eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
13.5هزار ویدیو
133 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهداء و الصديقين آقا جان! ميدانم بعد شهادت پدرم چه آتشی در قلب مبارکتان شعله ور است... اما بدانید و ایمان داشته باشید گر پدر نیست تفنگ پدری هست هنوز ‌‌ اگر هزاران بار ما را بسوزانند و تکه‌تکه کنند تا آخرین قطره‌ی خون ناقابلمان، در کنارتان خواهیم ایستاد. ‌‌‌ بدانید هر کدام از ما برای شما مانند پدرم در رکابتان فرمانبرداری خواهیم کرد. @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم منتشر نشده از حال و هوای بهشت‌ زهرای تهران در بهمن ۵۷ @bicimchi1
‏ام البنین ٤ پسر داشت که در عاشورا شهید شدند اما کاروان کربلا که به مدینه برگشت، او فقط پرسید: حسین چه شد؟ سالروز وفات حضرت ام البنین تسلیت باد @bicimchi1
⃣ صدای ناله ی تخریب چی رو شنیدیم و صدای حسین که مرتب سرفه می کرد.با عجله به طرف بچه‌ها دویدیم حسین همونطور که سرفه می زد به ما رسید خون دهنش رو بیرون ریخت. هرچه می خواست جلوی سرفه اش رو بگیره نمی تونست.نگاه کردم،ترکش زیر گلویش خورده بود. مانده بودیم در اون شرایط خطرناک که هر لحظه ممکن بودعراقی ها بریزن سرمون چطور جلوی صدای حسین وتخریب چی رو بگیریم.عراقی ها در فاصله‌ی بیست متری ما حتما متوجه انفجار وشعله ی آتش شده بودند.همگی آیه ی و جعلنا رو می خوندیم. حسین به تخریب چی اشاره کرد.من وحمید بالای سرش رفتیم.ظاهرا مین منفجر شده پایدار بود،یعنی چیزی شبیه مین سوسکی(این مین چهل سانت از سطح زمین فاصله دارد و از چهار طرف به وسیله ی سیم،تله می شود.) منطقه کوهستانی بود و آب باران میدان رو شسته بود،مین هم کج شده و سیم تله روی زمین افتاده بود.برای همین تخریب چی اون رو ندید وپایش رو روی سیم گذاشته بود . یک ترکش به پای تخریب چی ویک ترکش به گلوی حسین اصابت کرده بود. به کمک حمید سعی کردیم تا تخریب چی رو از میدان مین خارج کنیم،قمقمه ی تخریب چی لای سیم خاردار گیر کرده بود،وقتی اون رو کشیدیم سروصدای قمقمه وسیم خاردار هم به بقیه‌ی صداها اضافه شد. حسابی ترسیده بودیم هرلحظه منتظر بودیم عراقی ها سر برسند،سعی می کردیم از مناطق خارج شویم.همه اسلحه ها رو آماده شلیک کردیم،بلدچی که خیلی بیشتر ترسیده بود بلند شد که بالای شیار بره وفرار کنه. حمید فوری دوید و پایش رو گرفت وکشید داخل شیار،گفت:کجا داری میری؟گفت:می خوام برم بالا عراقی ها الان می رسند.حمید گفت:بالا بری که بدتره،میری تو شکمشون.همین جا بمون،الان همه باهم میریم. و رو کرد به من وگفت:تو مواظب این بلد چی باش،یه وقت راه نیافته وبره تا من به بچه ها برسم. من اومدم کنار ایستادم.باید مواظب بلد چی می شدم وهم حواسم به اطراف که عراقی‌ها سر نرسند وهم بچه‌ها رو ببینم. حمید موفق شد تخریب چی رو از لای سیم خاردار نجات بده،حمید به حسین وتخریب چی کمک می کرد تا راه بیفتند،من هم از پشت سر مواظب بچه‌ها وعراقی ها بودم.از شیار که عبور کردیم تازه وارد کفی شدیم.همگی باتمام وجود واز ته دل آیه ی و جعلنا می خواندند. خیلی عجیب بود،هنوز کسی به تعقیب ما نیومده بود.گویا وجعلنا عراقی‌ها رو حسابی کور وکر کرده بود. ادامه دارد.... به روایت عباس طرماحی ... @bicimchi1
📸 امروز؛ تصویری از دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش با فرمانده کل قوا. ۹۸/۱۱/۱۹ ☑️ @Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ابراهیم حاتمی‌کیا: یک روزی ساختن چمران آرزویم بود اما بعد از شهادت سردار سلیمانی، دیدن حاج قاسم مرا هوایی می‌کند که از ایشان هم فیلم بسازم، ولی نمی‌دانم موقعیتش پیش می‌آید یا نه؟ @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ورود فرمانده کل قوا و احترام فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش در دیدار امروز @bicimchi1
