srt0010011.mp3
2.87M
⁉️ماجرا عروسی حضرت قاسم چیه؟!
🖤 مگه جنگ جای عروسی!؟
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
srt0010102.mp3
1.78M
⁉️ماجرای چاه حفر کردن در کربلا چیه؟!
🖤چرا تشنه بودن؟!
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
او که در شش ماهگی باب الحوائج می شود،
گر رسد سن عمو حتما قیامت می کند...🖤
کانون دخترانه امام مهربانی ها برگزار می کند:
🏴مراسم عزاداری حضرت علی اصغر(ع)
_جمعه ۲۲ تیر ماه
⏰ساعت ۱۷ الی ۱۹
📍مکان : ملارد ، خیابان صدوقی،( جنب بوستان شهدای گمنام )، طبقه ی سوم ،
نگارخانه مدیریت فرهنگی اجتماعی و ورزشی شهرداری ملارد
خوشحال میشم ببینمت رفیق🌺
#دهه_محرم🏴
#کانون_فرهنگی_امام_مهربانی_ها✨
@emame_mehrabaniha
#روضههای_یک_جملهای
توی راه هئیت که میرفتم داشتم به این فکر میکردم که کربلا دو بابالحوائج داشت. بابالحوائج بودن سقا را درک میکردم ولی از علت بابالحوائج بودن شش ماه خبری نداشتم.
مطالب را میخواندم و به دلم نمینشست، مطلبی که با دل خودت بازی نکند با دل مستمع هم بازی نخواهد کرد.
وارد هیئت شدم و توی همین فکرها بودم که چشمم افتاد به تزئینات پشت سخنران. نگاه مادی ماجرا این بود که برش لیزری گران بود و امشب نوشته شب تاسوعا را زده بودند.
ولی جمله پشت سخنران برایم معنی دیگری داشت. انگار جواب همان سوال توی راهم بود. سخنرانی تمام شد. رسیدیم به روضه عطش. جایی که رباب تشنهتر بود برای دادن فدایی به پای معشوق.
جایی که رباب دلش شکسته بود که همه برای حسین، خرج شدن به جز رباب.
نگاهی به زنان توی خیمه انداخت. از صبح امخلف، ام وهب، بحریه، نجمه، زینب و حتی امالبنین که نیامده فدایی داده. ولی رباب...
علیاصغر توی بغلش بود، شاید.
نگاه کرد به دستهایش،
کاش همقد علمدار بودی علی...
کاش لشگر دشمن را بهم میریختی.
کاش قد میکشیدی
تا در راه معشوقم حسین
فدایت کنم، میوه دل رباب ..
علیاصغر رباب که روی دستهای امامزمانش بالا رفت...
اندازه علمدار لشگر را بهم ریخت...
صدای همهمه بلند شد.
ما برای کشتن طفل ششماه نیامده بودیم؟!
لشگر از هم پاچید،
علیاصغر رباب
سند مظلومیت حسین بود.
عمرسعد معلون بهم ریخت،
فریاد زد: حرمله بزن...
پدر یا پسر؟
آن علمداری که لشگر را بهم ریخته.
تیر سهشعبه را حرمله
برای علمدارها کنار گذاشته بود.
رباب به آرزویش رسید...
علیاصغر (ماهترین علمدار حسین) شده بود.
پس این جمله بین شب ۷ و شب ۹ مشترک بود، همان طور که بابالحوائجی....
روضه انقدر احساسی نبود. مداح هم خواند جمعیت گریه کردند ولی نسوختند.
گاهی وقتها یک خط روضه برای آتش گرفتن قلب انسان کافیست.
مادری تنپوش علیاصغر تن کودکش کرده بود و مداح خواست که بلندش کند تا جمع بچه را ببینند. مادر یک خط گفت که برخلاف تمام روضههای علیاصغر نه صدای گریه بچه داشت و اشک ریز ریز مادر ولی از هر روضهای جمعیت را بیشتر سوزاند: (بچهام خوابه، بلندشم میترسه...)
#یا_علی_اصغر
#یا_باب_الحوائج
#روز_نوشت
🆔 @bibliophil
حرمله خیر نبینی گل من نورس بود
چیدنش تیر نمیخواست نسیمی بس بود
#روضه
🆔 @bibliophil
03.Ale.imran.183.mp3
4.15M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۸۳ | سوره آلعمران | الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىٰ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ ۗ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۲min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
جانم فدای حسین که اسبهای دشمن را هم سیراب کرد اما طفل ششماههاش را برای قطرهای آب...😭
srt0010047.mp3
616.9K
⁉️ماجرای حضرت علیاصغر؟!
🖤چرا امام شیرخوار آوردن به میدان؟!
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
srt0010046.mp3
1.53M
⁉️کودک یک روزه کربلا؟!
🖤 عبدالله رضیع؟!
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
srt0010016.mp3
1.04M
⁉️ماجرای دفن حضرت علیاصغر؟!
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
چه زود داریم میرسیم
به صفحههای آخر داستان😭
ما با شنیدن این داستان عاشق شدیم...
بمیرم برای بچههایی که باید
دل بکنند از داستانی
که خودشون زندگیش کردند.
