eitaa logo
بغض قلم
632 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
269 ویدیو
31 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 📘 محدثه قاسم‌پور/ نویسنده کتاب‌‌های: _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است. @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
چند شبی که توفیق دارم برم هیئت و برای دخترهای نوجوان، داستان بگم. امشب چون شب پسرهای حضرت زینب بود با خودم عهد کرده بودم از شهدای مدافع حرم و شهید حججی بگم. وارد هیئت که شدم دیدم عکس شهید حججی رو بدون اینکه هماهنگ کنیم روی میز کنار آبی که برام گذاشته بودند، قرار دادند. با این وجود از شهید چمران، شهید ابراهیم‌هادی، شهید معماریان، شهید زین‌الدین، شهید نوید صفری، شهید سلیمانی و شهید رئیسی عزیز گفتم و یادم رفت از شهید حججی بگم. به نظرم روزی شما هم بود و داستانی که می‌خواستم از شهید حججی بگم این بود: روزی که برای شناسایی پیکر شهید رفته بودند، انقدر این بدن ریز ریز شده بود که قابل شناسایی نبود. هیچ جای بدن سالم نبود که بشه شناسایی کنند و فقط با آزمایش به نتیجه رسیدند. از داعش شنیده بودند که محسن خیلی آرامش داشته و هرچی شکنجه‌اش کردند خم به ابرو نیاورده. دشمن رو همین آرامش انقدر بهم ریخته بود که موقع شهادت هم علی‌اکبری بود و هم امام‌حسینی... محسن اسیر بدون اسلحه، خون به دل دشمن کرده بود. فقط با آرامش... درست شبیه خود خانم حضرت زینب که هم مادر دو شهید و هم خواهر شش شهید بودند. وقتی ابن‌زیاد از زینب داغ‌دار و اسیر پرسید کربلا خوش گذشت؟ تا تحقیرش کنه، آرامش حضرت زینب بود که ابن‌زیاد رو آتش زد. خانم بی‌تیر و نیزه با آرامش شهر رو بهم ریخت: جز زیبایی ندیده بود... و زینب از کدام دریای آرامش لبریز بود که در بلا هم مانند زمان آسایش، اقیانوس ‌آرام بود؟! بحث این شب‌هامون درباره آسودگی و آرامش 🆔 @bibliophil 🆔 @emame_mehrabaniha