🎵 فایل صوتی قطعه
#مدح
#حضرت_زینب_س
تو کیستی؟! فروغ چراغ هدایتی
تو لنگر سفینهی نوح ولایتی
ناخوانده درس، عالمهی علم عالمی
مکتب نرفته، بحر وسیع روایتی
با چادرت به دایرهی حشر، سایبان
با معجرت به معرکهی صبر، رایتی
بودی ز خردسالی خود یاور حسین
هم خواهر حسینی و هم مادر حسین
فُلک نجات را به خدا ناخدا تویی
بال و پر عروج به سوی خدا تویی
همسنگر امام شهیدان قدم قدم
از ابتدا تو بودی و تا انتها تویی
روز جهاد همره و همگام فاطمه
هنگام خطبه همنفس مرتضی تویی
ماهِ دو مهرِ فاطمه و کوکب علی
آیینهی حسین و حسن، زینب علی
اعجاز کرده خالق عالم به مدح تو
بگشوده لب پیمبر اکرم به مدح تو
با رمز «کاف» و «ها» که به قرآن نوشته است
آغاز گشته سورهی مریم به مدح تو
بعد از چهارده صده با عشق و افتخار
گوید سخن هماره مُحرم به مدح تو
با آنکه در فراق و غم و رنج زیستی
تاریخ کوچک است بگوید تو کیستی؟!
تا روز حشر، خون خدا را پیمبری
بازآ بخوان خطابه که شمشیر حیدری
هم ذوالفقار خشم علی در خطابهای
هم مصحفِ مطهرِ زهرای اطهری
عیسی اگر نظر به تو و مادرش کند
گوید؛ عزیز فاطمه بالله تو برتری
عباس اگر چه هست گرامی برادرت
حاشا که بیاجازه نشیند به محضرت
بر عزم و غیرت تو خدا گفت آفرین
وقتی که خلق کرد تو را، گفت آفرین
وقتی به قتلگاه گشودی زبان به شکر
زهرا گشود لب به دعا، گفت آفرین
تا شد ز خطبهی تو نفسها به سینه حبس
بر نیزه سیدالشهدا گفت آفرین
نطقت به کوفه معجزهی ذوالفقار کرد
بر چون تو شیر دخت، علی افتخار کرد
وحی خدا بوَد سخن دلربای تو
انداخت نقش، بوسهی محمل به پای تو
تاریخ شاهد است که تا صبح روز حشر
خون حسین موج زند در صدای تو
هر جا به یاد کرب و بلا خیمه میزنند
آن خیمه گوشهایست ز صحن و سرای تو
بعد از حسین، فاطمه را نورعین تو
در چشم جان ما تو حسینی، حسین تو
کو مرد تا که مثل تو سینه سپر کند؟!
از دین حق چو فاطمه دفع خطر کند
هم شیر روز باشد و هم پارسای شب
شب را همه به ذکر و عبادت سحر کند
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
با رأس غرق خون برادر سفر کند
داغ حسین اگر جگرت را کباب کرد
داغ سهساله جان تو را سوخت، آب کرد
ای مانده کوه درد و غمت روی شانهها
از کعبِ نی به پیکر پاکت نشانهها
داغت شرارهای به همه آشیانهها
ذکر تو و حسین تو قرآنِ خانهها
تنها ز تازیانه تن تو نشد کبود
بر قلب ماست آن اثر تازیانهها
ایمان و عشق وغیرت ودین را چو آب بُرد
دشمن تو را به جانب بزم شراب بُرد
از بس که داغ ماند روی داغ بر دلت
همچون خیام کرب و بلا سوخت حاصلت
در بین خنده و کف و شادی به شام بود
هجده سر بُریده در اطراف محملت
روزی به روی دامن پُر مِهر فاطمه
روزی دگر به گوشهی ویرانه منزلت
در خلوت تو اشک و دعا و انابه بود
یک شب سر بُریده چراغ خرابهی بود
بر غربت تو شمع شب تار گریه کرد
در لاله زار آبلهات خار گریه کرد
حتی سه سالهای که به ویرانه دفن شد
تا صبح با دو دیدهی خونبار گریه کرد
آن شب که روی دامن طفلش گرفت جا
رأس بریده بهر تو بسیار گریه کرد
مانند مادرت که غریبانه دفن شد
دردانهات به گوشهی ویرانه دفن شد
اشک تو سیل چشم همه خلق عالم است
با آه تو همیشه جهان ماه ماتم است
وقتی تو در خرابه نهی روی خود به خاک
در چشم شیعه، ماه صفر هم مُحرم است
نبوَد عجب بسوزد اگر هست و بود را
تا شعلههای دل ثمر نخل «میثم» است
چشمی بده که باز بگریم برای تو
آتش بزن که آب شوم در عزای تو
زلف عفاف، رشتهی دامان زینب است
آیات صبر، پایهی ایمان زینب است
ایثار و پاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گُل زخمهای پیکر صد پارهی حسین
آیات بیشمارهی قرآن زینب است
هر کس که پا نهد به عزاخانهی حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گُل
تنهای پارهپاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
با یاد صبح یازدهم، صبح بیحسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت با سپه کوفه؛ «اُسکُتوا»
دیدند کائنات به فرمان زینب است
وقتی رقیه را به ره شام میزدند
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت به پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
مه بر فراز چرخ چراغ خرابهها
خورشید نوک نیزه ثناخوان زینب است
روز جزا بهانهی ما از برای عفو
خون حسین و دیدهی گریان زینب است
تا آفتاب بذل کند نور خویش را
«میثم» همیشه بندهی احسان زینب است
شاعر: آقای #غلامر_ضاسازگار
[شب چهام #محرم ۱۴۰۳.۰۴.۱۹]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn