eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
27.9هزار عکس
14.9هزار ویدیو
136 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨فوری/ازدحام عزاداران در کرمان حادثه آفرید ▪️ازدحام شدید عزاداران در مسیرهای تشییع پیکر سردار سلیمانی، باعث بروز حادثه شده است. ▪️شنیده‌ها حاکی است تعدادی از عزاداران به علت ازدحام جمعیت مصدوم شده‌اند./نسيم آنلاین @Bicimchi1
🚨تعدادی از تشییع کنندگان بر اثر ازدحام جمعیت در کرمان جان باختند رئیس سازمان اورژانس کشور گفت: 🔹متاسفانه بر اثر ازدحام و تراکم انبوه جمعیت تشییع کننده در کرمان تعدادی از هموطنان جان خود را از دست دادند و تعدادی از مصدومان نیز به مراکز درمانی منتقل شده اند. 🔹در حال بررسی ابعاد این حادثه هستیم و به محض مشخص شدن شرایط جسمی مصدومان ، اطلاعات تکمیلی از طریق رسانه ملی اطلاع رسانی خواهد شد. 🔹خبرهای این حادثه را فقط از مراجع رسمی پیگیری کنند. 🔹مراسم تشییع سردار سپهبد سلیمانی صبح امروز با حضور جمعیت انبوه مردم استان کرمان و استان های همجوار در شهر کرمان برگزار شد. @bicimchi1
🔺دفن حاج قاسم سلیمانی با عبای نماز شب رهبر انقلاب 🔹حضرت آقا عبای نماز شب خود را دادند تا حاج قاسم را با آن دفن کنند. آقا با این عبا ۱۴سال نماز شب خوانده‌اند. 🔹این دومین عبای نماز شب آقاست که شهیدی با آن دفن می‌شود؛ اولین بار سر شهادت حاج احمد کاظمی بود. @bicimchi1
🚨اخبار اولیه|تعداد جان باختگان ازدحام جمعیت در کرمان ۳۵ نفر و تعداد مصدومان ۴۸ نفر اعلام شد. 🔹مردم اخبار این حادثه را فقط از مراجع رسمی پیگیری کنند. @bicimchi1
🔺توضیح درباره تعویق به خاکسپاری سپهبد قاسم سلیمانی مسئول کمیته تشییع پیکر شهید سلیمانی: 🔹با توجه به ازدحام جمعیت امکان خاکسپاری پیکر شهدا وجود ندارد و زمان مراسم خاکسپاری متعاقبا اعلام می‌شود. 🔹خودروی حامل پیکر شهیدان سلیمانی و پور جعفری در خیابان منتهی به گلزار شهدا و در مقابل گنبد جبلیه به دلیل ازدحام جمعیت متوقف و چون امکان انتقال پیکر شهدا به محل اصلی گلزار شهدا وجود نداشت مراسم لغو و به تاریخ دیگری موکول شد. @bicimchi1
تصویری از آنچه که در کفن حاج قاسم با او دفن می‌شود ... ◾️عبای رهبر انقلاب ◽️انگشتری که حاج‌قاسم با آن نماز شب می‌خواند ◾️تربت کربلا ◽️ پرچم گنبد حرم امام‌حسین(ع) ◾️امضای چند شاهد مبنی بر اینکه حاج قاسم انسان خوبی بوده از جمله رهبر انقلاب ، سیدحسن نصرالله و شهید حاج عماد مغنیه @bicimchi1
🏴 روایت جانسوز سردار باقرزاده از وضعیت پیکر شهید قاسم سلیمانی و دیگر شهدا در محضر مقام معظم رهبری 🔸به آقا عرض کردم: دیشب که خواستیم شهداء را کفن کنیم کربلا را دیدیم ، همه بدن ها اربا اربا بود، حاج قاسم پنج تکه شده بود، سر در بدن نداشت، بخشی ازکتف و دست راست وامعاء واحشاء و پای راست از مچ به پائین. ابو مهدی مهندس هم فقط در 4 الی 5 کیلو گوشت. عرض کردم : با اینکه برای کفن کردن همه وسائل را داشتیم ، پارچه داشتیم، پنبه داشتیم، پلاستیک ودیگر لوازم راداشتیم اما نمی توانستیم این پیکرهارا خوب جمع و جور کنیم وبسختی تیمم داده و کفن کردیم، نمی دانم امام زین العابدین در کربلا چطور جنازه سید الشهداء را با بوریا جمع کرد؟ @bicimchi1
