#غم_نامه_مسلم
#داستان_کوچه_های_تاریک_کوفه
آسمان تاریک شب
حتی ستارهای در آسمان چشمک نمیزند،
انگار ستارهها هم از بی وفایی این شهر شرمنده اند.
سکوت،
تنها صدای کوچههای تنهایی مردی غریب...
هوا سرد و تاریک، فضا پر از بی وفایی....
مردم شهر سالهاست که در خواب غفلت ماندهاند...
از همان سالها که شاه جهان با کفش وصلهدار از کوچههای شهر میگذشت ، این مردم در خواب بودهاند.
چاهها اینجا از اشک غربت و مردانگی میجوشد.
و نخلها در تب و تاب حادثهی دیگرست
و مسجد بزرگ کوفه تشنه خون عدالت....
انگار مظلومیت با سرشت این خانواده گره خورده و ارثیه خانوادگی این طائفه است.
و حالا این غربت دامن سفیر امام عشق را گرفته، تنهای تنها....
دریغ از یک مرد ....کجا رفتند ....مردان صبح ....
#چقدر_عجیب_اند_مردمانی_که_مردانگی_صبح_را_به_طلای_شب_می_فروشند....
برگرد پسر فاطمه این مردم امام چه میشناسند....
ای کاش هزار بار از بالای دارالعماره کوفه به کوچه میافتادم و زینب سر بر کجاوه تنهایی نمیکوبید....
امشب جز پشیمانی چیزی ندارم....
کاش نامهی ننوشته بودم ....
کجایید کوفیان ! آن سنگها که برای سر حسین آماده کردهاید ، بیاورید ....
سر مسلم آماده است...
مسلم فدای گلوی اصغر
مسلم فدای یتیمی رقیه
مسلم فدای دل شکسته زینب
مسلم فدای حسین .....
جانم فدای تو حسین برگردد ...فقط برگرد....
🖤 شب اول محرم سال ۹۰، در حرم حضرت معصومه نوشته شد.
#بغض_قلم
🌸 @bibliophil