بیسیمچی
شهید روح الله قربانی
تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸
محل تولد: تهران، دولاب
وضعیت تأهل: متأهل
دانشجوی کارشناسی زبان
اعزام به سوریه به عنوان پاسدار نیروی قدس
شهادت: در تاریخ ۱۳ آبان ماه سال ۹۴ محل شهادت: سوریه، دمشق، حلب
محل دفن: بهشت زهرا قطعه ۵۳
#شهید_روحالله_قربانی ازجمله مدافعان حرم بود که به همراه یکی دیگر از همرزمانش و در مبارزه با تروریستهای تکفیری در عملیات محرم به شهادت رسید خودروی #روحالله و دوستش #قدیر در نزدیکی حلب مورد اصابت موشک قرار گرفت و این دو همرزم و مدافع حرم، جانشان را بر سر آرمانی که داشتند نهادند و به لقاءالله پیوستند...
روحالله همه فن حریف بود ورزشکار حرفهای بود کاراته، تیراندازی، چتربازی، صخرهنوردی، کیوکوشین، غواصی، کوهنوردی، راپل را به صورت حرفهای کار میکرد به دو زبان انگلیسی و عربی هم مسلط بود کارهای هنری و خطاطی و طراحی هم انجام میداد کار کردن با نرمافزارهای کامپیوتری و گرافیکی را هم خوب میدانست اینها به جز کار اصلیاش در #سپاه بود همیشه میگفت اگر میخوای سرباز امام زمان(عج) باشی باید تواناییهات رو بالا ببری شیعه باید همه فن حریف باشه و از همه چی سر دربیاره...
فرازے ازوصیت نامہ ے شهیدروح اللہ قربانے: شهادت خوب است و تقوے بهتر، رب تقوا میخواهد، تقوایے ڪہ در قلب است و در رفتار بروز پیدا مے ڪند و فڪر نڪنم این تقوا مال یڪ روز باشد یا شاید یڪ روزہ هم دارد ولے حاج آقا مے گفت پے ساختمان و فندانسیون آهن است چیزے ڪہ نمے دانید عمل نڪنید، اداے ڪسے را در نیارید بدون علم درست وارد ڪارے نشوید مخصوصا دین؛ اول واجبات بعدا مستحبات مؤڪد مثل ڪمڪ بہ پدر و مادر و مردم و دستگیرے دور و برے ها، نہ حج و ڪربلا و صد بار بدون این ڪارها...
کلام شهید:
من براے شهـادت، بہ اینجا(سوریه) نیامده ام من وظیـفہ ام ڪہ جهاد در راه خداست را بہ نحو احسن انجام مےدهمـ و نتیجہ را بہ خدا واگذار مےڪنم...
شهدای مدافع حرم برای پول رفتند؟!!!
https://eitaa.com/bicimchi1
بیسیمچی
#وصیت_نامه
#شهید_محمدرضا_عسگری
سلام علیکم! بهتر است در آغاز، سخنی چند با پدرم، رهبر کبیر انقلاب بگویم
به نام خدا و یاد رهبر کبیر انقلاب و به نام خدای آن امام بزرگوار، خمینی بت شکن
پدرِ ما یتیمان! ای امام عزیز! سلام بر تو این سلامِ یک پاسدار کوچک و غرق گناه این مرز و بوم است ک به سویت می فرستد ای که توانستی ما را از گناهان نجات دهی، ای کسی که توانستی راه انسان بودن و رفتن به سوی خدا را به من بیاموزی، با عمل خود...