▪️‏از عشاق خمینی تا عاشقان سلیمانی؛ از ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۸ عاشقان همان عاشقانند... سیل عشق و عاشقی بازهم شهادت را نصیب جمعی از هموطنان مان کرد؛ همان سیلی که در سال ۶۸ جمعی از تشییع شدگان را همراه امامشان به بهشت برد یاد و خاطره ‎شهدای تشییع سردار گرامی ✍ مقداد زکی زاده @bicimchi1
وداع آخر فرزند شهید هادی طارمی @bicimchi1
نام‌گذاری ستاد مرزبانی به پادگان سپهبد "حاج قاسم سلیمانی" به منظور ارج نهادن به مقام شامخ شهدای مقاومت و مجاهدت‌های مخلصانه آنها، ستاد مرزبانی ناجا به نام سردار سپهبد شهید "حاج قاسم سلیمانی" مزین شد @bicimchi1
اسامی شهدا و نام پدرشان برای نماز شب اول قبر @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ +اسمت چیه؟ _نگین +باریکلا نگین خانم، برای کی نذر کردی؟ _برای داداشم +داداشت چی شده؟ _نذر کردم که صحیح و سالم به دنیا بیاد +باریکلا، بیا خودت از نذر خودت یکی بخور... #قاسم_سليماني @bicimchi1
آغاز آیین تدفین سردار شهید قاسم سلیمانے 🔹آیین تدفین سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانیے و همرزمش سردار پورجعفرے در میان خیل جمعیت در گلزار شهداے کرمان آغاز شد. @bicimchi1
فوری سردار دلها لحظاتی پیش به خاک سپرده شد. شماره معکوس برای آمریکایی ها و صهیونیست ها شروع شد. تمام نقاط کره زمین هدف ماست و این واقعیت بزودی مشخص خواهد شد. @bicimchi1
🔺اقای رئیس جمهور یک ساعت با مکرون حرف زده با مکرونی که به حاج قاسم گفته تروریست الله اکبر @bisimchi10
📸 تصویری از آرامگاه ابومهدی المهندس @bicimchi1
احتمال برگزاری سردار سلیمانی تا ۲ یا ۳ ساعت دیگر 🔹 جمعیت زیادی از عزاداران در گلزار شهدای کرمان حضور دارند و منتظر هستن مراسم خاکسپاری انجام شود. 🔹 به نظر می‌رسد مراسم خاکسپاری تا ۲ یا ۳ ساعت دیگر برگزار شود. @bicimchi1
💢 نظامی ها چقدر حقوق میگیرند؟؟ خودتون حساب کنید!؟ 🔹‏اینجا کوچه و خانه‌ی محل زندگی محافظ ‎ قدرتمندترین مرد نظامی خاورمیانه است. جایی حوالی یافت آباد. ‎ دو فرزند دارد.خانه‌اش در یکی از فقیرترین محلات تهران است.سرگرد بوده و سال‌ها در تیم حفاظت @bicimchi1
مراصدا بزن، به نام خودم.... «شب از نیمه گذشت و شرح وظایف آن روزم را دریافت کردم. نگاهش می‌کنم، این هم از آن کارهاست. از آن‌هایی که حسابی دل‌ها را آشوب می‌کند. از آن‌هایی که هم در این دنیا اثر دارد هم در آن دنیا. نامش را هم می‌گفتند کافی بود. بر خلاف بیشتر آدمیان این یکی را می‌شناسم. اصلاً مگر تعداد این‌ها چقدر است؟ جمعیتی حداقلی هستند از آن‌هایی که بین ما شناخته شده‌اند. همه سر و دست می‌شکنند تا پرونده این شناخته شده‌ها بیفتد به آن‌ها. باز نگاه به پرونده می‌کنم. نمی‌دانم چرا، از سر عادت است دیگر. می شناسمش. باید بروم، باید بروم سراغش و کارسازی کنم. خودش را می‌شناسم اما اسباب کار چطور است؟ پرونده را باز نگاه می‌کنم. با خودم دعا می‌کنم، وسیله در شان او باشد. می‌خوانم و می‌خوانم بعد بلند می‌گویم الحمدلله رب العالمین پنداری برای لحظه ای سمیع بودن مولایم را از یاد می‌برم. الحمدلله رب العالمین. دوست نداشتم در رخت خواب یا بیمارستان سراغش بروم. اصلاً دلم نمی‌خواست. باید رویی می‌ماند برایم تا در چشمانش نگاه کنم. اصلاً خودش هیچ، فردا روزی نگاه مردمش را چه می‌کردم. نگاه اربابش را چگونه تاب می‌آوردم اگر غیر از این بود. بالاخره که رو به رو می‌شدیم. می‌توانستم تا مدتی به حضرت مولا پناه ببرم تا اربابش را نبینم. اما با دوری آن نفس زکیه چه می‌کردم. اربابش را می‌گویم. آن نور مطلق، آن کشتی نجات. مگر چقدر می‌توانم نبینمش؟ احساس می‌کنم خطر رفع شده‌است. بازمی‌گویم: «الحمدلله رب العالمین.» می‌گویم: «منت خدای را عز و جل.» باید راهم را بکشم بروم از عرش به فرش از آسمان به زمین. بغداد انتظارم را می‌کشد. این شهر پر رمز و راز. ساختهٔ اجنه. عجب اسمی هم دارد. بغ داد. خدا آفرید. هوا تاریک است و هنوز تا طلوع آفتاب خیلی مانده. مردمش در خواب هستند و خیابان‌ها خلوت. مثل همیشه بی سر و صدا می‌آید و قرار است کارش را انجام بدهد و بی سر و صدا هم برود. نگاه می‌کنم به کمیتهٔ استقبال و تشریفات که آمده‌اند. برادران من هم آمده‌اند. جان‌های بیشتری قرار است ستانده شوند. نگاه‌های برادرانم بر من سنگینی می‌کند. با احترام تماشایم می‌کنند و راه باز می‌کنند تا جلو بروم. حکمت خلقت انسان به وجودم سرازیر می‌شود. درک می‌کنم آنچه را ابلیس از فهمیدنش سر باز زد. عجب شانی دارد این موجود برآمده از علق. به جایی رسیده که جان ستاندن از او برای منِ ملک می‌شود افتخار. به بزرگمان فکر می‌کنم، او که به اذن الله جان از مولایش ستانده. در همین حوالی. رو به کربلا می‌کنم. دلم برای مولایش پر می‌کشد. با خودم زمزمه می‌کنم. یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک، راضیه مرضیه. خودش و همراهانش را می‌بینم که سوار می‌شوند. حرکت می‌کنند و لحظاتی بعد ما وارد می‌شویم. از عالمی دیگر که احاطه دارد بر عالم خاکیان. کنارش می‌روم. نگاهم می‌کند. چشم‌هایش را می‌شناسم. سلام می‌کنم. مبهوت شده‌است. نگاهم می‌کند. مثل باقی آدم‌ها. لابد مثل بقیه دارد با خودش فکر می‌کند: «این از کجا پیدایش شد؟» دستش را می‌گیرم و بیرون اش می‌کشم. هنوز هم نفهمیده چه شده‌است. بالاخره سؤال می‌کند. می‌پرسد: «چه شده‌است؟» پاسخ می‌دهم: «پروردگارت جله جلاله تو را می‌خواند.» بهت و حیرت از نگاهش رخت بر می‌بندد. حالا سلامم را پاسخ می‌دهد. می‌گوید: «پس تمام شد ؟» می‌گویم: «الحمدلله رو به پایان است، زیاد نمانده» دستش را می‌گیرم و می‌رویم. به