eitaa logo
♥️"وحید رهبانی"♥️
256 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
69 فایل
﴾﷽﴿ بزرگترین کانال 👈وحید رهبانی👉 در ایتا😍 اولین کانال رسمی آقا وحید 😎😍 اگه واقعا طرفدار آقا وحید و بچه های گاندو هستی از کانالشون حمایت کن❤ 💗بنشین جانا که حاله خوشی آمدی یارا💗 🌹☁عاشق کشی.. 🌹☁دیوانه کردن.. کانال ما باشما جون میگیره👊❣👊
مشاهده در ایتا
دانلود
پࢪوف وﺣيـנۍ🥺🤍🫀🤤 🥺🤍🫀🥴 مستر رهبانی🤤❤️ وحید رهبانی🍓 عشق یعنی تو🤤 کپی⭕️ﻤﻤﻧو؏ ╭┈──────「🌹」 ╰─┈➤ @bmkjnf ٭ ❥࿐❥ ᭄٭
پࢪوف وﺣيـנۍ🥺🤍🫀🤤 🥺🤍🫀🥴 مستر رهبانی🤤❤️ وحید رهبانی🍓 عشق یعنی تو🤤 کپی⭕️ﻤﻤﻧو؏ ╭┈──────「🌹」 ╰─┈➤ @bmkjnf ٭ ❥࿐❥ ᭄٭
خدایااا ..... یعنی واقعااااا..... 😩😍 پࢪوف وﺣيـנۍ🥺🤍🫀🤤 🥺🤍🫀🥴 مستر رهبانی🤤❤️ وحید رهبانی🍓 عشق یعنی تو🤤 کپی⭕️ﻤﻤﻧو؏ ╭┈──────「🌹」 ╰─┈➤ @bmkjnf ٭ ❥࿐❥ ᭄٭
🥺🤍🫀🥴 مستر رهبانی🤤❤️ وحید رهبانی🍓 عشق یعنی تو🤤 کپی⭕️ﻤﻤﻧو؏ ╭┈──────「🌹」 ╰─┈➤ @bmkjnf ٭ ❥࿐❥ ᭄٭
پ. ن: درحال صید ی چیزی از تو اب 😁😂🙈باذوق وتلاش بسیار😢😂😝❤️ 🥺🤍🫀🥴 مستر رهبانی🤤❤️ وحید رهبانی🍓 عشق یعنی تو🤤 کپی⭕️ﻤﻤﻧو؏ ╭┈──────「🌹」 ╰─┈➤ @bmkjnf ٭ ❥࿐❥ ᭄٭
ايנي ﺟه‍ت ﻧظࢪ، اﻧتقاנ، گپ: @Mohammadzade_313
1 یکی میزارم 2 مرسی گلم ❤️ من استوری هاش میزارم خیلی کم استوری میزاره 3ممنون❤️❤️ 4لطف داری ❤️🌹 5نمیدمممممممممم😂😂 6 چکارش داری 😂 7حالا ببینم چی میشه ولی رسول قول نمیدم 😈
ببخشید الان میدم 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ 🥀رمان:.3🥀 🥀پارت :🥀 _ عزیز : عطیه جان کی میان عطیه : عزیز دارن بنر ها میزنن شن اصلا ناراحت نیستی ها عزیز: آخه چه کنم مادر پسرم خونه چطور گریه کنم😔 عطیه : عزیز تلاش کن عزیز: چشم. __ مریم : مجید جان آماده شو یک سر به عزیز بزنیم مجید: چشم راستی از حال محمد خبر داری مریم : نه حالا رفتیم با عطیه و عزیز میریم ملاقات مجید: بچه ها آماده بشید (فکر کنید اسم بچه هاشون نازنین و رضا هست ) مجید: مریم جان امروز چقدر این کوچه شلوغ هست مریم: فکر کنم کسی مرده😔 مجید: خدا رحمتش کنه مریم : چرا در خونه ی ما بنر زدن 😳 مجید: پیاده شو ببینم __ عبدی : عطیه خانم به عزیز بگید بی قراری کنه فکر کنم جاسوسشون اومد عطیه: چشم عزیز ..... بی قراری کن عزیز : محمدددددددد😭😭 مادررررررر😭😭😭😭 فدای خنده هات زود رفتی 😭😭😭 ¥عزیز : بس گریه کردم جدی باور کردم که محمد شهید شده😭🤦🏻‍♀ عطیه : به نظرم بازی جالبی بود منم شروع کردم محمد محمد 😭😭 این رسمش نبود که بی وفایی کنی😭😭😭 شدی رفیق نیمه راه😭😭😭 __ جیسون: ایول پس بلاخره مرد😍 آخی راحت شدم یک کوه از جلویی راه برداشت شد😍💪 میبینم روزی که کل ایران نابود میشه 😏 (خطاب به مادر محمد البته داره با خودش حرف میزنه : پسرت مرد تموم شد 😏 حالا این قدر گریه کنید تا شما هم بمیرین😏 مادر ...شهید 😏 این کلمه با تمسخر میگه ________ مریم: مجید این بنر بخون مجید: شهید محمد سلطانی 😳😳 مریم: چی گفتی م....م....محمد😭 مجید : تا گفت محمد از حال رفت با فریاد صداش زدم مریمممممممم😩😩 عطیه : با صدای آشنایی به طرف راست نگاه کردم وایی مریم هست نکنه باور کرده 😩 با تمام توان دویدم سمتش و صداش زدم مریم مریم 😭😭😭😭😭😭 _____________ عطیه : رئیس محمد تمام وسایل جمع کردن و رفتن رئیس محمد میگفت این قدر خوب بازی کردین که باورم شد عزیز : وقتی مریم باور کرد دیگه معلومه همه باور میکنین🤦🏻‍♀ همه چیز برای مجید گفتم مجید: اصلا کار خوبی نبود 🤦🏻‍♀ اگه اتفاقی برای بچه یا خودش بیفته چی 🤦🏻‍♀ عزیز: مجید جان کمی صبر کن حالش خوبه عطیه : بچه ها کجا هستن مجید: ای وای یادم رفت هنوز تو ماشین هستن 🤦🏻‍♀😭 عطیه : 😐😐 پ.ن: راستش خودم هم باور کردم 🤦🏻‍♀😐 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫 زیادمون کنید 🥀 نویسنده: هستی 🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