آنها یک شیشه آبدریا سوغات بیاورد!
بالاخره پیرزن کنار دریا رسید. آن موقع، اوج مد بود و آب دریا حسابی بالا آمده بود. پیرزن از پیرمرد قایقرانی که همان اطراف بود خواهش کرد که یک بطری آب دریا به او بفروشد!
پیرمرد که چشمهایش گرد شده بود، بروبر به زن نگاه کرد و گفت: «خوب، هر بطری آب دریا 5 سنت!»
پیرزن پنج سنت را به قایقران داد و بطری را پر از آب کرد و خوشحال رفت تا چرخی در شهر بزند. چند ساعت بعد که پیرزن برگشت تا برای آخرین بار با دل سیر به دریا نگاه کند، وقت جزر بود و آب دریا پایین رفته بود.
پیرزن با تعجب فریاد زد: «اوه! خدای من! جناب ماهیگیر شما عجب تجارتی به هم زدهاید؟!»
نویسنده: #آیدن_چمبرز
مترجم: #مینو_همدانی_زاده
”مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد.
وقتی پولها را دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید:
آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی بکنم؟
مرد پاسخ داد:
بله قربان من دیدم
سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقهی مرد گرفت و شلیک کرد.
او مجدداً رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید:
«آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟»
مرد پاسخ داد:
«نه قربان، من ندیدم اما همسرم دید.»“
😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😄
دو شاهزاده در مصر بودند،
یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت.
عاقبته الامر آن یکی علّامه عصر
و این یکی سلطان مصر شد.
پس آن توانگر با چشم حقارت
در فقیه نظر کرد و گفت:
"من به سلطنت رسیدم و تو هم
چنان در مسکِنت بماندي." گفت:
"ای برادر، شکر نعمت حضرت باری
تعالی بر من واجب است که میراث
پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامون.
من آن مورم که در پایَم بمالند
نـه زنبـورم که از دستـم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم
کـه زور مـــــردم آزاری نــدارم ؟
📕#گلستان_سعدی
"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون"
"گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود.
"او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند."
به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛
فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛
سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند.
بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم."
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت.
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد."
به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت.
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟
و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز.
اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور.
و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم."
"حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن."
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد.
"روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.
قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
به گوهر شاد خانم بگویید؛
"اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت؛ منظورت چیست؟!
"مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!"
جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم.
من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم.
اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
و آن جوان شد "اولین پیش نماز" "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛
"آیت اله شیخ محمد صادق همدانی."
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است.
https://eitaa.com/beytozahra1380
هدایت شده از نوا | مداحی و سخنرانی
اول دفتر گریه.mp3
2.92M
اول دفتر گریه نوشته از سر گریه
برای مرهم زخمات رسیده لشکر گریه
با گریه معتکف محرم شدم
مستمع محتشم شدم
دخیل شال و علم شدم
🎤 #ابوذر_بیوکافی
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #امام_حسین
#️⃣ #اربعین
#️⃣ #مشایه
#️⃣ #کربلا
❇️ #جدید
🔸 پیشنهاد دانلود
🆔 @Navaappcom
🌐 navaapp.com
هدایت شده از نوا | مداحی و سخنرانی
عاشق کشون.mp3
6.63M
چه رسمیه رسم زمونه
یکی بره یکی بمونه
جا مونده ها دیوونه میشن
مراسم عاشق کشونه
🎤 #حاج_محمود_کریمی
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #امام_حسین
#️⃣ #اربعین
#️⃣ #مشایه
#️⃣ #کربلا
❇️ #جدید
🔸 پیشنهاد دانلود
🆔 @Navaappcom
🌐 navaapp.com
هدایت شده از نوا | مداحی و سخنرانی
غم کربلا.mp3
6.27M
غم بزرگ زندگیم غم کربلا
بمیرم از فراق تو کمه کربلا
یه کم منو بیشتر ببین یل کربلا
خیلی دوست دارم همین یل کربلا
🎤 #امین_قدیم
🎤 #حسین_خیرالدین
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #امام_حسین
#️⃣ #اربعین
#️⃣ #مشایه
#️⃣ #کربلا
❇️ #جدید
🔸 پیشنهاد دانلود
🆔 @Navaappcom
🌐 navaapp.com
هدایت شده از نوا | مداحی و سخنرانی
کربلا کربلا ما داریم میآییم.mp3
3.05M
چشما دل تنگ
مثل ابر بهاره و
از گریه پره
چشمایی که داره میگرده
به مهدی فاطمه بخوره
🎤 #محمدحسین_پویانفر
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #امام_حسین
#️⃣ #اربعین
#️⃣ #مشایه
#️⃣ #کربلا
🔸 پیشنهاد دانلود
🆔 @Navaappcom
🌐 navaapp.com