آنی، به چشم به هم زدنی آمده‌ایم کنار نهر «خین». نگاه می‌کند. می‌گوید: «یادش بخیر. همه شان رفتند. فقط من ماندم» چیزی نمی‌گویم. دستش را باز فشار می‌دهم و می‌آییم به «مارون الراس». می‌گوید: «آه، همین‌جا بودیم. روزی که خطر رفع شد» حرفی برای گفتن ندارم. سکوت می‌کنم و سکوت می‌کند. چشم می‌گرداند. دستش را رها نمی‌کنم. یعنی نباید که رها کنم. با تکانی دیگر چرخش و گردش سریع شروع می‌شود. حالا نوبت جاهایی ست که نرفته‌است. تند و تند. سرگیجه آور و بی مهابا. آنقدر ادامه می‌دهیم تا ناله اش بلند می‌شود. می‌گوید: «بس کن. آخر مرا با این‌جاها چکار؟» می‌گویم: «حضرت این‌ها را از تو قبول کرده‌است.» با حالی که زار شده می‌پرسد: «آخر من که این‌جاها نبوده‌ام» پاسخش را دارم. نوبت من است که شادش کنم. می‌گویم: «تو بودی و حضورت در آن روزهای سخت که امروز همهٔ این‌ها سالم است، کودکان را ببین که بازی می‌کنند، می‌خورند و می‌نوشند و در خواب ناز فرومی‌روند. مادرانشان را نگاه کن که چگونه با دلی آرام کودکانشان را به آغوش می‌گیرند در حالی که همهٔ هم و غم شان فقط نان است و پول. شوهران را نگاه کن که با تنی خسته به خانه می‌آیند و غر می‌زنند و می‌خوابند تا فردا پی روزی خویش بروند. اگر تو نبودی، اگر خسته گی‌ها و بی خوابی‌هایت نبود، اگر کوه و دشت و بیابان‌گردی‌هایت نبود، این‌ها نبودند. نویسنده: نیما اکبرخوانی داستان نویس جوان @Bicimchi1
بیسیم‌چی
مراصدا بزن، به نام خودم.... «شب از نیمه گذشت و شرح وظایف آن روزم را دریافت کردم. نگاهش می‌کنم، این
شهرهایشان، خانه هایشان، مدرسه هایشان و اسباب بازی هایشان نبود . نان نداشتند و شاید پدر نبود، شاید مادر نبوو و شاید فرزند. شاید هیچ‌کدام نبود. همین بودنشان را خدا از تو قبول کرده.» برق چشمانش خیره ام می‌کند. می‌شناسم این برق را، مال وقتی ست که باری به مقصد می‌رسد. انگار خیالش راحت شده باشد. می‌پرسد: «چطور می‌روم؟» نشانش نمی‌دهم. برایش توضیح می‌دهم. می‌گویم: «با موشک، درست بعد از تمام شدن صحبتمان. پاهایت قطع می‌شود. بدنت می‌سوزد. کلیه‌ها و کبدت از هم می‌پاشد و سرت ترکش می‌خورد و این دستت هم بریده می‌شود و می‌افتد اینجا.» چمن‌ها را نشانش می‌دهم. نگاه به انگشتر سرخ رنگش می‌کند. حالا برش می‌گردانم بغداد. در یک چشم به هم زدن. به ارادهٔ خدا. همان خدایی که رسولش را در کمتر از چشم برهم زدنی از مکه به بیت‌المقدس آورد. جلوی خودرو می‌ایستیم. اجازه می‌دهم کاروانی که حامل خودش است را تماشا کند. خودش را نگاه می‌کند که داخل خودرو نشسته، برادرش کنارش نشسته و می‌دانم که یکی از برادران من هم الآن با او به گفتگو نشسته‌است. نگاهم می‌کند. نگاه‌های آدمیان را می‌شناسم. نه اینکه خودم شناختی و تجربه ای حاصل کرده باشم، خلقتم اینگونه است. جواب نگاهش را می‌دهم. می‌گویم: «هیچ دردی ندارد.» دست می‌گردانم و از غیب برایش آیینه ای ظاهر می‌کنم. دست دیگرم را تکان می‌دهم و حالا او