🌸 #داستان_تحول_دوستی 🌸
سلام
مہدیہ هستم
خوب من از اول توے خانوادهے مذهبے بزرگ شدم.از وقتے بہ سن تڪلیف رسیدم چادر پوشیدم خیلےها مےگفتن اولشہ مےگذره از سرش میوفتہ...نماز مےخوندم اما نہ اول وقت...
گذشت دورهے ابتدایے تموم شد...وارد دبیرستان شدم....چادر و نماز فقط ظاهرے بود محبت بہ اهل بیت و خدا یہ ادعا بود....من ظاهرم مذهبے بود ولے در اصل از درون تخریب مےشدم.خیلے ناخواستہ و تحتتأثیر محیط اطراف....
زمان مےگذشت و من همچنان بر حسنہ هام مےتاختم....با گناهام با فیلم ها و عڪس ها و.....ڪہ مےدیدم...
توے گردابے گیر افتاده بودم و هر بار با هر گناه بیشتر توش فرو مےرفتم...
هر بار توبہ مےڪردم،باز شیطان گولم مےزد و توبہ مےشڪستم...
بہ قولے ڪارام شرطے شده بود...
مدرسہام رو بہ دلایلے عوض ڪردم.تمام دوستاے گذشتہ تنهام گذاشتن...
ولے با دخترے آشنا شدم..ڪہ از لحاظ فڪرے و موقعیتے تقریبا بہ هم شبیہ بودیم...
اون براے من از پسرعمہاے مےگفت ڪہ دوستش داره و حتے چندبارے عڪسش رو بہ من نشون داد....
اون هر بار از جذابیت پسرے محجوب و با حیا بہ نام مهدے مےگفت و من ندیده عاشق تر مےشدم.
اوایل سعے مےڪردم این عشق رو از سرم بندازم..بهش فڪر نڪنم...
تا اینڪہ علایم این عشق در من پدیدار شد.با ڪوچڪترین تلنگرے گریہام مےگرفت...با دیدن عڪسش تپش قلبے بہ سراغم میومد و منو تا مرز جنون مےبرد و ڪلے ماجراے دیگہ....
دیگہ ڪم آوردم...احساس مےڪردم دارم با این عشق بہ دوستم خیانت مےڪنم ....و من براے اولین بار بہ خدایم پناه بردم....
آرامش مطلق و توبہاے ڪہ دیگر نشڪستم....
شب شهادت خانم فاطمہے زهرا بود ڪہ بهش توسل ڪردم و ازشون خواستم اگہ این عشق بہ هر دلیلے اشتباه هست از دلم بیرونش ڪنہ اما نہ انگار عشقم پاڪ بود ڪہ حتے حضرت فاطمہ س هم عشقش رو پایدار ڪرد....
از اون روز بہ بعد همہ چیز رنگ و بوے خدا گرفت....سایہے خدا و اهل بیت رو حس ڪردم و ایمانم واقعے شد....
دیگہ آرامشم رو تنها تو آغوش گرم خدا مےبینم...
"شهــ گمنام ــیـد"
21.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا رو به رو شدم😨😰😓
شیخ جعفر مجتهدی (ره) میفرمودند : در ایام نوجوانی، یک روز که از مدرسه برمی گشتم، در راه پیرزنی را دیدم که مقداری #اسباب و #اثاثیه در دست داشت. وقتی به او نزدیک شدم، از من خواست تا اسباب را به منزل او ببرم... به منزل رسیدیم، در را باز کرده و داخل شد و من نیز داخل شدم... ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا، روبرو شدم نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به.....
http://eitaa.com/joinchat/3955294221C08b3a28b6f
♨️♨️♨️♨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و قسم به لحظه نزدیکی دو قلب؛
از فاصله های دور...😔
#یاایهاالعزیز
بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید👇
"شهــ گمنام ــیـد"
رازچفیه اینجاست👆
روزه گرفتن جرم سنگین تری بود بچه ها غذای ظهر را می گرفتند و در یک پلاستیک می ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میک ردند و افطار می خوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می گرفتند او را شکنجه می دادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب می دادند را بچه ها به عنوان افطار می خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می گذشت
"شهــ گمنام ــیـد"
آفتاب سوزان تابستان، آتش توپ و تانک و گرمای جنوب شرایط سختی را برای رزمندگان در ماه مبارک رمضان رقم میزد، ساعتها آب ننوشی و غذانخوری کار بسیار سختی بود که رزمندگان تحمل میکردند. این روزها که مردم ایران اسلامی در امنیت کامل در ماه خدا روزهدار هستند، این امنیت و آرامش در سایه مجاهدتهای رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به دست آمده است. طی این گزارش به حال و هوای آن روزهای جبههها در ماه مهمانی خدا میپردازیم.
