eitaa logo
بغض قلم
634 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
270 ویدیو
31 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 📘 محدثه قاسم‌پور/ نویسنده کتاب‌‌های: _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است. @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
48.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو چی گفتی همشهری که ولادت امام‌حسن خریدنت و شب قدر می‌ری بغل امام حسین 😔
بغض قلم
از ۹۶ که بهار ما با رفتن بابا خزان‌ شد، عیدها حال و حوصله ندارم. ثانیه به ثانیه روزهای بیمارستان جلوی چشمم قطار می‌شود و یک جوری سعی می‌کنم از این فکرها بیایم بیرون، ولی نمی‌شود. توی همین حال و هوا بودم که عکس دختر دوساله شهید را دیدم. اولین شهید مدافع حرم کشور در سال جدید. شهید همشهری ما بود. دیشب داشتم از مهمانی افطار برمی‌گشتم و توی دلم غر می‌زدم که چرا ما انقدر تنهایم. چرا این همه از مزار بابا دوریم. هنوز فکر تنهایی از سرم نگذشته بود که ماشینی از ماشین ما سبقت گرفت و جلو زد. اشک از چشم‌هایم گرفتم و دلم با نوشته پشت شیشه‌ رفت؛ حسبی‌الله لحظه‌ای یاد شهید علی خلیلی افتادم؛ هیچ‌کس پشت آدم نیست. نشد امسال حال بد اول عیدم را سر مزارش ببرم. بهروز بودم امروز که به مراسم شهید بهروز واحدی رسیدم. انگار دستی بیدارم کرد. محدثه مگر حالت خراب نبود؛ پاشو، دل بشور با خون تازه‌ای که توی این شهر چکیده. خودم را رساندم به امام‌زاده‌حسن کرج، جایی که مهمانی از سوریه آمده بود. شب میلاد امام حسن از کشور خواهر امام‌حسن شهادت گرفته بود تا اولین شب قدر توی بغل امام‌حسین باشد.‌ خانمی به چنار بلند امام زاده تکیه داده بود و از دختر دوساله و طفلی که هنوز پایش به زمین ما نرسیده بود به عنوان یادگارهای شهید حرف می‌زد. دختری که باید یک عمر با خاطرات و عکس‌های بابا بهروز زندگی کند.‌ یک عمر به قهرمانی پدری که نیست ببالد، یک عمر داغ یتیمی به دل بماند. جمعیت لحظه به لحظه موج زد. چندم عید بود؟ روزه نبودند؟ امشب شب قدر نداشتند؟ کفش‌های نو و لباس‌های عید پوشیده به بدرقه شهیدی آمده بودند که مهمان خانه جدیدی بود بالای عرش، کنار ربی که به او روزی می‌داد. ساعت‌ها ایستادیم و شهید روی دست‌ها آمد. او بهروز بود که در نوروز، بهترین عاقبت نصیب‌ش شد. از شهید قول گرفتم امشب به پدرم سر بزند. 🆔 @bibliophil
📒*روزنوشت های پیچائیل 🖌 فائضه‌غفارحدادی دهِ یکِ سه* دیروز بعد از ملاقات با امام آنقدر سبک شده بودم که نمی توانستم به زمین نزدیک شوم. گفتند فرشته آماده باش موشک ها باشم. پیچاندم و نرفتم. حتی منِ تازه وارد هم می دانم که ایران هیچ وقت آغاز کننده جنگی نمی شود و با داشتن پیشرفته ترین موشک های دوربرد و نقطه زن هیچ کس هم جرات حمله نظامی به آن را ندارد. چرا الکی خودم را زحمت می دادم؟ ولی ماموریت محافظت از هواپیماها را نتوانستم رد کنم. فرشته توجیه و شفاف سازی پروژه های جدید آمد و برایم توضیحاتی داد که با چشم باز و دقت زیاد کارم را انجام بدهم. گفت ایران دشمن زیاد دارد و هیچ کدام چشم ندارند پیشرفتش را ببینند. برای همین باقلدری تمام کل دنیا را مجبور کرده اند که کسی به ایران، خودِ هواپیما و قطعات داخلی اش و حتی روغن موتورش را نفروشد. ایرانی که صد فرودگاه دارد و شانزده ایرلاین و سیصد و پنجاه هواپیما. (نیم قرن پیش این اعداد بیست فرودگاه و یک ایرلاین و بیست و چهار هواپیما بوده.) ولی ایران هم روش های خودش را دارد. فقط در سال گذشته گویا شصت هواپیما وارد ایران شده و آزمایش های کنترلی اولین هواپیمای مسافربری ساخت ایران هم در حال انجام است. با این نهضت قطعه سازی هم که راه انداخته در همین سال گذشته بیست موتور هواپیما تعمیر کرده و خط تولید روغن موتور هم راه افتاده. بقیه کلاسِ فرشته ی توجیه را پیچاندم و رفتم سر پستم. خیلی حرف می زد! بر خلاف تصورم محافظت از هواپیماها آسان تر از ماشین ها بود. چون مسافرها از لحظه ای که سوار می شدند تن و بدنشان می لرزید و شروع به دعای مخلصانه می کردند و تعداد فرشته های محافظ بیشتر و بیشتر می شدند و یدالله مع الجماعه! در همه دوازده هواپیمایی که همراهی کردم به کابین خلبان هم سر زدم‌. همه کادر پرواز ایرانی بودند. از غرهای مسافرها فهمیدم که مشکلشان بیشتر از اینکه کهنه بودن کابین هواپیماها و تاخیرشان باشد، پیدا نشدن بلیط در عین گرانی شان بوده. نفهمیدم چه می گویند. یعنی هم بلیت گران بوده و هم آنقدر مسافر زیاد بوده که گیر نمی آمده؟ یادِ دادِ مردم از گرانی و شلوغی زیاد بازارها و رستوران ها افتادم. کلا که ایرانی ها زیاد غر می زنند! و هیچ فرشته ای از غرزدن خوشش نمی آید. یک "ما خیلی بدبختیمِ" خاصی هم توی جملات شان هست. ولی کاش می دیدند با هر باری که این حس را در هم تقویت می کنند چقدر از خوشبختی های مقدرشان را نابود می کنند. تا توی یک مهمانی یا تاکسی یا هر صفی به هم می رسند سرنخ غر را یکی شروع می کند و بقیه موظفند زنجیره را ادامه بدهند. انگار که هرکس نتواند غر بعدی را بزند می بازد. و فقط کافی است که آن وسط یکی بگوید: "حالا این طورها هم نیست". بقیه یا غرهای بزرگتری رو می کنند و یا می گویند: "تو نفست از جای گرم در می یاد" یا "نکنه شما رم شستشوی مغزی داده اند؟ نمی بینی چقدر بدبختیم؟" من که توی این ده روز ایرانی ها را داراتر و بی مشکل تر از مردم خیلی از جاهایی که ماموریت رفته بودم یافتم. اما حیف که احساس بدبختی با خود بدبختی فرق می کند و همان دشمنی که دوست ندارد ایرانی ها هواپیما و دارو و تجهیزات داشته باشد، از این که آن ها را دلمرده و بی انگیزه کند خوشحال می شود. کاش ماموریت بعدی ام به زیاد شدن امید ایرانی ها ربط داشته باشد. قول می دهم نپیچانم و بروم. ‌ دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://ble.ir/dimzan 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نخلستان و ماه .mp3
3.83M
