eitaa logo
علیرضا محمدرضائی
72 دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
0 فایل
همه چیز از زاویه ای دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم دلم سوخت !!! دلم سوخت برای شورای نگهبان هرچه گشت در میان نمایندگان غربگرایان که وصل به پرونده ی فساد مالی نباشد ، غیر از پزشکیان پیدا نکرد . دلم سوخت برای پزشکیان که آمده بود جملاتی از نهج البلاغه را که در جوانی حفظ کرده برای مردم بخواند ولی از شانس بدش خرقه ی ریاست بر تنش کردند. دلم سوخت برای قالیباف که به وسوسه ی تعدادی از نمایندگان و همراهی تعدادی از مداحان ، سابقه درخشان مدیریت و خدمت خویش به تاراج داد . دلم سوخت برای جلیلی که مجبور بود برای تبیین برنامه ها ، در برابر جملات درهم برهم و کوچه بازاری رقیب ، از ادبیات نخبگانی استفاده کند و بیش از 16 میلیون نفر منظورش را متوجه نشوند. دلم سوخت برای شانزده میلیون نفری که به پزشکیان رأی دادند و هنوز جوهر انگشتشان خشک نشده ، تئوریسین غربگرایان گفت : اینها برای ما مثل خمیر بازی بچه ها هستند . دلم سوخت برای آن 50 درصدی که رأی ندادند و هنوز در دوران پیشاانتخاب زندگی می کنند . دلم سوخت برای رئیسی که زمین سوخته تحویل گرفت و آماده کشت تحویل داد تا در آن علف هرز بکارند . دلم سوخت برای رئیسی که میوه ی رساندن رشد منفی به 6 درصد را نچید و رفت . دلم سوخت برای رئیسی که برای مردمی زحمت می کشید که بیش از شانزده میلیون رأی دهندگانش ،حکومت دزدها را بیشتر می پسندند. دلم می سوزد برای پزشکیان که حامیانش از همین الآن برایش نسخه ی استعفا پیچیده اند . دلم می سوزد برای جمهوری اسلامی که آزادترین نوع انتخابات را برگزار می کند و همیشه بدهکار است . دلم می سوزد برای جمهوری اسلامی که باید بزودی پاسخگوی انتخاب نادرست مردم باشد. دلم می سوزد برای جمهوری اسلامی که در آستانه جهش و تمدن سازی نوین اسلامی باز هم باید چوب دمکراسی بخورد . ✍🏻 علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
بسم الله الرحمن الرحیم از دی که گذشت ،هر چه گویی خوش نیست با اینکه رای اول تهران نبود ،با رای بالا رئیس مجلس شد ، چند روز بعد یعنی روز آخرثبت نام، آمد و برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد ، قالیباف را می گویم . به هردلیلی که آمد حضورش غنیمت بود ، در مناظرات شرکت کرد و مثل بقیه ی کاندیداهای جبهه انقلاب مواضع خودش را تشریح کرد و از عملکرد سه ساله رئیس جمهور شهید هم، البته قدری محافظه کارانه دفاع کرد . ظاهراً با توجه به نظرسنجی ها، بعد از دور اول مناظرات نقشش تمام شده به نظر می رسید و می توانست با برگشتن به مجلس اولین نقش پرشکوه را ایفا کند .