eitaa logo
گمشده ای در بلین بارن☆
41 دنبال‌کننده
186 عکس
2 ویدیو
0 فایل
به نام خدا، بلین بارن؟ ناکجا آباد من. ماشین های قدیمی و فرسوده، شاید هم دایناسور ها پیامت رو به من میرسونن. https://daigo.ir/secret/51878236388 اگه بالا نیاورد: https://harfeto.timefriend.net/17647565370197
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شماره "۱"
من هر چه بودم، خودم بودم، اگر بد بودم، اگر زشت بودم، اگر ناامید بودم، اگر خسته بودم، اگر اگر اگر اگر اگر هر چه بودم خودم بودم، و شرمی از خودم ندارم، شرمی از چهره‌ی بی‌نقابم ندارم هر چه می‌خواهی بگویی بگو، در آخر حداقل می‌دانم که زندگی کردم، خودم را...
هدایت شده از لارا | lara
تاریخ پخشش ۱۹ دسامبر که میشه ۱۶ روز دیگه پیج رسمی فریدا اعلام کرده بود
امروز چون زیاد نبودم گفتم یه کاری کنم🙂 اگه خواستید این رو بنویسید. خودم هر وقت تونستم مینویسم😔✨ *
https://eitaa.com/station34/698 ترجمه شده، از نشر خصوصی البته. قیمتش زیاده نسبتا اما از بقیه دارک رومنس ها سالم تره یکم.
https://eitaa.com/station34/709 تو بهخوان یکی اینطوری میگفت که انگار دارک رومنس زیاد خونده بود. من خودم یه بار تو این ژانر خوندم دیگه این کار رو نمیکنم...
اهم اهم به مناسبت اینکه اعضای کشتی از فقط خودم به چهارصد نفر تبدیل شدن تقدیمی داریم! -این تقدیم هم برای خدمه کشتی هست هم برای صاحبان کشتی⛵️🌊 -صاحبان کشتی لطف کنن و این پیام رو به دکل کشتیشون متصل کنن(فوروارد کنید )📜⚓️ -و نام و نشانیشون رو به کابین خلبان ارسال کنن 🗺📨 -و منتظر دریافت یک کشتی یا یک استایل یا… باشن + گنجی که در آخر این مسیر پیدا میکنند ناشناس توی بیو هست (به دایگو ارسال کنید فقط) ظرفیت : ۲۰ کشتی و خدمه) از طرف : @dragonbook
صف های طولانی، چشم های بسته و خونی که رودخانه ساخته بود. در این میان پسر جوان جسد ها را تند و تند به گوشه ای می انداخت و دنبال پدر خود بود. دستانش خونی بودند و نفس نفس میزد. بالاخره پدرش را دیدکه تیری گوشه قلبش جا گرفته بود. جسد را بلند کرد و سرش را در بوی گند مرگ فرو برد و اشک ریخت. لباس پدرش را چنگ زد و آنقدر آنجا ماند تا که شب شد و امکان داشت دوباره قاتلان و دزدان حمله کنند. تیر را از بدن در آورد و نگاهش کرد،تیری که سر و رویش پوشیده از خون بود... زیادی طولش ندهم، مطمئن بود که میخواهد آن تیر همانا که پدرش را کشت،او را هم بکشد. و تیر را فشار داد و خندید، میدانست این پایان را دوست دارد...
گمشده ای در بلین بارن☆
امروز چون زیاد نبودم گفتم یه کاری کنم🙂 اگه خواستید این رو بنویسید. خودم هر وقت تونستم مینویسم😔✨ *
میدونی غمگین تر از تنهایی چیه؟ زندگی که در هر صورت از غم ساخته شده، پس هیچ چیز خوب نیست. هیچ چیز درست نیست. خوشی و خوشحالی در هر صورت یک توهمه که هیچ وقت وجود نداشته و نخواهد داشت. پس بذارید بگم، غم انگیز تر از تنهایی اینه که بدونی دنیا حتی با انسان های دور و برت، غم انگیزه و این غم تنها با مرگ تموم میشه!
کلمه ها نمیمیرن. اون ها همیشه جوهر رو جاودانه میکنن و میتونن قاتل باشن یا نجات دهنده. میتونن شاد باشن یا غمگین. میتونن سرنوشت رو رقم بزنن. میتونن همه چیز باشن، میتونن زندگی رو نابود کنن. ولی ما انتخاب کردیم که کلمات رو فراموش کنیم. میگن انسان همیشه راهی برای خراب کردن هر چیزی به دست میاره.