هدایت شده از شماره "۱"
من هر چه بودم، خودم بودم،
اگر بد بودم،
اگر زشت بودم،
اگر ناامید بودم،
اگر خسته بودم،
اگر
اگر
اگر
اگر
اگر
هر چه بودم خودم بودم، و شرمی از خودم ندارم، شرمی از چهرهی بینقابم ندارم
هر چه میخواهی بگویی بگو،
در آخر حداقل میدانم که زندگی کردم، خودم را...
هدایت شده از لارا | lara
تاریخ پخشش ۱۹ دسامبر که میشه ۱۶ روز دیگه
پیج رسمی فریدا اعلام کرده بود
https://eitaa.com/station34/698
ترجمه شده، از نشر خصوصی البته. قیمتش زیاده نسبتا اما از بقیه دارک رومنس ها سالم تره یکم.
گمشده ای در بلین بارن☆
https://eitaa.com/station34/698 ترجمه شده، از نشر خصوصی البته. قیمتش زیاده نسبتا اما از بقیه دارک رو
دارم اینطوری میگم فکر نکنید خوندم،بر اساس نظرای بهخوانه
https://eitaa.com/station34/709
تو بهخوان یکی اینطوری میگفت که انگار دارک رومنس زیاد خونده بود. من خودم یه بار تو این ژانر خوندم دیگه این کار رو نمیکنم...
هدایت شده از اژدها سواران کتابخوان
اهم اهم به مناسبت اینکه اعضای کشتی از فقط خودم به چهارصد نفر تبدیل شدن تقدیمی داریم!
-این تقدیم هم برای خدمه کشتی هست هم برای صاحبان کشتی⛵️🌊
-صاحبان کشتی لطف کنن و این پیام رو به دکل کشتیشون متصل کنن(فوروارد کنید )📜⚓️
-و نام و نشانیشون رو به کابین خلبان ارسال کنن 🗺📨
-و منتظر دریافت یک کشتی یا یک استایل یا… باشن + گنجی که در آخر این مسیر پیدا میکنند
ناشناس توی بیو هست
(به دایگو ارسال کنید فقط)
ظرفیت : ۲۰ کشتی و خدمه)
از طرف : @dragonbook
صف های طولانی، چشم های بسته و خونی که رودخانه ساخته بود. در این میان پسر جوان جسد ها را تند و تند به گوشه ای می انداخت و دنبال پدر خود بود. دستانش خونی بودند و نفس نفس میزد.
بالاخره پدرش را دیدکه تیری گوشه قلبش جا گرفته بود.
جسد را بلند کرد و سرش را در بوی گند مرگ فرو برد و اشک ریخت. لباس پدرش را چنگ زد و آنقدر آنجا ماند تا که شب شد و امکان داشت دوباره قاتلان و دزدان حمله کنند. تیر را از بدن در آورد و نگاهش کرد،تیری که سر و رویش پوشیده از خون بود...
زیادی طولش ندهم، مطمئن بود که میخواهد آن تیر همانا که پدرش را کشت،او را هم بکشد.
و تیر را فشار داد و خندید، میدانست این پایان را دوست دارد...