اما تصمیم به ماندن گرفت . ماندنش شروع شکاف در جبهه انقلاب بود که روز به روز هم بیشتر شد . تحلیل انتخابات مجلس و رأی آقای جلیلی در دور اول انتخابات ریاست جمهوری که نزدیک به 10 میلیون بود ، نشان می دهد که جبهه ی انقلاب مرزهای های جدیدی برای خود تعریف کرده و به شدت به آن پایبند است . ده میلیون نفر، فرهیخته و انقلابیِ واقعی که از اقشار مختلف جامعه ، تحصیلکرده و نکرده ، کارمند و بازاری ، باریش و بی ریش ، هنرمند و روحانی و ... تکلیفشان با خودشان ، نظام و نقششان در تمدن سازی روشن است . نه تنها گول آیه و حدیث های مناظراتی را نمی خورند بلکه حتی در تشخیص اصلح جبهه ی انقلاب هم بسیار قوی عمل می کنند و انطباق نواصوالگرایی و نولیبرالی را می فهمند . وقتی می بینند قالیباف توسط کسی حمایت می شود که خودش در شهرک شهید محلاتی ساکن است اما رأیش را در مسجد لرزاده به صندوق می اندازد نسبت به انقلابی بودن او شک می کنند . با اینکه مثل روز روشن بود اقبال عمومی ندارد مورد حمایت قشر کثیری از مداحان و روحانیونی قرار گرفت که سالها برای مردم از موقعیت نشناسی سلیمان صرد خزاعی می گفتند و اصرار داشتند دست ما را بگیرند و تا ظهور همراهی کنند که خدای ناکرده ره گم نکنیم .جالب تر اینجاست که حتی بعد از مرحله اول هم، آنچنان که باید پای کار جلیلی نیامدند ، انگار هنوز اصرار دارند که به هر شکلی اصولگرایی و انقلابی گری را گره بزنند . لازم است همین جا به آنها توصیه کنم که از فردا عبا و میکروفون را کنار بگذارند و به کشاورزی مشغول شوند .(البته با عذرخواهی از کشاورزان عزیز ) ✍🏻علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14 👈عضو شوید https://eitaa.com/َAbidgoli14 👈 نظرات
33.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مستند را ببینید و در حد امکان منتشر کنید
بسم الله الرحمن الرحیم این روزها در ایران چه خبر است ؟ نقد و بررسیِ آنچه در جریان انتخابات جبهه انقلاب اتفاق افتاد و هنوز هم ترکش هایی از آن مصدوم تولید می کند ؛ بماند برای بعد از مرحله ی دوم انتخابات . جامعه ایران در سال 92 از هر نظر آماده تغییرگفتمان بود و غربگرایان با اینکه به خوبی این موضوع را می دانستند، با اینکه در یک مشارکت خوب ،رأی قابل توجهی کسب کرده بودند ، با اینکه پشتوانه ی سابقه ی هاشمی را داشتند ، تمام شعار تغییرشان در مذاکره با کدخدا خلاصه شد . به نظر می رسید که ترجیح می دهند اهداف را گام به گام دنبال کنند و هرکدام را دستمایه ی رسیدن به بعدی قرار دهند . مذاکراتشان به دلایل متعدد خروجی دندان گیری نداشت . آقای رئیسی سکان را به دست گرفت تا این کشتی طوفان زده را که از سال 68 کیلومترها از مسیر خود منحرف شده بود به مسیر اصلی باز گرداند . مسیر درست را بازخوانی کرد و کشتی را به سمت هدف حرکت داد اما قبل از رسیدن به مقصد، پرواز کرد . اگر این کشتی در مسیر درست حرکت کند، به زودی به مقصد خواهد رسید و تفاوت کاپیتان نقشه خوان و ناشی ، خیلی ها را رسوا خواهد کرد . پس به هر قیمت باید به مسیر انحرافی قبل برگردد . امروز غربگرایان نه آن پشتوانه ی انقلابی (بخوانید قلابی) را دارند ، نه آن پشتوانه ی مردمی را دارند و نه جامعه آمادگی یک انتقال گفتمانی دارد . اما اگر کمی دقت کنیم شعارهای رادیکالی تغییر و تحول بنیادین (بخوانید براندازی) را، هم در بیانیه ها و هم در همایش های انتخاباتیشان به وضوح می شنویم . آیا واقعاً خود را در آستانه ی پیروزی و رسیدن به هدف تغییر بنیادین می بینند ؟ آیا واقعاً به شخصیت بی ثباتی مثل پزشکیان، برای تغییر اعتماد دارند؟ آیا به فرض پیروزی در انتخابات، توان رویارویی با باورهای بخش زیادی از جامعه را دارند ؟ خیر. آنچه در حال رخ دادن است ، تلاش برای بدست آوردن جایگاهی است که بتوان از این مردم به راحتی انتقام گرفت. شک نکنید که با رسیدن به پیروزی چنان زندگی مردم را درهم می پیچند که تا ده ها سال کسی توان سامان بخشیدن به آن را نداشته باشد اگر امروز نگران فردای فرزندانتان هستید ، اگر تصمیم دارید گامی بردارید و اثربخش باشید ، اگر کسی را می شناسید که هنوز خطر را حس نکرده ، اگر احساس می کنید که باید کاری می کردید ، این مطالب را با هر زبانی که قادرید به گوش دیگران برسانید . ✍🏻علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ما رأیمان را به ... می دهیم هرچند که آقای قالیباف در هیچ مقطعی جزء گزینه های انتخابی بنده نبوده اما هم فردی انقلابی است و هم کارنامه ی درخشان و قابل دفاعی دارد و مواضع او هم روشن و هم صریح بوده . اما یک نکته در این ایام بسیار قابل توجه است . آقای قالیباف در مناظرات 96 در مقابل روحانی و جهانگیری موضع گیری شفافی داشت و برای هر بیننده ای مسجل بود که این، دو تفکرِ متفاوت است که در مقابل هم قرار دارد و بعد هم در تصویب قانون سیاست راهبردی، تبدیل به دشمن درجه یک غربگرایان شد. من بر این باورم که رای دهندگان به قالیباف هم او را با همین شخصیت می شناسند . در روزهای گذشته ، اول یک دستورالعمل به ظاهر انقلابی در شبکه های اجتماعی منتشر شد که اگر قالیباف انصراف دهد رأیم را به جلیلی و اگر جلیلی انصراف دهد رأیم را به قالیباف می دهم و در مرحله بعد یک آمار بدون پشتوانه ی جامعه شناختی منتشر شد که اگر قالیباف انصراف دهد بخش زیادی از رأیش به سبد غربگرایان منتقل می شود ولی اگر جلیلی انصراف دهد همه ی رأیش به سبد قالیباف منتقل می شود . مفهوم استنتاجی این دو مقوله این است که آهای مردمی که به جلیلی رأی می دهید ،بترسید ، فقط اگر او به نفع قالیباف انصراف دهد رأیتان در جبهه ی انقلاب باقی می ماند . این اتفاق سه گزینه را به ذهن جامعه متبادر می کند .1 - یا دوستداران ایشان از فرط علاقه ترجیح می دهند از هر شامورتی بازی و روش زشتی برای مقبول جلوه دادن او استفاده کنند . 2 – یا واقعاً قرار است نقشی شبیه ولایتی بازی کند و با غربگرایان زد و بندی دارد 3 – و یا شعور سیاسی جامعه ایران به قدری افول کرده که تفاوت قالیباف و پزشکیان را متوجه نمی شوند . خروجی هر سه حالت به نفع جبهه ی انقلاب نیست . ✍🏻علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