"شهــ گمنام ــیـد"
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دستهایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی
و همین دستهای کوچک چه گرههای بزرگی را باز کردند 🕊️
👤 #کلیپ «ماجرای شنیدنی و جالب زندگی پس از زندگی به واسطه حضرت رقیه» #زندگی_پس_از_زندگی
◽ #حضرت_رقیه
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_همینطوری
◾️من تو موقعیت هستم..😁✌️
🤏پیدا کردن تاکسی که توش بحث سیاسی نباشه، مثل پیدا کردن سوزن تو انبار کاهه...😐
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
🚫معنویت ممنوع🚫
🌿... تو پدافندي شلمچه👈 سه راه شهادت, که همیشه زیر آتیش توپ و خمپاره بود😍 يك هم سنگري داشتیم به نام "آقا فریبرز"😄 كه بالای سرش روی یه مقوا نوشته بود😵 هرگونه نماز با تضرع و خشوع ممنوع😵 نمازهای مستحبی, نافله, غفيله, جعفر طیار و... ممنوع😀دعا همراه با گریه ممنوع😍 خواندن زیارت عاشورا و خصوصا نماز شب در سنگر اکیدا ممنوع 😳 و مقوا را چسبانده بود بالای سرش😇 وراحت و بی خیال می خوابید زیر این نوشته اش....😄
🌿... يك روز با مسئول گردان رفتيم بهشون سر بزنيم،✌رسیدیم و رفتیم داخل سنگرشان 😁فرمانده گردان گفت نماز عصرم را نخوندم و شروع كرد به نمازخوندن🤲
اون هم با چه حال خوبی... 😵 يك دفعه چند تا خمپاره خورد كنار سنگر😬 فریبرز, سریع رو به فرمانده گردان کرد و گفت👈 پدر صلواتي😄دیدی معنویت رفت بالا و خمپاره آمد😇
فریبرز در یک حرکت سریع😟 و غافلگیرانه😵 تا ديد معنويت سنگر زياد شده يه قابلمه برداشت و شروع كردن به خواندن شعرهای فکاهی و خنده دار...😄در كمال تعجب ديدیم خیلی سریع آتش خمپاره ها قطع شد...😰 برگشت رو به فرمانده گردان گفت👈 عزیز دلم, من تمام زحمتم اینجا این است که, داخل این سنگر معنویت شکل نگیرد 😚و شما آمدید داخل سنگر, معنویت ترزیق می کنید😝 حالا ديديد من حق دارم تمام مستحبات را اینحا ممنوع اعلام کرده ام😎
🌿...تا یادم نرفته بگم موقع شروع عملیاتها ودر زیر آتش دشمن همه یکصدا فریاد می زدند👈 "حسین جان, کربلا ولی فریبرز بر خلاف همه می گفت, یا "امام رضا (ع) غریب" میشه یه بار دیگه زیارت مشهد را نصیب ما کنی, وکار بدین جا هم ختم نمی شد😁
👈اگر شدت آتیش دشمن زیاد میشد😞 تمام امامزاده ها را از حضرت معصومه (س) و شاهچراغ و شاه عبدالعظیم و... همه رو یکی یکی ردیف می کردبرای خدا😍
و در مناجات هائی بی نظیر روبه خدا می گفت: شما ما را نجات بده از دست این بعثی ها..🥺 بهت قول میدم هرچی امامزاده تو ایران است, زیارت کنم..😉😅
و بعد عملیات هم به بچه ها می گفت👈 دیدید "شهادت, لیاقت منو نداشت"...😄
📚کتاب گلخندهای آسمانی
ناصرکاوه📚
#با_هم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#شهیدانه
سوریہبودوخیلۍدلتنگشبودم..
بهشگفتم: کاشکاریکنۍکہفقط
یکۍدوروزبرگردۍ..💔
.
باخندهگفت: دارممیامپیشتخانم✋🏽
گفتم: ولـےمندارمجدۍمیگم..😩
.
گفت: منمجدۍگفتم! دارممیام
پیشتخانم!💞حالایاباپاۍخودم
یاروۍدستمردم! :))
.
حرفشدرستبود،
رویدستمردماومد..🥀
.
شهید_حسین_هریری🌱- -
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی📹
زبانت رو حفظ کن...👌❤️
مگه مردم که میرن جهنم،جهنمی میشن
برای چی جهنمی میشن؟؟》
"شهــ گمنام ــیـد"