بچههایی که باید از قهرمانهاشون دل بکنند:
از علیاکبر (عليهالسلام)
از عباس (عليهالسلام)
از حسین (عليهالسلام)
#روضه
🆔 @bibliophil
میخواستم امشب چند شاخه گل رز سرخ بخرم و دست خادمهای هئیت بدهم.
روضه علیاکبر را از جد مادریاش شروع کنم که موذن پیامبر بود و شهید اذان شد، بعد بیایم سراغ مهماننوازی علیاکبر در ۱۴ سالگی. شعر آن شاعر عرب را به فارسی تفسیر کنم که علیاکبر گوشت را خوب میپزد و در ورود هر مهمان گمکرده راهی اول تکهای با دست خودش لقمه میگیرد تا مهمان حس راحتی کند.
از خلق و خوی پیامبر کربلا حرف بزنم که هرکه او را میدید یاد پیامبر میافتاد.
بعد که دلها به عشق علیاکبر شعله کشید از مهمانهایی حرف بزنم که دعوت شدند به پذیرایی تیر و عطش و خون.
از وداع اسماعیلوار علیاکبر با پدر آرام آرام برسم به آنجا که بابا گفت: کمی جلوی چشمهای من قدم بزن، علی!
و تک جملهای روضه بخوانم که کاش در رجز نمیگفتی علی نام داری! علیابنالحسین.
قطرههای اشک که دانه دانه روی صورتها چکید، اشاره کنم که چراغها را خاموش کنند و چراغ سرخ را روشن کنند.
آن وقت از جنگ نمایان علیاکبر بگویم که یادآور حیدر کرار بود... از علفهای هرزی که قطع میشد.
روی اسب که افتاد و اسب راه گمکرد وسط کوچه، روضه را رها کنم و به خادمها اشاره کنم گلهای سرخ را پرپر کنند.
از حال و هوای کوچه باز کردن حرف بزنم و گلهای پر پر هر گوشه هئیت بریزد روی سر گریه کنها و آخرین اوج روضه را بالا بروم که عزادارها اگه شما توانستید گلبرگهای این گلها را به تنهایی از زمین جمع کنید، امام هم نیازی نبود جوانان بنیهاشم را صدا بزند
و دم بگیرم همراه امامحسین.
جوانان بنیهاشم بیاید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
وقتی چراغها روشن شد، مواظب گلبرگهای پرپر روی زمین باشید...
#روز_نوشت
🆔 @bibliophil
03.Ale.imran.184-185.mp3
2.88M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۸۴ و ۱۸۵ | سوره آلعمران | فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۖ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۹min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
آیت الله کوهستانی (ره) میفرمودند:
آن قدر حضرت علی اکبر (علیه السلام) شفاعت میکند که نوبت به امام حسین (علیه السلام) نمیرسد.
🆔 @bibliophil
srt0010092.mp3
4.03M
⁉️چرا اول یاران رفتند بعد بنیهاشم؟!
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
دوست داشتی حسین را دمادم در آغوش بگیری و بوی حسین را با شامه تمامی رگهایت استشمام کنی اما تو بزرگ بودی و حسین بزرگ تر و شرم همیشه مانع میشد.
مگر که بهانهای پیش میآمد. سفری، فراق چند روزه ای، تسلای مصیبتیو...تو همیشه به نگاه اکتفا میکردی و با چشمهایت بر سر و روی حسین بوسه میزدی، وقتی علی اکبر آمد، میوه بهانه چیده شده و همه موانع برچیده شد. حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو میتوانستی تمامی احساسات حسین طلبانهات را نثار او کنی از آن پس هرگاه دلت برای حسین تنگ میشد
بوسه بر گونههای علی اکبر میزدی.
📒کتاب آفتابدرحجاب/ سیدمهدیشجاعی
#محرم_خوانی
#یا_زینب
#یاعلی_اکبر
🆔 @bibliophil
#عبّاس باید هم از مشک محافظت کند،
هم از جان خویش.
حفظ جان برای حفظ آب وَ
حفظ آب برای حفظ جانان.
اگر عبّاس نماند چه کسی آب را به خیمه ها برساند و اگر آب نماند، عبّاس با چه رویی خودش را به خیمه ها برساند؟!
آنچه اکنون در آغوش عبّاس است،
فقط یک مشک آب نیست،
آبروی عبّاس است،حیثیت عبّاس است.
📒کتاب سقای آب و ادب/ سیدمهدیشجاعی/ نشر نیستان
#تاسوعا
#یا_عباس_دخیلک
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
بیش از پنجاه تن از جنگاوران سپاه شام و کوفه مدعی کشتن عباس بودند. به خدا نزدیک بود فتنهای رخ دهد که امیر عمربنسعد بر سرشان فریاد زد که: خاموش باشید. به خدا قسم کشتن صاحب لوای حسین کاری نیست که از ده کس و بیست کس ساخته باشد.
📒 کتاب ماه به روایت آه/ ابوالفضل زورویی نصرآباد/ نشر نیستان
#یا_عباس_دخیلک
#محرم_خوانی
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil