eitaa logo
شـب آبـٰی ‌
11.1هزار دنبال‌کننده
59 عکس
5 ویدیو
0 فایل
﷽ سرآغاز { 1401/7/10 } سرگشته و حیران در میان کوچه‌ها به دنبال تو می‌گردم؛ فقط می‌خواهم مثل آن شب‌آبی در آغوش تو آرام گیرم! ‌ • کپی؟ به جز #آیهان_نویس مانعی نیست☕️ • تبادل و تبلیغات🌱 @tb_bluenight
مشاهده در ایتا
دانلود
. حالِ مرا هرکس که می‌پرسد بگو خوب است اشکش روان، اندوه جاری، زخم‌ها کاری‌ست - حسین دهلوی 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. وقتایی که دلت شکست مطمئن باش یکی از اون بالا در گوشت می‌گه: " أَنَا عنْدَقُلُوب الْمُنْكَسِرَةِ " یعنی من نزد قلب‌های شکسته‌ام! 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. حواست هست؟ کسی بعد از من، خنده‌‌های تو را عبادت نکرد. 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد - مستانه سلطانی 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. مهم نیست که غم‌ما در برابر غم دیگری کوچیکه یا بزرگ. اون غمِ ماست؛ مالِ ماست؛ جزوی از وجودمونه. 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
‌ آدم‌ها شبیه گل‌هایند و مثل همان گل‌ها هم مراقبت می‌خواهند: _اضطرابی‌ها شبیه گلهای گلخانه‌ای و آپارتمانی‌اند، لطیف و حساس. _تنوع‌طلبها، گلهای خودرویِ مقاومِ دشت و بیابانند. _برون‌گراهای اجتماعی شبیه گلهای تزیینی‌ پر رنگ و لعاب‌اند. _و کمال‌گراها شبیه گلهای رونده‌اند در جستجوی جایی... - دکتر روح‌الله صدیق 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
هدایت شده از فرخ
تو شدی دوزو کلک،پر شده‌ای از حیله این دلِ نارَسِ من ، مار تو را می‌بیند
. کلوخه‌ی غم را باید به آبِ دهان خیس کرد و به زبان هی چرخاند و چرخاند و بعد فرو داد. گفتن ندارد... - هوشنگ گلشیری 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. مردمی که به خانه‌های تاریک و بی دریچه عادت کرده‌اند از پنجره‌های باز و نورگیر، گریزان هستند؛ آخر چشم‌شان را می‌زند و خسته‌شان می‌کند. جنگ با افکارِ پوسیده دشوارتر از جنگ رو در رویِ جبهه هاست. 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. خاطره، چیز عجیبی‌ست؛ گاه مثل شعبده‌باز از کلاه، عکس‌هایی فوری را بیرون می‌کشد که خیال می‌کردی تا ابد فراموش‌شان کرده‌ای. –طوطی– 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. ما با دو قطره اشک به یک عمر روشنیم کم مصرف است مردمِ بی‌کس چراغشان - معنی‌ زنجانی 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. نمی‌دانم چرا اغلب خیال می‌کنند من انسان پرتحملی‌ام؟ هستم، اما نه آنقدری که ديگران فکر می‌کنند. باصلابت به نظر می‌رسم اما درونم را کسی نمی‌شناسد. لابد این‌طور دیده می‌شوم. شاید خودم را بد معرفی کرده‌ام. انگار بیلبورد متحرکی هستم که اطلاعاتی ناقص و نامیزان را از دنیای درونم به بیرون مخابره می‌کند. بارها تاب و توانم را سنجیده‌ام. خرابم! ناپایدار و شکننده‌ام. اما آخرِ هر ماجرا وقیحانه زنده‌ام و دوام آورده‌ام. بی‌آن‌که بفهمم چطور. دوستانم تحسین می‌کنند. نمی‌دانم از چه می‌گویند. گاهی لذت می‌برم. پنهان نمی‌کنم که این نظرات مطلوب است. بخاطر تحملم، گاهی از هر جانبی ستایش‌ هم می‌شوم، دستشان درد نکند، اما آن‌ها خبر ندارند که درونم آشوب است، می‌خواهم گریه کنم و پشت دامن کسی قایم شوم. آدم‌ها نمی‌دانند که تا کجاها بی‌خبرند. حس می‌کنم‌ کسی مرا نمی‌شناسد. این نکته منشأ ناراحتی‌هایم بود. اما سن‌و‌سالم که بالاتر آمد، درک کردم که زندگی همین است. هیچکس، دیگری را نمی‌فهمد. مگر ما چقدر درون خود را برای مردم آشکار کرده‌‌ایم؟ مگر دیگران چقدر وقت و حوصله دارند. هر چه بزرگ‌تر می‌شوم بیشتر درک می‌کنم که موجود مهمی نیستم و انسان کلا مهم نیست. بگذریم. - معین دهاز 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. و هیچ‌کس با خودش فکر نمی‌کند، که من از جنس فولاد نیستم... - آلبر کامو 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. آبی که از این دیده چو خون می‌ریزد خونی‌ست بیا ببین که چون می‌ریزد پیداست که خون من چه برداشت کند دل می‌خورد و دیده برون می‌ریزد - مولانا 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. خواب دیدم آمدی. همان‌قدر دور... همان‌قدر بعید! 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. غم، نه به وجود می‌آید و نه از بین می‌رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تغییر می‌کند. 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. ما زندگی می‌کنیم که قیمت پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. - آیت‌ا... بهجت 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. چگونه چیزی بیاموزم اگر رنج نبرم؟ اما به هنگام رنج آرام می مانم. چه کسی باور میکند من رنجی عمیق دارم؟ گمان نمی‌کنم نباید رنجی باشد؛ گمان نمی‌کنم وجود رنج نشانه اشکال است؛ گمان نمی‌کنم نباید در تکاپوی رفع رنج باشم. سعی در غلبه بر رنج ندارم، اما در تلاش‌ام که رنج را "معنا" کنم؛ در تلاش‌ام رنج را عمیقا "درک" کنم. بدون مقاومت افسرده و پریشان نیستم. تنها امید دارم به حد کافی برای درک رنج و زندگی خردمند باشم. –برف در تابستان– 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. ‏چنان یک کودک گریه کردم. همان‌گونه خالی، همان‌طور بی معنی و بی‌دلیل. زیرا که من به ناحق، بسیار از تو دور هستم. 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. عیب رِندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش هرکسی آن دِرَوَر عاقبت کار که کِشت - حافظ 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید بنویسید که اندوه بشر بسیار است ساقه‌های مژه‌ام از وزش آه نسوخت شُکر! در جنگل ما هیزم تَر بسیار است سفره‌دار توام ای عشق بفرما بنشین نان ِجو، زخم و نمک، خون ِجگر بسیار است هر کجا می‌نگرم مجلس سهراب‌کُشی است آه از این خاک، بر آن نعش پسر بسیار است پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید پشت دلتنگی‌ام اما و اگر بسیار است اشک ، آبادی چشم است بر آن شاکر باش هرکجا جوی روانی است کپر بسیار است سال‌ها رفت و نشد موی تو را شانه کنم چه کنم دوروبرت شانه به سر بسیار است - حامد عسکری 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. مدام به خودم يادآوری می‌كنم: كينه هدر دادن حال و قربانی كردن آينده، برای تسكين امری در گذشته است. تسكينی که هرگز رخ نخواهد داد. –سمت آبی آتش– 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
. به که دلخوش باشم؟ استخوان‌های من از درد نه، از آدم‌ها تیر می‌کشد! - امیر وجود 𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