🌹 مقام معظم رهبری در بیان صبر و استقامت مادران شهدا می فرمایند: در زیارت خانواده های شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاع تر و مقاوم تر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را می شود با محبت پدر مقایسه کرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دستۀ گل؛ بعد راضی بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد برای اینکه جمهوری اسلامی دشمن شاد نشود، بر جنازۀ او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانواده های شهدا گفتم: گریه کنید؛ چرا گریه نمی کنید؟ گریه ایرادی ندارد. گریه نمی کردند؛ می گفتند: می ترسیم جمهوری اسلامی دشمن شاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار». زن های ما اینهایند. امتحان خوبی دادند. @bicimchi1
آخرین نامه‌اش بود گویا.. نوشت و سپرد و رفت؛ شاید برای تنها فرزندش، که منتظر آمدنش بود... ۱۹ بهمن ۱۳۵۹ @bicimchi1
نگاه کن! مثل این‌ که خدا هرگز را نمی‌بندد... قطعه‌ی ۲۶ @bicimchi1
«علی‌رضا کریمی» از مهدیشهر به جمع شهدای مدافع حرم پیوست ، از اتباع افغانستانی مقیم ایران و از ساکنان شهرستان مهدیشهر به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. شهید کریمی در قالب گردان با تروریست‌های خودفروخته پیکار می‌کرد که آسمانی شد. آیین استقبال، وداع و تشییع پیکر این شهید والامقام هفته آینده در شهرستان مهدی‌شهر برگزار می‌شود. @bicimchi1
هدایت شده از بیسیم‌چی
به حرمت خون شهدا به‌خصوص سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در انتخابات شرکت می‌کنیم. #انتخاب_آگاهانه @bicimchi1
اگر شدی دوان دوان بسوی فدا شدن در راہ خواهـی دوید و این خاصیت ڪسانی ست ڪہ در فڪر جـــاودانہ شدن هستند ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۱۱/۱۶ ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۱۹ ◻️محل شهادت: فکه(عملیات والفجرمقدماتی) @bicimchi1
شهدای بسیاری در منطقه جنوب حلب خصوصا العیس تقدیم ساحت قدسی حضرت زینب کبری سلام الله علیها شد که شهید بااخلاص حاج محسن قوطاسلو از دلاوران تیپ نوهد یکی از آن شهدای والا مقام است @bicimchi1
یاد لاله های شهرمان: امروز ۲۰بهمن ماه سالگرد شهادت یکی از کبوتران خونین بال شهر قهرمان پرور کلارآباد میباشد که در تاریخ ۲۰بهمن سال ۶۵در منطقه عملیاتی شلمچه کربلای ایران به عرش الهی سفر کرد. بسیجی جان بر کف ولایت سی و سومین سالروز پرواز این عزیز جاوید الاثر را به خانواده محترم و معظمش و هم سنگرانش تبریک و تسلیت عرض مینماییم. فرازی از نامه شهید: خدایا از شر شیطان به تو پناه می بردم،ای پناه بی پناهان من بنده گنهکار به این مکان مقدس آمدم تا خالص و پاک شوم واگر لیاقت داشتم شهادت را نصیب من گردان... @Bisimchi10
با نبود ما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اگر مشکلات کشورمان بخواهد حل شود، هیچ دستی از خارج از کشور یاری‌رسان نیست. ۲ سال است دنیا را می‌چرخم و فهمیدم، تنها راه نجات ما در داخل است. @bicimchi1
⃣ انگار آیه ی و جعلنا عراقی ها رو کور وکر کرده بود.با اون انفجار وشعله ی آتش با اون همه سرو صدای حسین و تخریب چی وبا اون موقعیتی که در دل دشمن وزیر گوش عراقی‌ها داشتیم می بایست دیگه کارمون ساخته شده باشه.اما هنوز از عراقی‌ها خبری نبود. با اینکه مجروح داشتیم اما سعی می کردیم سریع راه برویم.من همچنان مراقب اطراف و پشت سرمان بودم.هر لحظه منتظر گشتی های عراقی بودیم. بعد از گذشتن از کفی و آخرین کمین وارد شیار یک رودخانه شدیم،راه زیادی مونده بود.حداقل دوساعت دیگه باید راه می رفتیم.