#روز_مادر
خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی، بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرمایی!
📚فرازی از وصیت نامه شهید #حاج_قاسم سلیمانی
@bicimchi1
🔰چه فکر میکردند، چه شد!
🔻رهبر انقلاب: محاسبهی غلط آمریکا در دستگاه محاسباتیشان همین طور ادامه دارد؛ نمونهاش همین مسئلهی تازه باقی ماندن شهادت شهید عزیزمان، شهید سلیمانی است؛ چه فکر میکردند، چه شد! آنها فکر میکردند که با از بین بردن شهید سلیمانی، نهضت و حرکت عظیمی که او نمایندهاش بود، خاموش خواهد شد؛ میبینید که بیشتر شده. ۱۴۰۰/۱۰/۱۹
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#به_وقت_دلتنگی
#۱:۲۰💔
@bicimchi1
برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم، وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم که #شهیدسعید_حمیدیاصیل هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشهای از معبر افتاده است اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل شده بود.
بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای نالهاش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود.
کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه
@bicimchi1
مادرش در آخرین وداع با یک نگاه و تبسم به او گفت:
«برایت هر روز صدقه میاندازم و برایت دعا میکنم که برگردی!»
اما سید حمیدرضا در جواب مادر میگوید:
«من هم از مادرم فاطمه زهرا(س) میخواهم تا شهید شوم...»
#شهید_سیدحمیدرضا_سیاهپوش
#مادران_شهدا
@bicimchi1
علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل مادر به من موجب می شود که من به جای دوسال، سه سال شیر بخورم...
آرام آرام از بغل مادر به چادربسته شده به پشت او منتقل می شوم. بعضی وقت ها از صبح تا ظهر، روی پشت او، داخل چادر بسته شده قرار داشتم و او در تمام این حال، در حال کارکردن بود یا درو میکرد یا بافه جمع میکرد یا خانه را رفتوروب می کرد و یا گله را میدوشید یا غذا و نان می پخت. و من چه آرامشی در پشت او داشتم! همانجا میخوابیدم. به نظرم، مادرم هم از حرارت من آرامش داشت.
📝کتاب "از چیزی نمیترسیدم" زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی صفحه۲۲
روز مادر بر مادر قهرمان ملت ایران، تمام مادران شهدا و مادران عزیز میهن اسلامی مبارک باد .
#روز_مادر
@bicimchi1
تصویری از سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی بر سر مزار مادرشان در روز ولادت #حضرت_فاطمه_زهرا_س و #روز_مادر
@bicimchi1
کشف گور دستهجمعی از شهدای مسجد گوهرشاد در مشهد
🔹امروز برخی از کاربران شبکههای اجتماعی در مشهد از شنیدههایی درباره کشف و دیده شدن بقایایی از گورهای دستهجمعی شهدای واقعه گوهرشاد روایت میکنند. ظاهراً این گور جدید در گودال محله خشتمالهای مشهد کشف شده است. البته اینکه پیکرها مربوط به جنایت گوهرشاد باشد هنوز تأیید نشده اما احتمالش زیاد است.
🔹شاهدان بسیاری از آن سال روایت میکردند که پس از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد مأموران رضاخان پیکرهای شهدا و حتی زخمیها را با کامیون به چند نقطه در مشهد منتقل و بدون انجام غسل و کفن بهصورت جمعی دفن کردند و تخمینها در این زمینه حدود ۴ هزار شهید است.
بازخوانی جنایت گوهرشاد را اینجا بخوانید
@Farsna
@bicimchi1
❣️
این عکس روزی گرفته شد که پسرم، برای اولین بار عازم جبهه بود و من در حال خداحافظی با او بودم. جواد از ته دل می خندید. از دلم گذشت که پدرصلواتی، با این خنده هایش انگار دارد به حجله ی دامادی می رود . بد جوری بد حال و قلباً ناراحت و گرفته بودم اما دلم نمی آمد شادی و خنده های او را با گریه هام خراب کنم.
وقتی اتوبوس حرکت کرد و پسرم لحظه به لحظه از من دور می شد، دیگر توانم را از دست دادم و بغضم ترکید. گریه امانم را برید. جوادم دور می شد و اشک جاری از چشمانم بدرقه اش می کرد.
