Daal Band @RozMusic.comDaal Band - Parvaze Tehran Shiraz (128).mp3
زمان:
حجم:
5.6M
نوشیدم شرابی سرخ از شیراز لب هایت..
Blue side
توی جنگل افکارم گم میشم درختا سبز نیستن نارنجی و خزون؟ نه، حتی برگای نارنجی هم زیبان سیاهی بهم نزدیک
پشت پلک های بسته شدم، درخشش رو می بینم
درخششه چیه؟
چیزی ازش نمی دونم
حضورش برام عجیبه
میون تاریکی چیه که می درخشه؟
صدای محوی رو از انتهای تاریکی درونم می شنوم: اون خودتی...
- اون خودمم؟
+ خودتو پیدا کن! راه نجاتت خودتی.
- خودمو پیدا کنم؟ چطوری؟
تاریکی تو گوشم فریاد می زنه: تو چیزی پیدا نمی کنی. تو کافی نیستی. تو هیچی نیستی.
صدای فریادش هر لحظه توی گوشم می پیچه
دستام رو روی گوشام فشار میدم
چشمام رو محکم تر می بندم و دنبال خودم می گردم.
دنبال درخشش
تاریکی بهم حمله می کنه
دستام رو به اطراف حرکت میدم
به هر چیزی که می تونم چنگ میندازم تا بلند بشم
سرما بی حسم کرده بود اما تونستم بایستم
تونستم قدم بردارم
نفس نفس می زدم
تا همینجاشم برام زیادی بود
شروع کردم به دویدن
به تاریکی درونم چنگ انداختم
سر انگشتام می درخشید
پشت پلک هام، رویاها رو که بین تاریکی محو شده بودن با هر بار چنگ زدن می دیدم
منِ گمشده!
آره خودمم
چیزایی که جلوشون رو تاریکی گرفته بود، داشت پیدا می شد
چیزایی که فراموششون کرده بودم
چیزایی که منو ساخته بودن اما فراموشم شده بودن، دوباره پیدا شده بودن
درخششِ کم جون، حالا قدرت رو به دست گرفته بود
من پیدا شده بودم
چشمام رو باز کردم
تاریک نبود
صداش محو شده بود
به دستام نگاه کردم
همه چیز رو می دیدم حالا
چیزی توی دستم که هنوز جلوی صورتم نگه داشته بودم افتاد؛ یه شکوفه بود
هنوز توی جنگل بودم
همون جنگل که تاریک بود
اما حالا جنگل رنگ سبزی گرفته بودن و شکوفه ها خودنمایی می کردن
زمستون داشت می رفت و جاش رو به بهار می داد
دستی به شونم خورد: حالت خوبه؟
به سمتش برگشتم: تازه خودمو پیدا کردم و حالا خوبم
+ برات خوشحالم
(بخش دوم از یه متنِ دو قسمتی:)
(با خودم فکر کردم شاید این خیلی خوب نباشه، چون تغییر کرده، چون این سناریوی اولیه ی این داستان نیست. اما بعد با خودم گفتم: هی بیخیال تغییر اون قدرا هم بد نیست. امیدوارم واقعا بد نباشه.)
#ناشناخته
کانالت خیلی ارامشبخشه...... تمام متنای داخل کانالو تو ی دفتر نوشتم ک هرموقع احساس غمگینی یا نا امیدی کردم بهشون نگاه کنم و به یاد این بیوفتم که چه کسی بهم این امید و زندگی رو یاد داد
احتمالا پاسخگو:
سلام مهربانکم.
می دونی، پیام زیبات باعث شد امید به درون قلبم جاری بشه، بنابراین ازت متشکرم برای این لطفت به من🍃
نمی تونم آرزو کنم غم هیچ وقت به سراغت نیاد، چون دنیا مخلوطی از غم و شادیه؛ اما امیدوارم غم توی زندگیت فقط یه رهگذر باشه که دلش نمی خواد وسط زندگیت بایسته، تا مجبور نشی دفترت رو برای دور شدن از غم باز کنی.💙🦋
#ناشناخته
چطوری انقد فوق العاده ای؟ من ادم رمانتیکی هستم و نوشتن رو خیلی دوس دارم ، اما ازش میترسم ..تاحالا نرفتم سمتش چون میگن هرکسی تواناییِ نوشتن نداره و منم فک نکنم داشته باشم ... بهرحال ، تو خیلی پاک و بهشتی هستی، با خوندن متنات قلبم پر از شادی و شکوفه های بهاری میشه .. میتونم ازت بخوام که برام دعا کنی؟ کسی رو دارم که میترسم از دستش بدم ، قلبم توان تحمل کردن رنج پلکهاش رو نداره میتونی برام دعا کنی؟
احتمالا پاسخگو:
فوق العاده؟ قلبت خیلی مهربونه که درمورد من، این رو میگی.
اینکه آدم رمانتیکی باشی، خیلی شیرینه اما حتی اگه حس کنی که رمانتیک هم نیستی می تونی بنویسی. عزیزدل، فقط بنویس. اشتباه یا غلط وجود نداره. شاید بعضی وقتا خط اول و دوم اونی نباشن که می خوای اما جلو که بری، کم کم بهتر میشه:)
فقط پیدا کن که می خوای از چی بنویسی، ایدت کم کم بهت کمک می کنه~
تو هم خیلی روشنی، تو قلب همه می تونه بهشت باشه و تو هم داریش.
خوشحالم که شکوفه های بهاری رو تو قلبت آب یاری کردم.
البته و حتما. امیدوارم زیباترین دنیا رو کنارش بسازی و رنج ها رو باهم محو کنید تا هردتون شاد باشید🍀🌙
#ناشناخته
https://eitaa.com/blue_side/189 خیلی عالیه .. فقط چرا کم پیدات میشه و نیستی ؟
احتمالا پاسخگو:
ازت ممنونم و قلبم شاد شد.
راستش این روزا درگیر نوشتن یه مقاله برای یه همایشم و امیدوارم که بتونم بهش برسونم خودم رو. و شاید خیلی کارا دیگه که مثه همه ی آدما باید در طول روز انجامشون بدم. بنابراین وقتم کمتره.
اما میام اینجا و پیامایی که برام گذاشتید رو می خونم و انرژی می گیرم و بازم ادامه میدم. و به خاطر همین از تک تکتون کلی ممنونم و بابت حضورتون اینجا کلی خوشحال💚✨
ببخشید
چند تا پیام مونده، اما خیلی دیر وقته و باید برم
مواظب خودتون باشید و شبتون خوش.
فقط قبل رفتنم یه چیزی رو که باید یکی دو روز قبل می زاشتم رو می زارم و بعد میرم💫
گل های سفیدِ یاس
برگ های سبز پتوسِ توی گلدون
قلبِ گرمِ خونه
خواب کوتاه و شیرین عصر
کفشای جفت شده ی جلوی در
بوی چایِ هلِ دم غروب
مهرِ توی قلب کوچیکم
سیب زمینی سرخ شده های طلایی توی بشقاب
لباسای تا خورده ی توی کمد
عطر شال گردنِ دستبافم
عطر سیب های سرخ
این معجزه های کوچیک فقط یه معجزه گر داره، مادر
روز مادر و ولادت حضرت زهرا (با تأخیر البته) بهتون مبارک🌱