تواین فاصله سرفه‌های حسین قطع شده بود اما نمی تونست حرف بزنه. ما مصیبت دیگه ای هم داشتیم،خط مقدم خودی دست ارتش بود وما زودتر از موعد مقرر برمی گشتیم،این اتفاق باعث شد نتونیم کارمون رو انجام بدیم واگه می خواستیم بدون توجه به این مساله برگردیم نیروهای خودی مارو با عراقی ها اشتباه می گرفتن وبه رگبار می بستن البته حق داشتن چون نمی دونستن برای ما چه اتفاقی افتاده. در بد مخمصه‌ای گیر کرده بودیم بچه‌ها مجروح بودن اگه می رفتیم نیروهای خودی مارو می‌زدند اگه می ماندیم گشتی های عراقی. تصمیم گرفتیم تا جایی که میشه به خط خودی نزدیک بشیم،در جایی نه چندان دور از خط مقدم کنار تخت سنگی توقف کردیم. ساعت حدود یک نیمه شب بود،می بایست تا ساعت 3که زمان برگشتمون بود صبر می کردیم،دیگه از منطقه خطر دور شده بودیم که عراقی‌ها تازه شروع به منور زدن روی محور کردن.احتمالا داشتن منطقه رو برای گشتی ها روشن می کردن. با اینکه روی تخت سنگ استراحت می کردیم مراقب اطراف وسمت عراقی‌ها بودیم.حمید به من گفت:شما منتظر باشین من میرم نزدیک خط ،شاید بتونم ارتشی هاروبا خبر کنم. حسین وقتی اینو شنید مانع رفتن حمید شد،بعد لحظاتی حمید کنارم نشست وبه آرامی گفت:عباس توسر حسین رو گرم کن و مواظب باش نفهمه تا من بروم. گفتم:حمید نرو خطرناکه ممکنه ارتشی ها اشتباهی به رگبارت ببندن، خب حقم دارن،صبر کن باهم میریم.گفت:نمیشه صبر کرد،همینطور از بچه‌ها خون میره،ممکنه عراقی ها هم هرلحظه سر برسن.گفتم:من نمی دونم ولی حسین ناراحت میشه. این زمزمه آهسته رو حسین شنید.تا حمید خواست چیزی بگه،یه مرتبه بلند شد وایستاد.حرف که نمی تونست بزنه با دست جلوی حمید رو گرفت واشاره کرد که نباید بره. حدود دوساعت روی تخت سنگ نشستیم.نزدیکی های ساعت 3بود که حسین بلند شد واشاره کردراه بیفتیم.دیگه مشکلی نبود،ونیروهای خودی انتظارمون رو می کشیدن. به خط که رسیدیم کلمه رمز رو گفتیم و وارد شدیم،بلافاصله سوار ماشین شده وبه طرف مقر خودمان حرکت کردیم. به روایت عباس طرماحی ... @bicimchi1
یاد لاله های شهرمان: امروز ۲۰بهمن ماه سالگرد شهادت یکی از کبوتران خونین بال شهر قهرمان پرور کلارآباد میباشد که در تاریخ ۲۰بهمن سال ۶۵در منطقه عملیاتی شلمچه کربلای ایران به عرش الهی سفر کرد. بسیجی جان بر کف ولایت سی و سومین سالروز پرواز این عزیز جاوید الاثر را به خانواده محترم و معظمش و هم سنگرانش تبریک و تسلیت عرض مینماییم. فرازی از نامه شهید: خدایا از شر شیطان به تو پناه می بردم،ای پناه بی پناهان من بنده گنهکار به این مکان مقدس آمدم تا خالص و پاک شوم واگر لیاقت داشتم شهادت را نصیب من گردان... @bicimchi1
چشم‌های معطر بوی می‌دهد هنوز هم گلبرگ سرخ لاله‌ها در کوچه‌های شهر ما... @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کوتاهی از حضور سردار سلیمانی در بین رزمندگان گیلانی پس از عملیات راهبردی و فتح شهرهای نبل و الزهرا (س) توسط این عزیزان ... تواضع و فروتنی سردار را ببینید ، الحق که لایق شهادت بودی و شهید زنده .. @bicimchi1
با نبود ما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اگر مشکلات کشورمان بخواهد حل شود، هیچ دستی از خارج از کشور یاری‌رسان نیست. ۲ سال است دنیا را می‌چرخم و فهمیدم، تنها راه نجات ما در داخل است. @bicimchi1
شهاب حسینی در نشست خبری فیلم «شین»: من در آمریکا در حال کار کردن و فیلم‌سازی هستم و فقط برای بیان ادبیات و فرهنگ کشورم قدم برمی‌دارم. پ.ن : کسانی که خود را فرزند کوروش میدانند و به جای سلام به یکدیگر درود میگویند؛ چه قدمی برای فرهنگ ایران برداشتند؟ ° توییترِ سروش ° @bicimchi1
‏-به ‎ حمله میکنن که چرا دولت رو نقد کردی و با اوج همکاری کردی! -به ‎ حمله میکنن که چرا میگی باید باهم وحدت داشته باشیم وجایزت رو به امام زمان تقدیم کردی! +کیا؟! -همونا که شعار آزادی بیانشون گوش فلک رو کر کرده و مدعی خفقان در کشور هستن! °احسان اشرفی° @bicimchi1
🔴 عصبانیت شدیدشهاب حسینی درپی سوالی دربیان اعتقاداتش 📎شهاب حسینی:اسلام درایران برای ۵۰سال قبل نیس،از ۱۴۰۰سال قبل هنرایران بااسلام عجین است. 📎حافظی که دیوانش رو طاقچه خانه شماست،قرآن راباچهارده روایت ازحفظ میخانده است ازفرداس که سلبریتیهاباشعارآزادی بیان ازرو‌ی ش.حسینی ردمیشن ° سِدنا @bicimchi1