eitaa logo
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
443 دنبال‌کننده
399 عکس
39 ویدیو
0 فایل
-وقت گرفته شده گردن گرفته نمی شود. -یه نیمه جامعه گریز نامفید می‌تونم شماره تونو داشته باشم و می‌تونم نه. -به دنیای بریده های کتاب آگاتای روانی خوش آمدید. (درحال تجزیه از خاطرات) کپی؟ لطفاً بازنشر بدید. #Free_palestine https://daigo.ir/secret/9729120162
مشاهده در ایتا
دانلود
من: 🧎🏻‍♀ : استایل‌ها مانیکا
- کافه موزه‌ی رشت، بیست‌ونهم آذرماه؛
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
کِی می‌شود که آنکه روح و جانش را می‌نویسد، مدت‌ها نوشتن را رها کند؟ پاییز که می‌شود، آدمی که نوشتن ر
در آغاز این پاییزِ سرد، از پاییز خواستم که نارنجی و قرمز زیبایی اش را در سراسرِ رنجِ رگ‌هایم، بخروشاند. و شد، اما این مهرگان، نارنجی و قرمزِ خشم و زرد آزرده رنگ تمام غصه هایش را روی شانه‌های نحیف تر از گذشته ی من خالی کرد و حالا، در آتش سرمای زمستان می‌سوزد و یک سال عزیز را به انتظار دیداری دوباره خواهد نشست. باری گفتم که پاییز را دوست ندارم؛ اما حالا که در ژرف سرمای برگ‌های این خزان دل‌غریب می‌پیمایم، می‌بینم در میان تمامی سرمای سختش، پرتوهای آفتاب پر فروغ، موهای خرمایی‌ام را همراهی کردند و بارکه ی امید، در آینه ی شکسته ی درونم پرسه زد. باشد که این شب پایانی خجسته باد و سرمای زمستان، گرمای وجودمان را شعله ور کند. از آخرین روز پاییز آزرده‌رنگ؛ سی‌اُم‌آذرماههزاروچهارصدوسه آگاتای سابق؛ پی‌نوشت: پاییز عزیز ۱۴۰۳، جدی خوشحالم داری نفسهای واپسینت رو می‌کشی. به امید زمستون بهتر.
- من برات گریه نمی‌کنم، ریملم خیلی گرونه.
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
در آغاز این پاییزِ سرد، از پاییز خواستم که نارنجی و قرمز زیبایی اش را در سراسرِ رنجِ رگ‌هایم، بخروشا
این روزهای سرد دلگیر را که زمستان نامیده‌اند را با اندوهی امیدوار آغاز نموده‌ام. با لبخندی به درازای یک برف زیاد، وَ به پهنای این زمین خاکی. نگاهم را در پس آفتاب سوزان در این سرمای سخت دل‌انگیز به انتظار طلوعی امید دِه و غروبی آرام، نگاه داشته ام. بلکه امیدمان را نا امید نکند و انحنای دیدگانمان از لبخندهای گرمی در واهیِ این زمستان سفیدپوش سبزگون شود. آگاتای‌سابق، دومین روز از این روزهای سرد دلگیر؛
و درنهایت یه دوای درد می‌مونه که از همه چیز بهتره، بغل مامان:).
حس می‌کنم همه چیز رنگ غم گرفته. همه چیز آبیه. آبی، آبی، آبی، تمام وجودم آبی شده، لبخندم آبی شده، امیدوارم وجود اون آدم مثل من آبی نباشه.
من براش لانا بودم اون گلزار دوست داشت✨.
مدیونید فکرکنید فردا امتحان نوبت اول دارم✨. من توی این سه هفته، قراره صد تا فیلم ببینم، صد تا سریالو تموم کنم و سی‌چهل تا تا کتاب بخونم.
- چگونه می‌توان با یک میلیونر ازدواج کرد؟
به جان خودم انقدری که دارن توی ایتا به کریسمس بها می‌دن به نورورز و یلدا ندادن.
بهترین کریسمس‌های تاریخ:
استایل‌هاشون آخه:)).
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
این روزهای سرد دلگیر را که زمستان نامیده‌اند را با اندوهی امیدوار آغاز نموده‌ام. با لبخندی به درازای
تراوشِ بوی این روزهای سرد دلگیر را در خروش رگ‌هایت، حس می‌کنی؟ دلگیر هستند، بله، سخت هستند، آری، پر از غم هستند درست، اما همچنان به روییدن دوباره ی بعد از سرمای جانسوز وجودم و سرمای روح‌انگیز دانه‌های برف باور دارم. در کنار آن، به گرمی شعرهای فروغ، واژگان افسارگسیخته و خاطرات از دست رفته نیز ایمان دارم تا پس این روزهای سرد دلگیر با جرعه ای قهوه مهمان ذهن پر آشوبم شوند. پس منتظر می‌مانم که باران خواهد بارید و امیدها خواهند رویید. آگاتای‌سابق، ششمین روز از این روزهای سرد دلگیر؛
این غروب دل‌غریب نارنجی رنگ، در غربت کنج دل‌تنگی‌هایمان خانه کرده:)