بسم الله الرحمن الرحیم این یک انتخابات آزاد و واقعی نیست !!! روشنفکری، اصطلاحی بود که تقریبا از زمان قاجاریه به لغت نامه ی جامعه شناسی در ایران افزوده شد . روشنفکران بخشی از جامعه بودند که انقلاب ها را در سراسر دنیا به ویژه در غرب دنبال می کردند و معتقد بودند استفاده از نتایج آن می تواند زمینه ساز توسعه و پیشرفت در ایران هم باشد . انطباق جامعه سنتی ایران با جامعه غربی کار آسانی نبود . رخنه این گروه در ارکان سلطنت ، خصوصاً در دوره پهلوی و تشویق و تقویت آنها توسط کشورهای غربی برای نیل به اهداف استعماری ، تقابل سنت گرایی و مدرنیته را بیشتر کرد . با وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، رشته های این گروه و حامیان غربی آنها ، پنبه شد و دوباره باید همه چیز را از نو شروع می کردند . گروهی از آنها کشور را ترک کردند ، گروهی بر خواسته های خود به روش های مختلف پافشاری کردند و به نتیجه ی مقبولی نرسیدند و گروهی هم رنگ عوض کردند و انقلابیِ دوآتشه شدند . جنگ تمام شد ، آبها از آسیاب افتاد ، دوباره به میدان آمدند اما اینبار پشت همه ی شعارهای آرمانی انقلاب ، سنگر گرفتند و همان سنگرها را زدند . خود را ذیل انقلاب تعریف کردند و بخشی از سرمایه اجتماعی را گروگان گرفتند و با ساخت شعارهای هنجارشکن هر روز بر شکاف اجتماعی که تولید خودشان بود ، افزودند . و انتخابات را به عنوان پاشنه آشیل نظام ، سکوی پرش و صعود خود کردند . با شعار گفتگو ، آزادی ، آزادی بیان ، آزادی اجتماعی ، انتخابات آزاد و مثل اینها ، این سرمایه اجتماعی گروگان گرفته را به دنبال خود کشاندند . نتیجه دو انتخابات گذشته نشان داد که بعد از چهار دهه دوقطبی سازی این گروه ، جمهوری اسلامی توانسته بخش زیادی از سرمایه ی اجتماعی خود را حفظ کند و حتی از نظر کیفی ارتقاء دهد و حالا این انتخابات سرنوشت ساز، غربگرایان را در یک تناقض آشکار گرفتار کرده و نمی دانند چگونه آنهمه سیاهیِ خود ساخته را از مقابل چشمان مردم بردارند . آیا دوباره مردم با آن شعارهای هنجارشکن فریب می خورند یا شعار صداقت را از آنان باور می کنند ؟ آیا دوباره شعور سیاسی مردم به سخره گرفته می شود ؟آیا در تشخیص درست و نادرست دوباره به خطا می روند ؟ آیا عمر سیاسی غربگرایان همچنان ادامه پیدا می کند و باز هم به کمک مردم برگرده همین مردم سوار می شوند ؟ نظر بنده حقیر این است که این اتفاق نمی افتد . پیشگویی نمی کنم اما آمار و ارقام نشان می دهد در بدترین شرایط اقتصادی ، ناامیدی مردم ، دوقطبی شدید و تحریم انتخابات ، حدود 40 درصد از واجدین شرایط ، در انتخابات شرکت می کنند و با هوشیاری رأی می دهند و خوب انتخاب می کنند . حالا اگر در بهترین شرایط این درصد به 75 هم برسد ، همه ی سرمایه اجتماعی گروگان گرفته شده غربگرایان بعلاوه آنچه که بتوانند از بقیه واجدین ، با خود همراه کنند ، باز هم به پای ثابت رأی دهندگان معتقد به صندوق و نظام نمی رسد . و این خطری است که به خوبی احساس کرده اند . و برای همین است تمام حیثیت خود را به میدان آورده اند و شمشیرها را از رو بسته اند که ثابت کنند ، اقلیت تمامیت خواه نیستند . ✍🏻علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
