📒حکایت طنز / گلستان سعدی
😱 موذن بد صدا
شخصی در مسجدی بانگ میگفت به آدابی که مستمعان را از او نفرت بود، صاحب مسجد مردی بود عادل و نیک سیرت، نمیخواستش که دل آزرده گردد. گفت: ای جوانمرد، این مسجد را موذنانی قدیمی باشد، تو را ۱۰ دینار میدهم تا به جای دیگری بروی. بر این قول اتفاق کردند و برفت.
پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد و گفت: بر من ستم کردی که به ۱۰ دینار از آنجا به در کردی که اینجا که رفتهام ۲۰ دینارم همی دهند تا جای دیگر روم و قبول نمیکنم.
امیر از خنده بیخود گشت و گفت: زنهار تا نستانی که به ۵۰ راضی شوند.
#گلستان
#طنز
🆔 @bibliophil
02.Baqara.062.mp3
1.38M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت شصت و دوم | سوره بقره | إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: 7mint
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
شما جای امام بودی چیکار میکردی؟!
ﻣﺮﺩﻯ ﻧﺼﺮﺍﻧﻰ ﺑﺎ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ (ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺑﻘﺮ (ﮔﺎﻭ) ﻫﺴﺘﻰ!😳
ﺍﻣﺎﻡ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﻣﻦ ﺑﺎﻗﺮ (ﺷﻜﺎﻓﻨﺪﻩ ﻋﻠﻢ) ﻫﺴﺘﻢ.
ﻧﺼﺮﺍﻧﻰ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭘﺴﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺁﺷﭙﺰ (ﻧﺎﻥ ﭘﺰ) ﻫﺴﺘﻰ!
ﺍﻣﺎﻡ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ.
ﻧﺼﺮﺍﻧﻰ: ﺗﻮ ﭘﺴﺮ ﻛﻨﻴﺰ ﺳﻴﺎﻩ ﺑﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻰﺑﺎﺷﻰ!
ﺍﻣﺎﻡ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻰﮔﻮﻳﻰ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰﮔﻮﻳﻰ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ.
ﻣﺮﺩ ﻧﺼﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻯ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﻳﺪ ﺑﻪ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪ.
📒 ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺍﺑﻦ ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺏ، ﺝ 4، ﺹ 207
#باقرالعلوم
🆔 @bibliophil
02.Baqara.063.mp3
1.55M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت شصت و سوم | سوره بقره | وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: 7mint
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
khotbe ghadir part3.mp3
3.21M
🎧 خطبه صوتی غدیر / قسمت سوم
🎙بهروز رضوی
#خطبه_صوتی_غدیر
#حاضرین_به_غائبین_برسانند
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
🔈🔉🔊
🆔 @bibliophil
آمدهام غصهی سالها یتیمی را در آغوشت بگریم! به یاد روزگاری که زمانه به تاخیرم انداخت، تا فقط شرحی از خار چشم و استخوان گلویت را بخوانم!
دیر آمدهام....
📒 بخشی از کتاب پشتپرچمقرمز
🖌 ممنونم از آبجی خوبم که کنار سلطان ملک و ملکوت، حضرت امیرالمؤمنین یادمون بودن!
#نجف
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
🆔 @bibliophil
پیرمرد بود.
تقریبا نود ساله
از اصحاب پیامبر
افتاده بود روی پاهای فرزند خردسال امام سجاد
میبوسید و میگفت:
(جونم فدات؛ پسر پیغمبر)
به آرزویش رسیده بود.
ساااالها قبل
پیامبر به او گفته بود.
آنقدر عمر میکنی که
فرزندی از فرزندان مرا میبینی.
هم شبیه من است.
و هم اسمش محمد است.
و در تورات نیز نامش آمده
بــاقــــــــر
سلام مرا به او برسان.
سالها بود که شهر به شهر
دنبالش میگشت!
حالا خوشحال بود
که بالاخره پیدایش کرده.
#امام_باقر
#جابر_ابن_عبدالله_انصاری
📚 امالی شیخ صدوق
#داستانک
#باقرالعلوم
🆔 @bibliophil
همراه پدرم وارد مجلس هشام شدیم.
هشام روی کرسی نشسته بود و نظامیان
دور تا دورش را گرفته بودند.
شیوخ عرب تیراندازی میکردند.
از پدرم خواسته شد که تیراندازی کند.
فرمود: (مرا معاف کن، پیر شدهام)
هشام قصد تحقیر پدرم را داشت.
کمانی را به پدرم داد.
پدرم ناچار تیری در کمان گذاشت.
تیر در وسط هدف جا گرفت.
سپس تیر دوم را نشانه گرفت.
تیر دوم تیر اول را شکافت و داخل رفت.
پدرم تا چند تیر روی هم زد.
هر تیر وسط قبلی را شکافت و
داخل هم قرار گرفت.
دهان هشام باز ماند و گفت:(من هرگز تصور نمیکردم کسی باشد که این طور تیراندازی کند! آیا فرزند شما جعفر مثل شما تیرانداز است؟)
پدرم فرمود:(ما همه وارث کمالات پیامبراکرم هستیم)
📒وسائلالشیعه/ ج ۴/ ص ۲۳۱
#باقرالعلوم
#داستانک
🆔 @bibliophil