اولین اعزام جواد 3 ماه طول کشید، یعنی 3 سال، یعنی 30 سال، اما وقتی از جبهه برگشت زمین تا آسمان فرق کرده بود و دیگر از آن جوانکی که من می شناختم ، خبری نبود. پسرم از تمام جهات متحول شده بود. نحوه ی رفتارش با خواهران و برادرانش ، رعایت اخلاقیات و اقامه نمازها، آن هم به وقت آن. حتی نماز شب هم می خواند. از طرفی رفتارش طوری بود که انگار خانه و شهر برایش زندان است. به هر دری زد تا این که بعد از 5 ماه مجدداً به سردشت اعزام شد. این دفعه چندین بار تصمیم گرفتم که نگذارم برود، اما مقابله با اعزام و خواسته ی او هیچ توجیه منطقی نداشت و جوادم رفت که رفت.»
مادر گفت: نرو، بمان!
دلم میخواهد پسرم عصای دستم باشد
گفت: چشم هر چه تو بگویی فقط یك سوال!
میخواهی پسرت عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا؟
مادرش چیزی نگفت
و با اشك بدرقه اش كرد...
#شهید_جواد_رحمانی_نیکونژاد
شهادت: شهریور ۶۲
سردشت- مبارزه با گروهک ضد انقلاب
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات 🌹
@bicimchi1
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #سردار_دلها
◻️اين خاصيت جهادِ خالص است!
هرچه پيشتر ميروي، دورت شلوغتر ميشود!
اما در درون خود، تنهاتر ميشوي!
و ياد ميگيري جز روي پاي خدا، جاي ديگري نايستي...
جز براي لبخند او نَدَوي...
و دست ياري جز بهسوي او دراز نكني!
***
اخلاص در جهاد ... كاتاليزور توحيد است!
و تو را با سرعت بيشتري از كثرت ماده جدا و
به وحدت كلمه ميرساند...
وحدتي به نام الله
✅حاجقاسم در کلام استاد شجاعی.
@bicimchi1
میگفت:
«سعی كنيد سكوت شما
بيشتر از حرف زدنتان باشد
هر حرفی که میخواهيد بزنيد
فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟!
بی دليل حرف نزنيد كه
خيلي از صحبت های ما به گناه و دروغ ختـم می شود»
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری...
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مادر !
ایام ِ ولادت ِ #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
@bicimchi1
🔰#زینب_سلیمانی:
پدرم در وصیت نامه اش در بخش خانوادگی اش برای مادرِ ما 10 صفحه نوشته بود و در هر خطش یکبار از مادر حلالیت گرفته بود!
#حاج_قاسم
@bicimchi1
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست این جا با گدای فاطمه
پیشاپیش
#میلاد_حضرت_زهرا(س)💐
#روز_مادر💝
#بر_همگان_مبارڪباد💐
🌸🍃
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراف قبل از فرار: ما داریم آب میشیم. مثل پیرزنها!!!
صوت لو رفته از مکالمه شاه پهلوی با امینی در پی ترس و نگرانی از تجمع دانشجویان در دانشگاه تهران و اعتراضات خیابانی مردم.
(این مکالمه توسط ساواک ضبط شده)
👤 تونل زمان
@bicimchi1
سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود!
از مواردی که #شهیدصیاد رعایت میکرد حقوق بیتالمال بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس میگرفت و میگفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کردهام. ما در طول این مدت تماسهای شخصی او را یادداشت میکردیم سر ماه جمعبندی میکردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیتالمال واریز میکردیم که رسید همهی این پرداختیها هم موجود است. شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که دهها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز میکرد و میگفت کارهای شخصی را با ماشین شخصیام پیگیری کنید.
📚 از کتاب صیاد دلها ص ۷۰
@bicimchi1
همیشه میگفت :
کار خاصی نیاز نیست بکنیم
کافیه کارهایِ روزمـرهمـونُ
به خاطر خدا انجام بدیم
اگه تو این کار زرنگ باشی
شک نکن شهید بعدی تویی!
#شهیدمحمدابراهیمهمت
@bicimchi1
آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
#شهيدعلیرضاکريمی
📚مسافر کربلا، ص ٣٢،
@bicimchi1
اما چه باید کرد ؟
دنیا بی وفاست!
شهیدان را
مرده میپندارند...
#شهیدآوینی
@bicimchi1
درس نمیخواندیم
به خیال خودمان فکر میکردیم
مبارزه کردن واجبتر است.
• محمد هی مینشست، با ما حرف میزد:
این چه حرفیه افتاده توی دهن شماها ؟
یعنی چی درسخوندن وقتمون رو تلف میکنه؟
[ باید هم درس بخونید، هم مبارزهتون رو بکنید.
آدم بیسواد که به درد انقلاب نمیخوره ]
#شهیددکتررهنمون
@bicimchi1
هر وقت می خوام پولام رو الکی خرج کنم
یاد جمله شهید برونسی میوفتم!
میگفتن خدا از ما درمورد چگونه خرج کردن پول حلالمون سوال میکنه؛
چه به برسه به مال حرام ...!"