🌴درد و دل نخلستان با ماه 🌙 ماه! ماه! چرا با من حرف نمی‌زنی؟! نکند زبانم لال بی‌صاحب شدیم! نگو که دیگر آقا نیمه شب‌ها شانه‌های حیدری‌اش را نمی‌گذارد روی ساقه‌ی پایم! نگو که دیگر صدای قشنگ علی(عليه‌السلام) را نمی‌شنوم! آخر من بزرگ شدم به مدد دست‌های پینه بسته‌ی علی (عليه‌السلام) او خود مرا کاشت!! در این خاک بی‌وفای کوفه! ماه! نمی‌خواهی حرف بزنی! چقدر لاغر و زرد شدی! روی شاخه‌های من بنشین! تا باهم به درد یتیمی گریه کنیم! آخر یتیمی دردی‌ست که درمان ندارد! 📒 کتاب پشت پرچم قرمز/ محدثه قاسم‌پور/ نشر سفیر 🆔 @bibliophil
از ظهر با بچه‌های هئیت آمده‌ایم مسجد کوفه، شب اینجا مراسم است و باید قسمت خواهران را سیاهی بزنیم. همه‌چیز باید مرتب باشد، امشب قرار است آقا روی منبر مسجد کوفه بنشینند و مراسم شب‌قدر با حضور پسر حیدر برگزار می‌شود. مسجد وسیع شده به اندازه‌ی تمام زمین‌، و هر کجا نگاه می‌کنی انگار مسجد کوفه است. اذان مغرب را که می‌دهند، غم عجیبی توی دل همه‌مان خانه می‌کند. دل تو دلمان نیست که آقا پا به مسجد بگذارند. زن‌های فلسطینی‌ طبق طبق زیتون سرخ نذری آورده‌اند و جلوی در با گریه پذیرایی می‌کنند. باور نمی‌کردند روزی آزادی قدس را ببینند. زن‌های عراقی موکب‌زده‌اند و چایی پر از شکر می‌دهند. فرشته‌ها هم چپ و راست در رفت و آمدند از آسمان به زمين فرود آمده‌اند. صدای صلوات توی مسجد می‌پیچد. همه‌جا یکباره عطر گل یاس و نرگس می‌گیرد. آقا شال عزا به گردن دارد و دست روی سر بچه‌هایی که توی حیاط بازی می‌کنند می‌کشد و آرام آرام قدم برمی‌دارد. همه ایستاده‌اند هزاران زن و مرد از همه‌ی دنیا آمده‌اند قرار است امشب آقا پرونده‌های تک به تک مان را نگاه کند و امضا بزند این اولین سالی است که آقا آمده و آنقدر توی این مدت لبخند مهربانی‌اش را دیده‌ام که نگران لحظه باز شدن پرونده‌ام نیستم کاش آقا امشب بگوید رشد خوبی داشتی توی سیر و سلوک کمک‌ت می‌کنم بقیه راه را هم بروی نگران نباش ..... کاش تقدیر امسال ما به ظهور و این خیال شب‌قدر تبدیل شود😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه خط روضه از کتاب الغدیر علامه‌امینی سال‌ها بعد از ماجرای غدیرخم عده‌ای نزد مولا علی اومدند و گفتند؛ یاعلی ما یادمون پیامبر در غدیر دست شما بالا برد ما یادمون پیامبر فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ علامه‌امینی نوشته: امام‌علی از شنیدن اینکه یه عده حدیث پیامبر در غدیر یادشون و انکارش نمی‌کنند، طوری خندان شد که دندان‌های کنار دهان مبارکش نمودار شد😭 بمیرم برا مظلومیت شما امیرالمؤمنین 📒کتاب‌الغدیر علامه‌امینی/ ج اول/ صفحه ۳۴۶ 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 ترس دنیای بی‌علی (عليه‌السلام) در این فیلم موج می‌زند. 🖤 لحظه سرخ شدن، چراغ‌های بین‌الحرمین در سحر نوزدهم زمانی که ارکان هدایت شکسته شد. و چه مهیب است، دنیایی که حیدر ندارد. عليه‌السلام 🆔 @bibliophil
شخصی آمده بود مدینه اموال او را دزد برده بود. وارد مسجد شد امیرالمومنین (علیه السلام) سخنرانی می‌کرد، مرد گفت: وای، بر من ظلم شده است. حضرت فرمود: بیا جلو. مرد جلو رفت. مولا علی فرمود: به اندازه ریگ های بیابان و موی بدن حیوانات به علی بن ابی طالب ظلم شده. 📒کتاب مناقب‌آل‌ابی‌طالب/ ج‌ دوم/ صفحه ۱۱۵ 🆔 @bibliophil