سیزده سال دارد. به خودش نگاه می‌کند. به بدنی که جوان شده. به قوت و بنیه ای که خاص گذشته اش بوده و حالا در رگ‌هایش جاری شده. دستانش را می‌آورد جلوی چشمش و خوب نگاهشان می‌کند. چروک‌ها و رگ‌ها و لک‌های قهوه ای رنگ دیگر رویشان پیدا نیست. اشاره می‌کنم تا آیینه را نگاه کند. خودش را می‌بیند. همان شلواریست که پدر برایش خرید و او چقدر دوستش داشت. همان پیراهنی که پاره شد و مادر برایش وصله زد. کفش‌هایش را نگاه می‌کند تغییری نکرده، همان هاییست که دیشب به پا کرده بود. خلقتم این است، می‌دانم چطور می‌شود مرگ را آسان کرد. الحمدلله رب العالمین. باز هاج و واج نگاهم می‌کند. می‌گویم: «ته خیابان که برسی منتظرت هستند. برو که وقتش رسیده‌است.» می‌پرسد: «اگر نروم چه ؟» پاسخ می‌دهم: «پروردگارت اراده فرموده که می‌توانی. آنقدر کودک از یتیم شدن رهانده‌ای که ما هزار هزار تیر دشمن از تو دور کنیم» با صدایی که به اشاره من و اذن خدا حالا نوجوان و پرشور تر از همیشه شده می‌پرسد: «ته خیابان چه خبر است؟» می‌گویم: «دوستت که دلتنگش بودی منتظرت ایستاده، همان احمد که دلت برای صدایش تنگ شده بود» برق شادی در نگاهش می‌درخشد. می‌پرسد: «احمد جانم آنجاست ؟» می‌گویم: «تا آن انتها که بروی به اذن الله به جوانی رسیده‌ای، مولایت به استقبالت آمده و احمد جانت را هم با خودش آورده‌است.» می‌خواهد بدود. می‌گویم صبر کن. بی صبرانه به من چشم می‌دوزد. می‌پرسم: «نمی‌مانی؟ دنیا را نمی‌خواهی؟» می‌گوید: «دنیا بماند برای اهلش». می‌گویم: «می‌توانی انگشترت را ببری» قدری درنگ می‌کند و پاسخ می‌دهد: «بگذار بماند روی همان دستی که بریده می‌شود. شاید نشانه ای شد برای نشانه فهم‌ها» بی صبر شده و کم طاقت، پنداری دیگر نمی‌تواند فراق را تاب آورد. می‌پرسد: «بروم ؟» برایش سر تکان می‌دهم و به نامش صدایش می‌زنم. می‌گویم: «قاسم» از شنیدن نامش جا می‌خورد. ادامه می‌دهم: «فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی» کفش‌ها را می‌کند و می‌دود. می‌ایستم و به دو دنیا همزمان نگاه می‌کنم. جوانی را می‌نگرم که سر از پا نمی‌شناسد و به سوی مولایش می‌دود و موشکی را می‌بینم که منفجر می‌شود و خون و پوست و گوشت دو برادر را به هم می‌آمیزد. به شکوهِ عروج انسان خیره می‌شوم و استرجاع می‌خوانم. انا لله و انا الیه راجعون.» نویسنده: نیما اکبر خوانی داستان نویس جوان @Bicimchi1
اشک‌های خلبان پرواز انتقال پیکر شهدا کنار پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی @bicimchi1
🔻عدم تدفین پیکر مطهر شهدا تا کنون 🔹️ به اطلاع مخاطبان گرامی می رساند با توجه به اخبار رسیده از شهر کرمان، پیکر مطهر شهدای مقاومت تا کنون خاکسپاری نشده است. @bicimchi1
بیانیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امت اسلامی دغدار، ملت بزرگ و شهیدپرور ایران اسلامی زمان تحقق وعده صادق فرارسید و به اذن خداوند متعال بامداد امروز در پاسخ به عملیات جنایتکارانه و تروریستی نیروهای متجاوز آمریکایی و انتقام ترور ناجوانمردانه و شهادت مظلومانه فرمانده قهرمان و فداکار نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سردار پرافتخار سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش، رزمندگان شجاع نیروی هوافضای سپاه طی عملیاتی موفق به نام عملیات شهید سلیمانی، با رمز مقدس یا زهرا(س) با شلیک ده‌ها موشک فروند زمین به زمین، پایگاه هوایی اشغالی ارتش تروریستی و متجاوز آمریکا موسوم به عین‌الاسد را در هم کوبیدند. که جزئیات آن متعاقباً به استحضار ملت شریف ایران و آزادگان جهان اسلام خواهد رسید. سپاه پاسداران انقلاب اسلام به تبریک این پیروزی بزرگ به امت اسلامی و مردم فداکار و عظیم الشان ایران اسلامی اعلام می دارد 1- به شیطان بزرگ، رژیم سفاک و مستکبر آمریکا هشدار می دهیم هر شرارت مجدد و یا تحرک و تجاوز دیگر با پاسخ‌های دردناک‌تر و کوبنده‌تری مواجه خواهد شد. ا- به دولت‌های متحد آمریکا که پایگاه‌های خود را در اختیار ارتش تروریستی این کشور قرار داده‌اند اخطار داده می‌شود هر سرزمینی، به هر ترتیب مبدأ اقدامات خصمانه و تجاوزگرانه علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد، هدف قرار خواهد گرفت. 3- به هیچ وجه رژیم صهیونیستی را در این جنایات جدای از رژیم جنایتکار آمریکا نمی‌دانیم. 4- به مردم آمریکا توصیه می‌کنیم برای پیشگیری از خسارت‌های بیشتر، سربازان آمریکایی را از منطقه فراخوانده و اجازه ندهند با نفرت افزایی روزافزون رژیم ضدمردمی حاکم بر ایالات متحده جان نظامیان آن کشور بیش از این به خطر افتد. و من نصر الا من عندالله العزیز الحکیم. 18 دی ماه 1398 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی @Bicimchi1
🔻محسن رضایی: تا چند ساعت آینده همه تلفات را اعلام خواهیم کرد 🔹بزودی آماری از تلفات تجهیزاتی و انسانی وارده شده به آمریکایی ها اعلام خواهد شد. @Bisimchi10
🔴 هشدار سپاه پاسداران: پرواز جنگنده‌ها از پایگاه‌های آمریکایی در امارات اگر این جنگنده‌ها به جای فرار به سوی ایران بیایند امارات باید با روزهای خوش اقتصادی و گردشگری‌اش خداحافظی کند. @Bisimchi10
🔴 🔹جلوگیری آمریکا از انتشار تصاویر کشته‌های عین‌الاسد 🔹آمریکایی‌ها از ورود و خروج نیروهای عراقی به پایگاه عین الاسد جلوگیری می‌کنند تا هیچ خبر و تصویری از کشته‌ها و مجروحین آمریکایی مخابره نشود.
⭕️محسن رضایی: تا چند ساعت آینده همه تلفات را اعلام خواهیم کرد 🔸دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در شبکه سه سیما: 🔹اقتدار و حیثیت آمریکا موشکباران شد 🔹بزودی آماری از تلفات تجهیزاتی و انسانی وارده شده به آمریکایی ها اعلام خواهد شد 🔹ما ثابت کردیم که آمریکا با این همه تجهیزات پیشرفته و آماده باش نتوانستند از سامانه های خود استفاده کنند 🔹دستمان روی ماشه است 🔹اگر آنها خطایی کنند فروران خشم و نیروهای انقلاب را خوهند دید