این سلام پاسدار تو را که از راه دور از میان توپ و خمپاره های دشمنان، ولی با قلبی بسیار نزدیک سرچشمه می گیرد، پذیرا باش ای امام! آرزو دارم که هزار بار بمیرم و دوباره زنده بشوم، در را تو که همان راه اسلام است و باز کشته شوم ما می جنگیم و حمله بر کافران می بریم و با گلوله های خونین، کمر صدام و کافران و جنایتکاران را می شکنیم و با خون خود که خون ما از توپ آنها انفجارش بیشتر است امت ما پیام رسان خون ما هستند در جهان و امت ما پیام رسان جنگ ما هستند در جهان اگر ما بکشیم پیروز و اگر بمیریم باز هم پیروزیم... حسین مگر کشته نشد اما پیروز شد ای ملت قهرمان همیشه در گوش من ندای هل من ناصر ینصرنی طنین انداز بود و همیشه سعی داشتم به این ندا پاسخ دهم ای حسین! لبیک! لبیک! و امروز توانستم...
ای ملت ایران من نرفتم که شما اشک بریزید ما رفتیم که با خون خود شما را بیدار کنیم و شهادت دهیم امروز زمان حسین و یزید است همین حسین زمان خمینی است و صدام نیز یزید زمان، انتخاب کنید و راهتان را مشخص کنید من جوانی بودم ۲۳ ساله از همان کودکی فقر بر خانواده ما حاکم بود و من تازه سه ماه است که #ازدواج کردم، مگر برای ما جای زندگی نبود، مگر ما احتیاج به زن و بچه نداشتیم مشکل بود که در سه ماه زندگی دختر جوانی را رها کنم و مرگ را انتخاب کنم در صورتی که زندگی بسیار لذت بخش بود و ما هم می توانستیم با خیال راحت خوش و خرم زندگی کنیم ولی خداوند از ما چه می خواهد، باید آن را انجام دهیم مگر خدا در قرآن نگفته: "ای کسانی که ایمان آورده اید سلاحتان را بر گیرید و به میدان نبرد بروید" مگر ایمان تو سلاح تو نیست کافران بدانند که تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست ما با تمام سختی می جنگیم و برای ما نام و نان مهم نیست، اسلام مهم است و مانند جباران از دور شاهد این جنایتها نخواهیم بود و تا آخرین قطره خون خویش ایستاده ایم...
#شهید_محمدرضا_عسگری
#همسر_شهید
#گرگان_لشکر_۲۵_کربلا
#استان_گلستان
@bisimchi1
https://eitaa.com/bicimchi1
بیسیمچی
جانباز شهید علی محمودوند که بود؟
#علی_محمودوند در ۶ تیر ماه سال ۱۳۴۳ در بیمارستان مادر واقع در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد او تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و عجیب به مسجد علاقه داشت و هر وقت که می خواستند پیدایش کنند باید آنجا سراغش را می گرفتند وی با شروع جنگ تحمیلی در تابستان سال ۱۳۶۱ همزمان با شروع عملیات رمضان به جبهه رفت و کارش را در گردان تخریب لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) آغاز کرد او در عملیات والفجر مقدماتی همراه با گردان حنظله به منطقه #فکه رفت و مجروح شد و در عملیات والفجر ۸ برای همیشه یک پایش را از دست داد اما با وجود ۷۰ درصد جانبازی شیمیایی، قطع پا و ترکش در بدنش در مقابل مشکلات، سر تعظیم فرود نمی آورد وی در سال ۱۳۶۸ زندگی مشترک را با سفر به آستان علی ابن موسی الرضا(ع) آغاز کرد و ندبه های فراق امام خمینی(ره) را به حجره های دلتنگی گره بست
او در سال ۱۳۷۱ تجربیات دست نیافتنی جنگ را در کوله باری از امید با خود به #تفحص برد و در سمت مسئول گروه تفحص لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص)، باز خاک نشین #رملهای فکه شد
وی سرانجام پس از سالها تلاش و مجاهدت در عصر ۲۲ بهمن ماه ۱۳۷۹ با سجده ای خونین، بر خاکهای فکه بوسه زد و از همان جا زائر شهر #شهادت گردید.
#افلاکیان_خاکی
@bicimchi1