روزهایی بود که بردن نام علی مساوی بود با مرگ با شکنجه با زندان توی سیاه‌چال نمور و تاریک بدون آب و غذا روزهایی بود که نام محبوب ما لعن می‌شد چه خوب شد که نبودیم حتما دق مرگ می‌شدیم از شنیدن اذان‌ بی اشهد ان علی‌ولی الله دق مرگ می‌شدیم وقتی محبوب‌مان را روی منابر لعن می‌کردند... چقدر علوی توی زندان و لای دیوارها نفس آخرش را یاعلی گفت و جان داد تا این نام مقدس به لب‌های ما برسد یاعلی حسین‌بن‌علی حق داشت نام همه‌ی پسرهایش را علی بگذارد یاعلی برای شادی دل فاطمه(سلام‌الله‌علیها) که شنیده بود جواب سلام‌های علی بی‌جواب مانده 😭 یاعلی یاعلی یاعلی تا دم جان دادن یاعلی شیعه فاطمه چه خون دل‌های خورد برای ماندن نام علی (عليه‌السلام)
تحدیر%2F_جزء_نوزدهم_قرآن_کریم_.mp3
4.02M
📖 (تندخوانی)، جزء نوزدهم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil
4_5911314474765124046.mp3
13.38M
📖ترتیل جزء نوزدهم 🎤استاد پرهیزگار 🆔 @bibliophil
🔹️فیلم سینمایی «اخت الرضا» به کارگردانی سید مجتبی طباطبایی، پس از اکران در سینماها، شنبه ۱۱ فروردین‌ماه ساعت ۲۳:۴۵ از شبکه یک سیما پخش می‌شود. 🔹️این اثر که از تولیدات سازمان سینمایی سوره است، سفر بانوی کرامت، حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) از مدینه به قم را روایت می‌کند.
بسته کتاب درباره امام‌علی(عليه‌السلام) 📒کتاب علی از زبان علی 📒کتاب تاریخ امیرالمؤمنین 📒کتاب جاذبه و دافعه امام‌علی شهید مطهری 📒کتاب غدیر استاد صفایی 📒 کتاب علی از دکتر شریعتی 📒 کتاب پس از بیست سال (داستان) 📒 کتاب کوفه 📒 کتاب الغارات 📒 کتاب مخفی (داستان) 📒 کتاب امیرگلها 📒کتاب جانشین پیامبر 📒 کتاب جاودانه تاریخ 📒المراجعات 📒سیره‌نامه‌امیرالمؤمنین 📒سفری که پرماجرا شد(نوجوان) 📒نقش و نگار 📒مسیح اسلام 📒بچه‌ای که نمی‌خواست آدم باشد(داستان کودک) 📒کتاب آسنا و راز کنیسه(داستان نوجوان) 📒در اسارت نفرت(داستان نوجوان) 📒 کتاب حیدر(داستان) و...
ابوبکر: از پیامبر_درود خدا بر او باد_ شنیدم که می‌فرمود: علی جز من بهترین کسی است که آفتاب بر او طلوع و غروب می‌کند. 📒کتاب امیرگلها 🆔 @bibliophil
عمر: از پیامبر_درود خدا بر او باد_ شنیدم که می‌فرمود: اگر مردمان بر عشق به علی‌بن‌ابی‌طالب گرد هم می‌آمدند، آفریدگار آتش(دوزخ) را نمی‌آفرید. (زیرا علاقه به علی آن‌ها را به کارهای نیک وا، و از کارهای زشت باز می‌داشت. 📒کتاب امیرگلها 🆔 @bibliophil
عثمان: از پیامبر_درود خدا بر او باد_ شنیدم که می‌فرمود: نگاه به چهره علی عبادت است. 📒کتاب امیرگلها 🆔 @bibliophil
معاویه: چه دور است چه دور است که بار دیگر شخصیتی چون علی پدید آید. 📒کتاب امیرگلها 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.mp3
4.01M
📖 (تندخوانی)، جزء بیستم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @bibliophil
🇮🇷به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم آری به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران ، نه! 🇮🇷دوازدهم فروردین روز جمهوری اسلامی ایران گرامی باد🇮🇷 🆔 @bibliophil