برجام : گفتـا یکـی پرمدعـا و پر افـاده حل می کنم من مشکلات سخت و ساده از آب خوردن تا انرژی ، چرخ صنعت حل می شود با کدخدا حین رفاقت بردارم این تحریم های ظالمانه با گفتگوی برد برد و محرمانه هی رفتن و هی گفتگوهای نفسگیر هی تا وین هی تا ژنوهای نمک گیر تا عاقبت زاییده شد نوزاد برجام کی دیده نوزادی به این حد بدسرانجام برجام مفهومی غنی و ناب دارد تفسیر هر خطّش چه پیچ و تاب دارد برجام یعنی گفتگو با گردن کج برجام یعنی روز روشن با ولی لج برجام یعنی حیف و میل مال مردم یعنی ز سوراخی گزند بار چندم برجام یعنی ترکمنچایی دوباره برجام یعنی ما پیاده او سواره یعنی نه تنها چرخ صنعت را نچرخاند چوبی شد و در لای چرخ زندگی ماند برجام یعنی عزت ملی و جدّه برجام یعنی از پی تحقیر خنده برجام یعنی قتل عامی در میانمار یعنی که فرجام نَمِر باشد اسفبار برجام یعنی شیخ زکزاکی و زندان یعنی یمن در آتش یاران شیطان برجام یعنی حصرغزه ، جنگ لبنان یعنی که داعش آمده تا قلب تهران برجام یعنی نردبان انتخابات یعنی دوباره مردم و بازم خرافات هم جای جلاد و شهیدان را عوض کرد هم جای دیوار خیابان را عوض کرد برجام حتی واژه ها را هم عوض کرد خوانندگان بوعطا را هم عوض کرد برجام یعنی وقتی از دشمن ببازی یک قهرمان در جامعه از خود بسازی یعنی برای هر شکستی شاد بودن آماده و چالاک جیغ و داد بودن با اینکه این باغ گلابی بی ثمر بود در رأس هر اخبار سیما این خبر بود تا اینکه با آب دهان مرطوب کردند هم جسم آن هم روح آن معیوب کردند حالا دگر دلواپسی معنی ندارد برجام بدفرجام هم بانی ندارد ما چونکه از اول به آن خوشبین نبودیم همساز این برجام بی تضمین نبودیم ✍🏻علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
بسم الله الرحمن الرحیم ناگفته می ماند ولی معنای انسان تاریخ را وقتی وقاحت می نویسد می گفت : یک جلد از رساله ام را برای استاد می بردم . مسافر دیگری سوار شد و بعد از جاگیر شدن ، شروع کرد از خلق پول و ارتباطش با تورم برایم گفتن و من نگاهی به 450 صفحه ای که در دستم بود انداختم و گفتم : بله حق با شماست . کسی که در دوره 8 ساله ی دولتش هیچ شاخه ای را سالم نگذاشته و خساراتش تا ده ها سال جبران نمی شود و گزارش عملکرد مثبت دولتش یک برگه A5 را پر نمی کند نظریه صادر می کند که : کسی که می‌خواهد مسئولیت اجرائی کشور را به عهده بگیرد، باید حداقل برای ده مسأله راه‌حل روشن داشته باشد و بتواند این راه‌حل را محقق کند . اصلاً هیچ کس را یارای این حجم از وقاحت نیست و این در نوع خود بی نظیر است. البته وقتی به فرهنگ تبدیل می شود ، اعضای آن دولت هم با همین ادبیات تکلم می کنند . مثلاً وزیری به بیمار می گوید : بمال خوب می شود ؛ دیگری می گوید ساخت مسکن وظیفه ی دولت نیست و هنگام ثبت نام برای انتخابات ،ادعا می کند که حداقل یک میلیون مسکن ساخته ؛ دیگری که دلار4200 تومنی اش اقتصاد ایران را نابود کرده ، برای نجات اقتصاد ایران نطق می کند ؛ دیگری فروش نفت را به جنگ اکراین و بایدن گره می زند و از همه وقیح تر کسی که شهادت رئیس جمهور و همراهانش را نتیجه آه و ناله مردم می خواند . واقعا وقتی آب سربالا می رود ، قورباغه نه ، بلکه شغال ها زوزه می کشند . ✍🏻علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
