eitaa logo
بغض قلم
619 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
251 ویدیو
30 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 💡فقط تلاش مستمر در مسیر! 📘کتاب‌های محدثه‌قاسم‌پور _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان تاریک شب حتی ستاره‌ای در آسمان چشمک نمی‌زند، انگار ستاره‌ها هم از بی وفایی این شهر شرمنده اند. سکوت، تنها صدای کوچه‌های تنهایی مردی غریب... هوا سرد و تاریک، فضا پر از بی وفایی.... مردم شهر سال‌هاست که در خواب غفلت مانده‌اند... از همان سال‌ها که شاه جهان با کفش وصله‌دار از کوچه‌های شهر می‌گذشت ، این مردم در خواب بوده‌اند. چاه‌ها اینجا از اشک غربت و مردانگی می‌جوشد. و نخل‌ها در تب و تاب حادثه‌ی دیگرست و مسجد بزرگ کوفه تشنه خون عدالت.... انگار مظلومیت با سرشت این خانواده گره خورده و ارثیه خانوادگی این طائفه است. و حالا این غربت دامن سفیر امام عشق را گرفته، تنهای تنها.... دریغ از یک مرد ....کجا رفتند ....مردان صبح .... .... برگرد پسر فاطمه این مردم امام چه می‌شناسند.... ای کاش هزار بار از بالای دارالعماره کوفه به کوچه می‌افتادم و زینب سر بر کجاوه تنهایی نمی‌کوبید.... امشب جز پشیمانی چیزی ندارم.... کاش نامه‌ی ننوشته بودم .... کجایید کوفیان ! آن سنگ‌ها که برای سر حسین آماده کرده‌اید ، بیاورید .... سر مسلم آماده است... مسلم فدای گلوی اصغر مسلم فدای یتیمی رقیه مسلم فدای دل شکسته زینب مسلم فدای حسین ..... جانم فدای تو حسین برگردد ...فقط برگرد.... 🖤 شب اول محرم سال ۹۰، در حرم حضرت معصومه نوشته شد. 🌸 @bibliophil
سلام آقای مهربان کبوترها، حالا که به ایستگاه سلام رسیده ایم و شما به استقبال مان در قطار تهران مشهد آمده اید می خواهم کمی با شما در و دل کنم .... می خواهم از ده سال خاطره "می آیم های" داخل قطار ، از ده سال چشم بر نداشتن از پنجره اتوبوس های راه آهن تا داخل شهر برای دیدن دوباره گنبد...بنویسم... از ده سال لبخند و اشک کنار شما میهان شدن..و چشیدن طعم شیرین میزبانی شما..... از استرس های مسئولین اردو از صدای چرخ چمدان های بچه ها که خبر از آمدن دوباره مان می داد.... از سماورهای حسینیه های مشهد که جوش آورده اند از این همه دوری یا نه از سینی های حسینیه که دلتنگ کاسه سالاد شیرازی و ظرف های ماکارونی ای هستند که با وسواس خاصی روی سفره ها چیده می شد.. یا از در و دیوار غذا خوری که دلتنگ دعای سفره و شعرهای تشکر از خادم تدارکات شده است.... از دیوارهای حسینیه که دل شان برای چسباند برنامه اردو ، برای سبزی کتیبه روی سینه شان لک زده .... راستی دل کوچه های اطراف حرم برای شور و نشاط و شیر موزه خوردن های بچه ها بعد زیارت سحر یخ نبسته ؟ شب های مشهد دل ش برای نجوای شبانه و ذکر آرام رضاجانم ، رضا جانم ، رضاجانم و اذن دخول پشت هاله اشک چشم دختران نوجوان نگرفته... از صحن انقلاب که عطش زائری را به آب سقاخانه سیراب می کنید ، دل تان هوای آب خوردن های نوجوان های را نکرده که آب سقاخانه را برای رزق اشک محرم می نوشیدند... دور قبر شیخ بهایی که قدم می زنید، جای مربی و ارشد ها خالی نیست تا داستان مهربانی شما برای ورود هر گنه کاری به حرم را بازگو کنند ... حجره های صحن انقلاب تان دلشان برای ما تنگ نشده ؟ برای زل زدن هایمان به گنبد.... قطعا این همه دلتنگی برای به راه افتادن دوباره قطار تهران مشهد فقط سهم ما نیست.... شما هر صبح که صحن به صحن و رواق به رواق از دارالولایه ها می گذرید تا دست زائری را بگیرید، چشم تان که به گوشه خالی صحن جامع می افتد یاد ما کرده اید ، که ما این گونه بی قرار شده ایم .... آقا ما برای راه افتادن دوباره قطار تهران مشهدمان فقط روی کمک شما حساب کرده ایم.... دست مان را گرم تر از همیشه بگیر تا طعم شیرین امام رضایی شدن و بودن با شما را در دل تمام دختران جهان بچشانیم.... 🆔 @bibliophil