♥️"وحید رهبانی"♥️
یک خط از پارت جدید 😂😂 تا یک اسم قشنگ نگید پارت نمیدم 😜 کیان ؟ امیرسام؟ پارسا ؟ مهدی ؟ کدوم ؟؟
ممد زنده شددددد اوووووو ایولللل
♥️"وحید رهبانی"♥️
پارسا سلطانی 😍😁 پسر محمد 😌
سلطانی فامیلی رسول نبود مگه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
🥀رمان :#گاندو3🥀
🥀پارت :#نود_هفت🥀
عطیه : چشم باز کردم نور لامپ ها میزد توی چشمم کمی که گذشت قشنگ یادم اومد چخبره مریم کنارم بود ولی بجایی ناراحتی خوشحال بود
چرا خوشحالی ؟
مریم : دوتا دلیل دارم 😍
عطیه : چی ؟
مریم : اولیش اینکه عمه شدم دیگه 😍🤩دلیل دوم هم خودش میاد میبنی
عطیه : خودش میاد 😳
مریم : اره تو هیچی نگو
عطیه : باش بچه کجاست
مریم : الان استراحت کن میارن راستی اسمش چیه؟
عطیه : نمیدونم 😔بزاریم محمد؟
مریم : نه نه نمیشه که اسم پدر و پسر محمد باشه 😂
________
عبدی : بعد از اینکه دکتر رفت فهمیدن محمد زنده شده از هوایی که داخل کاور بوده فهمیدن کمی طول کشید محمد بردن یک اتاقی که کامل شیشه ای بود تا کامل چکاب کنن
دکتر : همراه آقای سلطانی شمایی ؟
عبدی : بله چی شد😳😍
دکتر : معجزه 🤷♀برگشته خداروشکر زنده هست 😉
عبدی: هوووووف خداروشکر ☺️😍❤️
دکتر :خداروشکر حالش کاملا خوبه خواستید میتونید برید دیدنش ☺️
عبدی : ممنون
رفتم داخل اول یکم تردید داشتم ولی با ذوق رفتم داخل
محمددددد😍
محمد: س..ل...ا..م
عبدی : خوبی 😍
خداروشکر برگشتی
آخه بی معرفت یهو کجا میخوای بری
برات یک خبر خوش دارم😉
محمد: آقا......یک نفسی بگیرید دوباره حرف بزنید😂اهم....اهم(مثلا سرفه کرد😁)
عبدی : تو دستور بده چشمم😍😂
تا چند ماه هر چی بگی قبوله😍🤩😂
محمد: به ....به .....پس خوشبحالم هست
خ..بر خوب چی بود 🧐
عبدی : بابا شدی
محمد: آقا 😳شما الان فهمیدی مگه
عبدی : محمد بچه دنیا اومد 😍
محمد: شوخی ؟ جدی میگی ؟
ایولللللللللللللللللللللللللللللللللللل😍😍😍😍😍😘😘😘😍❤️❤️😍❤️😍
عبدی : نمیخوای بچه بینی
محمد: مگه میشه نخوام آخه میشه برم ببینمش😢
عبدی : صبر کن از دکتر بپرسم بعد☺️
محمد: چشم
__________
مریم : آقای عبدی میشه محمد ببینم
عبدی :بله میشه فقط از دکتر اجازه گرفتم محمد هم مشکل نداره حرف هاتون تموم شد کمکش کنید بره پسرش ببینه 😂
مریم: چشم فعلا
____
مریم : سلااااام
محمد: سلام مریم
مریم : خوش اومدی به دنیا
محمد: 😐😂
ول این حرفا کن بچم کجاست؟
مریم : میخوای ببینیش؟
محمد: نه گفتم بپرسم ازت که یک چی گفته باشم😐خوب میخوام ببینمش دیگه باباش هستم ها
مریم : منم عمش هستم پاشو بریم اول خانومت ببین بعد بچه 😌😂
محمد: ایول بریم 😂😍
مریم : فقط لباس هات عوض کن چون به زهرا خانم نگفتیم شما مرده بودی 😂😂
محمد: 🙄🙄🙄باش
پ.ن: اینم آقا محمد شما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫
زیادمون کنید 🥀
نویسنده: هستی 🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این یک پارت برای امشب 😂
یک پارت هم فردا صبح میدم 😂❤️
https://harfeto.timefriend.net/16557459287600
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده خفن خودمی↫😎🤞🏻
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاندو↫😎👊🏻
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
مارا قراری نیست جز...🍂
👊🏻شهادت👊🏻
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
🥀رمان :#گاندو3🥀
🥀پارت :#نود_هشت🥀
محمد: رفتیم اتاق عطیه
داشت با زهرا خانم حرف میزد اول شکه بود
عطیه : 😳😳😳
زهرا : سلام محمد جان چه عجب شما هم اومدی
محمد: شرمنده کار داشتم
زهرا : دشمنت من برم به عزیز بگم تو اومدی
محمد: اوم باش
مریم : عطیه هنوز توی شک هستی
عطیه : من فکر کنم خواب دیدم محمد مرده 😬
محمد: نه گلم من مردم
عطیه : واااا 😳چرا حرف الکی میزنی پس الان روح هستی 😂
محمد: نه دیگه من مردم دوباره زنده شدم😜
عطیه : یعنی برگشتی
محمد: بله . ناراحتی باز میرم ها
عطیه: 😐😐😐😐😐
نه نمیخواد
محمد: 😁😁😁😂😂😂
حالا بچه کو 😂
مریم: الان میارم 😐😂من برم بچش بیارم آروم شه
(مریم رفت)
محمد: خب شما خوبی
عطیه : باور نمیشه زنده شدی 🙄
محمد: چکار کنم باورت بشه
عطیه : نمیدونم 🤷♀
محمد: قربونت برم باور کن زنده شدم باز😉
عطیه : خدانکنه ☺️یعنی همون محمد سابق
محمد: بله همون سابق 😍❤️
نگفتی خوبی یا نه
عطیه : یعنی تو نمیدونی من خوبم یا نه
محمد: معلومه که میدونم وقتی محمد برگشته همه خوب هستن😌😌😌
عطیه : 😂❤️فدات شم کلی برات گریه کردم
محمد: خدانکنه 😘❤️قربون اشک هات برم
عطیه :☺️❤️
________
مریم : اینم از پسر گلت 😍
محمد: ای جان چه قشنگه
مریم : شکل عمش هست دیگه
محمد: 😂بله بله حتما مامان باباش زشت هستن دیگه نه
مریم : عطیه نه عطیه قشنگه ولی درمورد تو مطمئن نیستم شاید زشت باشی 😁
عزیز : محمد😍😍
محمد : سلام عزیز من باز اومدم😉😂
عزیز : فدات شم خوش اومدی
(عزیز محمد بغل میکنه )
مریم : زهرا خانم هم اومد داخل همه دور عطیه بودیم
محمد: راستی مجید کجاست
مریم : رفت پیش بچه ها
محمد: اها
زهرا : بلاخره اسم این آقا پسر چی شد
محمد: من نمیدونم شما ها بگید 🤷♀
عزیز : تو باباش هستیا
محمد: چه ربطی داره بگید اگه قشنگ بود میزاریم 😂🤷♀🤦♀
مریم : بزار اصغر 😂
محمد: جدی باش😐
عطیه: اوم.......... پارسا چطوره ؟
محمد: قشنگه 😍
عزیز: پس آقا پارسا شد ..
زهرا: 😍❤️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫
زیادمون کنید 🥀
نویسنده: هستی 🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این پارت برای امروز هست دیگه پارت نداریم با همین خوش باشین😂❤️
https://harfeto.timefriend.net/16557459287600