بسم الله الرحمن الرحیم مسابقه ی شیرجه در آبشار نیاگارا مسابقه ای بین بهترین شناگرهای دنیا برگزار می شود . جایزه مسابقه برای کسی است که بهترین شیرجه را در ارتفاع آبشار داشته باشد . اسم تک تک شرکت کنندگان خوانده می شود ولی با دیدن عمق آبشار از پریدن منصرف می شوند . اسم یک شناگر ایرانی خوانده می شود و قبل از اینکه مردم او را کاملا روی سکو ببینند با یک جهش خود را در عمق آب رها می کند و بعد از رسیدن به پایین ترین نقطه به سختی خود را جمع و جور کرده و از آب خارج می شود . ناگهان با هجوم خبرنگارانی مواجه می شود که شیرجه او برایشان غیرمنتظره و عجیب می نماید ؛ از او می پرسند : انگیزه شما برای این حرکت پرمخاطره چه بود ؟ با آرامش می گوید من انگیزه منگیزه نمی دانم، فقط بفهمم چه کسی مرا هُل داد . خیلی از ثبت نام کنندگان برای انتخابات ریاست جمهوری ، افرادی بودند که هم خودشان می دانستند صلاحیتشان احراز نمی شود و هم مردم،ولی فرصت را غنیمت شمردند تا از تریبون رسمی جمهوری اسلامی عقده هاشان را تخلیه کنند و یا از عملکرد رئیس جمهور شهید انتقاد کنند و یا شعارهای کهنه و تاریخ گذشته و به بار ننشسته ی اسلافشان را دو باره تکرار و زنده کنند . نظام این فرصت را به آنها داد . جالب ماجرا اینجاست که یکی از همین ها اتفاقا احراز صلاحیت می شود و ناخواسته و بدون تمرین وارد مسابقه می شود . حالا کسی که به اعتراف خودش نه برنامه دارد و نه مدیریت می داند، باید برای شیرجه آماده شود . داشته ایم کسی را که در محیط های متعددی شنا کرده و فنون را هم تمام و کمال از مربی کهنه کار آموخته و حتی با تشویق و حمایت مربی ، امتیازش از 3 به 50 رسیده ولی هم خودش را خراب کرده ، هم مربیش را و هم تشویق کنندکانش را . حالا این نامزد جدید که به زعم خود شناگر خوبی است ، نمی داند چه کسانی هلش می دهند و از او چه نوع شیرجه ای می خواهند . هنوز عمق آبشار را ندیده ، هنوز داغ است و مثل کسی که زمین خورده وبرای حفظ آبرو ، مسیر را تا خانه سینه خیز می رود ؛ ضد و نقیض می بافد تا خود را سرپا نگه دارد.مثلا می خواهد راه رئیس جمهور شهید را ادامه دهد اما با همراهی ظریف ، آن حجم از استقلال طلبی را با این حجم از وادادگی چگونه مدیریت می کند ، خدا داند . می خواهد راه رئیس جمهور شهید را ادامه دهد ولی می گوید باید با مردم آشتی کنیم ؛ یا شهید جمهور را نشناخته و یا کلمه آشتی را تازه یاد گرفته . بهتر است صبر پیشه کنیم و ببینیم هر دم از این باغ چه بری می رسد . ✍🏻علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
