داستانک واژگونی
هدی قابلمه غذایی را که از خانه آورده بود، مثل جواهری گرانقیمت، در آغوش گرفته بود. بچه ها، سفرهی افطار را روی زیرانداز پهن کردند، کنار بقیه زن و مردهایی که برای افطار، دور تا دور مسجد نشسته بودند.
خورشید که پایین رفت، زن فلسطینی، قابلمهی مقلوبه را روی سینی واژگون کرد.
زنهای دیگر، انگار که منتظر دستور فرمانده خود بودند، قابلمهها را برگرداندند.
نجواهایی از اطراف به گوش میرسید: «به امید سرنگونی اسرائیل.»
سربازهای اسرائیلی به زن چشم دوخته بودند و کاری از دستشان برنمیآمد.
برای برگرداندن قابلمهی غذا، اجازهی تیراندازی نداشتند.
🖋️به قلم: سارا عرفانی
#داستان_کوچک
#داستانک
#روز_قدس
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
*«سجیل»*
مثل سیمرغ، پرواز کرد و در آسمان تهران، به رقص در آمد.
مانند اژدها غرید و بر سر تل آویو آتش بارید.
به قلم: مریم محمدی
#داستانک
#داستان_کوچک
با ما همراه باشید.🇮🇷
https://ble.ir/banooyefarhang_info