#شهید_برونسی
@bicimchi1
🌷داماد من میگوید شبهایی که در خرمشهر مستقر بودیم، یک شب نوبت سیدمحمد بود که دو ساعتی پاس دهد؛ او علیرغم وضع جسمی نامناسب عازم محل نگهبانی شد. در همان حال فردی از بچههای بسیجی با او همکلام میشود از او میپرسد: جهانآرا کیست؟ تو او را میشناسی و سیدمحمد جواب میدهد: پاسداری است مثل تو.
🌷او میگوید: نه جهان آرا ۴۵ روز است که با تعداد کمی نیرو جلوی دشمن را گرفته است و سیدمحمد جواب میدهد: گفتم که او هم یک پاسدار معمولی است. فردای آن روز آن فرد برای گرفتن امضا، با برگه مرخصی خود راهی اتاق فرماندهی میشود و میبیند که او همان پاسدار در حال پاس شب گذشته است.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده #شهیدسیدمحمدجهانآرا
راوی: پدر شهید معزز
@bicimchi1
طرف داشت غیبت میکرد...
بهش گفت : شونه هاتو دیدی؟
گفت : مگه چی شده؟!
گفت : یه کوله باری از گناهان اون بنده خدا روی شونه های توئه...!
#شهید_محمدرضا_دهقان
@bicimchi1
هرکدامازشمایکشهیدرادوستخودبگیرد
وسیرهعملیوسبکزندگیاورابکارببندید
ببینیدچطوررنگوبویشهداءرابهخود
میگیریدوخدابهشماعنایتمیکند.. ❤️🌼
#حاج_قاسم
@bicimchi1
🔅همسر شهید میگوید:
یک روز عصر جمعه، که به خانه برگشتم، دیدم حسن کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب را در دست گرفته است، چشمانش سرخ شده بود. پرسیدم: «گریه کردی؟ » گفت: «اگر خداوند طوری که در این کتاب نوشته، با ما بندگان معامله کند، عاقبتمان چه میشود؟ خدا کند که با عدلش با من رفتار نکند و با
نظر لطفش به ما عنایت کند. »
چندی بعد، برای دوستانش و آن جمعی که بودند، صندوقی نصب کرده بود و گفته بود: «هر کس غیبت کند، باید پنجاه تومان در این صندوق بیندازد. » آن زمان، پنجاه تومان پول کمی نبود. هر کس غیبت میکرد، از دست حسن گریزی نداشت. باید این پول را میداد تا این کار، مانعی باشد برای تکرار مجدد گناه».
#شهیدمحمدحسنفایده
📚افلاکیان
@bicimchi1
یکی از دوستان شهید میگوید:
«سال آخر دبیرستان که با احمد هم کلاسی بودم، قرار شد دخترخانمها را بیاورند و کلاس مشترک برگزار کنند، مثل دانشگاه. ما به این مسئله اعتراض کردیم. خیلیها هم آلوده به این مسئله شدند، اما در اراده و اعتقاد احمد، ذره ای خلل وارد نشد و قاطعانه رفت و اعتراض خود را اعلام کرد. چون قبل از انقلاب بود، دخترها با وضع بدی سر کلاس میآمدند. معلم ریاضی رفته بود دفتر و گفته بود: «اگر رحیمی در این کلاس باشد، من درس نمی دهم. » احمد استعداد و پشتکار بالایی داشت. در عین حال، از حق خود گذشت و ایمانش را نفروخت و سر کلاس نیامد. با اینکه در کلاس شرکت نکرد، همان سال، در رشته پزشکی دانشگاه تهران، با رتبه عالی پذیرفته شد».
#شهیددکتراحمدرحیمی
📚 افلاکیان
@bicimchi1
#یابنالحسن
دل ما شد پریشان در هوایت
هوا خواه نسیم سامرایت
به پا خیز ای شکوه آفرینش
که برخیزد همه عالم به پایت
#اللهمعجللولیڪالفرج
#صبحم_بنام_شما
@bicimchi1
آناݩڪہیڪعمࢪمردهاند،
یڪلحظہهم
شھیدنخواهندشد ...
"شهادٺ"یڪ؏ٌـمرزندگےست!
یڪ اٺفاق نیست(:
@bicimchi1
شهادت مامور ناجا در درگیری با قاچاقچیان
🔹فرمانده انتظامی سیستانوبلوچستان: سرگرد وحید سالاری رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر شهرستان سیبوسوران در درگیری با قاچاقچیان مسلح به شهادت رسید. تحقیقات برای دستگیری متهم متواری آغاز شده.
@bicimchi1