بسم الله الرحمن الرحیم من اگر جای شما بودم رأی نمی دادم با توجه به همسطح نبودن مخاطبان ،سعی من بر این است که تا حد ممکن از بکار بردن الفاظ پیچیده و ایسم های متعارف پرهیز کنم . غربی ها دخالت کلیسا در حکومت را ممنوع کردند وآن را همراه با ده ها نظریه ی ریز و درشت دیگر ،پس ازتئوریزه کردن به قانون تبدیل کردند و دوقطبی دین و دنیا را برای مدتها از جامعه ی غربی حذف کردند واین نظریه ها را همگام با توسعه صنعتی و در راستای توسعه سیاسی فرهنگی ، به عنوان نظریه ای جهانی و با فهرست علوم انسانی به کشورهای دیگر ازجمله ایران هم صادر کردند . اما در جامعه ما برعکس جامعه غربی ، صدها سال اسلام به عنوان یک ایدئولوژی پویا تمام مناسبات فردی و اجتماعی جامعه را متأثر کرده و حتی در خیلی از مواقع بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر حکومت های سلطنتی هم اثرگذار بوده است .(مثل دوران صفوی) نسخه غربی اداره جامعه اولین ناسازگاری خود را در انقلاب مشروطه نشان داد و تقابل مشروطه خواهی و مشروطه مشروعه این ناهماهنگی را عیان کرد . این تقابل ، بروز تفاوت اساسی دو جهان بینی است که تکیه برعلوم انسانی وارداتی بر عمق آن می افزاید. جمهوری اسلامی با پیروزی انقلاب ، مبنای همه ی ارکان نظام را بر دین استوار کرد و این استواری را با ثبت در قانون اساسی نهادینه کرد . بطور معمول انتظار می رود که در ایران هم ، دوقطبی دین و دنیا کم رنگ شود اما اینگونه نیست چرا که اغلب دانش آموختگان ما ، ماحصل همان علوم انسانی وارداتی هستند که ده ها سال است در دانشگاه های ما تدریس می شود و چون یکی از مهم ترین شروط خروج از جهان سومی بودن را در جامعه شناسی سیاسی ،حذف دین از مدیریت جامعه تعریف کرده اند، از نگاه اغلب دانش آموختگان ما ، دین دست و پاگیر سیاست است . اما پافشاری بر این دیدگاه در نظام سیاسی ای که همه چیز بر مبنای ایدئولوژی تعریف می شود ، جز افزایش تنش و دوقطبی بی حاصل ، حاصلی ندارد که خستگی آن هم فقط برای مردم می ماند . نزدیک هرانتخابات، با وعده تامین دنیایی بهتر درسایه ی باز کردن قید وبندهای ایدئولوژیک، از دست و پای پیشرفت و توسعه، من و شما را در جهت تأمین خواسته های خود سوق می دهند ، تا با تکیه به این به اصطلاح ، سرمایه اجتماعی کاذب سهم بیشتری بگیرند و بقای نسل خود را تضمین کنند و این امتیازات بیشتر مصرف درون حزبی دارد و گرهی از مشکلات مردم باز نمی کند.اگر همه چیز بر وفق مراد بود خود را در چارچوب جمهوری اسلامی تعریف می کنند و ما را به مشارکت حداکثری تشویق می کنند و اگر اوضاع امیدوارکننده نبود انتخابات را تحریم می کنند تا ثابت کنند که نظام ، بخش زیادی از سرمایه اجتماعی خود را مدیون آنهاست . حرف من با کسانی است که گاهی به خواست این گروه ها ،با صندوق قهر می کنند و گاهی باز هم به خواست این گروه ها ،آشتی می کنند. آیا هرگز فکر کرده اید که به شما مثل عروسک خیمه شب بازی نگاه می کنند و هرجور می خواهند شما را می رقصانند .آیا وقت آن نشده که از خود بپرسید وقتی رأی ندادیم چه شد که حالا باید رأی بدهیم . آیا هرگز از خود پرسیده اید چرا هر بار بر سر نظارت ها چانه زنی می کنند ؛ مگر خواسته آنها چیست که تأمین نمی شود یا این خواسته چقدر بر نیازهای ما تطابق دارد یا کسی که قرار است تأیید شود چه تخم دوزرده ای خواهد کرد که ارزش بازی با منِ رأی دهنده را دارد . من اگر جای شما بودم در چگونه رأی دادنم تجدید نظر می کردم . ✍🏻 علیرضا محمدرضائی https://eitaa.com/bidgoli14
بسم الله الرحمن الرحیم ققنوس فرهنگی مدتها قبل در یکی از کتابهای نویسنده بزرگ ، اسلامی ندوشن خواندم که آنچه در بهمن 57 با عنوان انقلاب اسلامی اتفاق افتاد بیش از آنکه منشأ سیاسی داشته باشد معطوف به تحولات فرهنگی است . ایشان فرهنگ را در ایران زمین به ققنوسی تشبیه کرده بود که هرزگاهی در میان تلی از هیزم بوسیله جرقه های ناشی از بال زدن خود ، آتش می گیرد ؛ می سوزد و از میان خاکستر آن ققنوسی جدید برمی خیزد . یعنی جنبش ها ، نهضت ها و اتفاقات بزرگ جامعه انسانی در ایران بیشتر متأثر از فرهنگ است . بعد از انقلاب تا فتنه سال ۱۴۰۱حرکت هایی اتفاق افتاد که نمایشی کاملاً فرهنگی داشت و به راحتی قابل انطباق با این نظریه بود ؛ اما همیشه چند نکته ی قابل تأمل ذهن من را به خود مشغول می کرد . یک اینکه ریشه ی این حرکت ها به راحتی قابل تشخیص بود و خیلی زود معلوم می شد که سیاسی است نه فرهنگی . دوم اینکه اگر واقعا ققنوسی در کار است ، چرا ققنوس جدید متولد نمی شود و هربار فقط ققنوس پیر می سوزد . سوم اینکه با توجه به شعارها معلوم می شود که اگر ققنوسی هم زاده شود ؛ ققنوس جوانی نخواهد بود چرا که دهها سال قبل در کشورهای غربی متولد شده و باقدرت از او حفاظت می کنند که مبادا پیر شود. ترورها و حوادث سالهای اولیه پس از انقلاب و جنگ طولانی اجازه نداد که مردم ققنوس جوانشان را برانداز کنند و از دیدنش لذت ببرند ؛ و بعد از آن هم مدعیان تجدد هر روز کلاغی را بزک کردند و به اسم ققنوس جوان به مردم نشان دادند. حادثه ی تلخی که برای رئیس جمهور شهید و همراهانش اتفاق افتاد از این منظر قابل توجه است. شهید رئیسی ، رئیس جمهوری بود که پس از یک دوره ناکارآمدی محض و تلاش برای کاهش مشارکت با تحریم انتخابات ، سکان امور اجرائی کشور را به دست گرفت و بانیان همان وضع موجود ، تمام قدرت رسانه ای خود را به کار گرفتند تا مردم ، این کوتاهی را در دولت جدید جستجو کنند و در صدد برآورده شدن همه انتظاراتشان برآیند و درنتیجه برحجم نارضایتی بیافزایند . هرچند آقای رئیسی این آرزو را ناکام گذاشت ولی در مدت خدمت کوتاه خود آنچنان که باید نتوانست موفقیت های دولت را در سفره ی مردم جاری کند . در چنین شرایطی انتظار این است که وقتی دوره خدمت را نیمه تمام می گذارد موجی از شوق و شعف جامعه را فرا گیرد و همه به دنبال ناجی بگردند . این بار مردم یک ققنوس واقعی را بدرقه کردند و کسانی که سالها در بوق از دست رفتن سرمایه ی اجتماعی می دمیدند انگشت به دهان ماندند و چون نباید قافیه را ببازند چشمان خود را بر روی آن جمعیت بدرقه کننده می بندند و همچنان بیشتر از قبل، از حفظ سرمایه ی اجتماعی دم می زنند . الآن که این مطلب را می نویسم (پنجشنبه 17 خرداد1403) نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را نمی دانم ولی این را مطمئنم که ققنوس سازان بی شرم از هر فرصتی استفاده می کنند تا از این خاکستر مبارک کرکسی بیرون آورند و به جای ققنوس به خورد ملت دهند. ✍🏻 علیرضا محمدرضائی 🇮🇷 https://eitaa.com/bidgoli14